وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...
وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...

به خوشی ِ جشن ِ "اسفندگان"

Espandarmaz

 

این گفتار را به خوشی  ِ جشن ِ "اسپندارمذگان" یا "اسفندگان" می نگارم. استاد ِ بزرگوارم دکتر جلیل دوستخواه درباره ی "اسفند" چنین نگاشته اند:

 

اسفند

در اَوستا اسپنتا آرمیتی، در پهلوی اسپندر، در فارسی سپندارمذ، سفندارمذ، اسفندارمذ، و گاه به تخفیف سپندار و اسفند گفته شده که کلمه ای است مرکب از دو جزء: سپند، که صفت است به معنی پاک و مقدس؛ ارمئتی هم مرکب از دو جزء: اول آرم که قید است به معنی درست، شاید و بجا. دوم متی از مصدر من به معنی اندیشیدن .

بنابراین ارمتی به معنی فروتنی، بردباری و سازگاری است و سپنته آرمتی به معنی بردباری و فروتنی مقدس است.

در پهلوی آن را "خِرَد ِ کامل" ترجمه کرده اند. سپندارمذ یکی از امشاسپندان است که مؤنث و دختر اهورامزدا خوانده شده است. وی موظف است که همواره زمین را خرم ، آباد، پاک و بارور نگه دارد، هر که به کشت و کار بپردازد و خاکی را آباد کند خشنودی اسپندارمذ را فراهم کرده است و آسایش در روی زمین سپرده به دست اوست و خود ِ زمین نیز نماینده این ایزد بردبار و شکیباست و مخصوصاً مظهر وفا و اطاعت و صلح و سازش است. بیدمشک گل مخصوص سپندارمذ می باشد.

 

 سه گفتار  را به مناسبت ِ این روز به علاقه مندان پیشکش می دارم:

 

*- جشن ِ مَردگیران، نامی دگر برای اسفندگان

 

*- زن در ادبیات ِ ایران ِ باستان

 

*- سخن ِ شاهنامه از زنان ِ جاودان ِ ایران

 

_______________

هر سه گفتار بصورت PDF می باشد. گفتار  ِ نخست از تارنگار ِ "ایران شناخت" است به قلم دکتر جلال خالقی مطلق. دو گفتار  ِ دیگر را دوستان در "کلوب ِ فردوسی" فرستاده اند و پوزش می خواهم اگر نام  ِ نویسندگان ِ آنها نیامده است.

 

****

دریغم آمد که سخن از اسفندگان باشد و روز  ِ زنان، و از جایگاه ِ زنان در شاهنامه ی فردوسی و ایران باستان سخنی نرانم.

 

بخش ِ نخست:

در برگزیدن همسر از حکمت فردوسی:

 

 [ویژگی های "زن" که چون گنج یزدان پرداخته باشد در داستان "نوش زاد" پسر "نوشین روان" و زنی ترسا]

اگر شاه دیدی وگر زیردست / وگر پاکدل مرد یزدان پرست

چنان دان که چاره نباشد ز جفت / ز پوشیدن و خورد و جای نهفت

اگر پارسا باشد و رایزن / یکی گنج باشد پُرآگنده زن

به ویژه که باشد به بالا بلند / فروهشته تا پای مشکین کمند

خردمند و هشیار و با رای و شرم / سخن گفتنش خوب و آوای نرم

ز مرگ آن نباشد روان کاسته / که با ایزدش کار بپیراسته

 

[برپای داشتن دین یزدان با "زن" نیک روی و نیک رای در جایی که "بهرام گور" از "منذر" پادشاه عرب درخواست زن می کند]

ز اندوه باشد رخ مرد زرد / ز رامش فزاید دل رادمرد

زن خوب رُخ رامش افزای و بس / که زن باشد از درد فریادرس

به زن گیرد آرام مرد جوان / اگر تاجدار است اگر پهلوان

هم زو بُوَد دین یزدان بپای / جوان را به نیکی بُوَد رهنمای

 

["زن" را در جایگاه همسری، همدین و هم کیش خود ساختن در داستان "سپینود" دختر پادشاه هند و "بهرام گور"]

پرستنده ی آتش زردهشت / همی رفت با باج و برسم به مُشت

سپینود را پیش آورد شاه / بیاموختش دین و آیین و راه

بشستش به دین به و آب پاک / وزو دور شد گرد و زنگار و خاک

 

[ و زیباترین توصیفات از برازندگی دختری که همسری جهان پهلوان ایران را سزد، جایی که "تهمینه" شبانگاه به نزد "رستم" می رود]

دو ابرو کمان و دو گیسو کمند / به بالا به کردار سرو بلند

دو رُخ چون عقیق یمانی به رنگ / دهان چون دل عاشقان گشته تنگ

روانش خرد بود و تن جان پاک / تو گفتی که بهره ندارد ز خاک

(همه ی ابیات از: شاهنامه ی فردوسی- تصحیح ژول موهل)

 

سکه ی ضرب ِ "پوراندخت" از تارنمای موزه ی آرمیتاژ

Queen Buran

Drachma of Queen Buran

630 (dated Year 1)

Silver diameter 31.5 mm, weight 4.13 g

For a woman to be on the throne of the Sassanid dynasty was an extraordinary phenomenon. The rarity of Queen Buran's coinage is to a large extent a reflection of the brevity of her reign. The Hermitage, which has one of the best collections of Sassanian coins in the world (over 5,000 items), possesses only three drachmae of Queen Buran.  

 

 

بخش ِ دوم: (این بخش را دوستی ناشناس در اینترنت برایم فرستاده است و از او سپاس دارم!)

مقام زن در ایران باستان و در شاهنشاهی هخامنشی

 

در ایران باستان همیشه مقام زن و مرد برابر و در کنار هم ذکرشده است، حتی گروهی از ایزدان مانند آناهیتا زن هستند و در میان امشاسپندان، امرداد و خرداد و سپندارمذ، که صفات اهورامزدا است زن میباشند.

وآنچه در اوستا آمده است همه نشانه ای از همسنگی زن و مرد است، در فروردین یشت چنین آورده شده: اینک فروهر همه مردان و زنان پاک را می ستائیم آنان که روان هایشان در خور ستایش و فروهرهایشان شایسته است. اینک فروهر همه مردان و زنان پاکدین را می ستائیم.

 

در زمان شاهنشاهی هخامنشیان، براساس لوح های گلی تخت جمشید زنان هم دوش مردان در ساختن کاخ های شاهان هخامنشی دست داشتند و دستمزد برابر دریافت می نمودند، پیشه بیشتر زنان در دوره هخامنشیان صیقل دادن نهائی سنگ نگاره ها و همچنین دوخت و دوز و خیاطی بوده است. بنابراین در
شاهنشاهی بزرگ هخامنشی با برابری و تساوی خقوق زنان با مردان سر و کار داریم.

باید خاطرنشان کرد که زنان در زمان بارداری و با بدنیا آوردن کودکی برای مدتی از کار معاف میشدند، اما از حداقل حقوق برای گذران زندگی برخوردار می گشتند و علاوه بر آن اضافه خقوقی بصورت مواد مصرفی ضروری زندگی دریافت می نمودند، همچنین در گل نوشته های تخت جمشید شاهد آن هستیم که در کارگاههای خیاطی، زنان بعنوان سرپرست و مدیر بودند و گاه مردان زیردست زنان قرار می گرفتند.

اما زنان خاندان شاهی از موقعیت دیگری برخوردار بودند، آنان می توانستند به املاک بزرگ سرکشی کنند و کارگاه های عظیم را با همه کارکنانش اداره و مدیریت می کردند و درآمدهای بسیار زیاد داشتند، اما باید خاطرنشان کرد که حسابرسی و دیوان سالاری هخامنشی حتی برای ملکه هم استثنا قائل نمی شد و محاسبه درآمد و مخارج از وی مطالبه می کرد.

در یکی از گل نوشته ها (لوح های گلی) رئیس تشریفات دربار داریوش بزرگ دستور تحویل 100 گوسفند را به ملکه صادر می کند تا درجشن بزرگ تخت جمشید که 2000 مهمان دعوت شده بودند، بکار روند.

دریکی از مهرهای بدست آمده از تخت جمشید زنی بلندپایه در صندلی تخت مانندی نشسته و پاهایش را روی چهارپایه ای گذارده و گل نیلوفری در دست دارد و تاجی برسرنهاده که چادری روی آن انداخته شده است و به تقلید از مجلس شاه ، ندیمه ای در برابر او ایستاده و عود سوزی در آن دیده می شود. این مهر یکی از زنان ثروتمند دربار هخامنشی است که نقش مهمی در مدیریت جامعه داشته است و دستورات خود را به این مهر منقوش می کرده است.

بنابراین با کمک گل نوشته های تخت جمشید تصویری کاملا نو از زنان و ملکه های هخامنشی بدست می آوریم که برخلاف ادعای نویسندگان یونانی، که آنها را عروسکهایی محبوس در حرم سراها می دانستند، نه تنها همدوش مردان در آئین های مذهبی شرکت می کردند، بلکه در صحنه زندگی و در اداره امور کشور هم نقش و شخصیت مستقل خویش را حفظ می کردند. بررسی دقیق لوح های دیوانی تخت جمشید نشان می دهد، که زن در دوران فرمانروائی هخامنشیان بویژه در زمان شاهنشاهی داریوش بزرگ از چنان مقامی برخوردار بودند که در میان همه خلق های جهان باستان نظیر نداشت.

 

منابع :

1- از زبان داریوش : خانم پروفسور هایدماری کخ

2- زن در ایران باستان : هدایت ا... علوی

 

 

اسفندگان، این روز  ِ نیک ِ یادگار  ِ نیاکان خجسته باد!

نظرات 5 + ارسال نظر
میچکا یکشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 01:32 ق.ظ

سلام و تبریک...

واقعا متشکرم به خاطر مطالب با ارزش و مفیدتون و برای زحماتی که برای جمع آوریشون میکشید.

امیدوارم همیشه موفق و شاد باشید

احمد شیخ الاسلامی سه‌شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:34 ق.ظ

سلام دوست قدمی
گهگاهی در دقایق بیکاری دوستان قدیمی رو جستجو می کنم . شکار امروز شما بودی .

امیدوارم سلامت و کامیاب باشی .

دوستدار تو احمد

احمد عزیز، سلام و درود. پس از کامنت ِ "هاشم" در پُست ِ قبلی و یاد ِ دوران دبیرستان، شادیم مضاعف شد که امروز کامنت ِ تو را دیدم. پاینده باشی دوست ِ دیرین.

ا. پریان جمعه 10 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 10:29 ب.ظ http://ariaramnes.blogsky.com

دوست گرامی و فرهیخته!
دیدگاه شما را خواندم و نیز وبلاگ شما را نیز مروری نمودم. بسیار سپاسگذارم و نیز کاری که شما در وبلاگتان انجام می دهید پاسداری از فرهنگ و تاریخ این سرزمین بزرگ و ستایش برانگیز است. برای شما آرزوی شادکامی دارم.
با سپاس فراوان

همشهری دوشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 10:06 ب.ظ http://ganj-name.blogfa.com

سلام و درود به شما دوست گراند . برای تبادل لینک اگر مایل هستید پیقام بگزادید تا در اسراع وقت لینکتون کنم .

متأسفم، مروری بر وبلاگتان داشتم. راهی که شما در پیش گرفته اید جدا از راه ِ من است. آگاهی دادن درباره ی باستانشناسی و حفاری ِ علمی، نیکو ست؛ ولی گنج یابی و طلسم ...!!!
من آنانی را که به میراثِ نهفته در خاک ِ این سرزمین به چشم ِ گنجی قابل ِ تصاحب می نگرند، دشمن می دارم. استادانم، بر عکس ِ استادان ِ شما، به من آموخته اند که این "میراث" را از آنِ همه ی فرزندان ِ "ایران" بدانم و غیر ِ قابل تصاحب.

اشا شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 03:12 ب.ظ http://www.irpnet.com/pcloob.aspx?cid=192

اونچه که هست هم شنیده و هم دیده خواهد شد ولی برای گوشهایی که توان شنوایی داشته باشند و چشمانی که بینا باشند.
اگر واژه ی اشا برای من و شما بی معنی است این بخاتر زندگی و فرهنگ بی معنی 1400 ساله ی اجداد تازی پرست ما بوده.
اشا همان هنجار هستی، راستی، داد، ترتیب، سامان و جاودانگی است. اشا راهبر همه ی هنجارهای نیک است.
امیدوارم که امروز من و شما دنباله رو راه آنان نباشیم و به راه راست و فرهنگ ایرانی را پرورش دهیم بدونه هر بیگانه پرستی.

پیش به سوی فرهنگ و تمدن ایرانی

دوست گرامی، "اشا چوبند"، سلام و درود. نخست، سپاس که از وبلاگم بازدید نمودید. به کلوب ِ شما "اشا" سر زدم. اینطور برمی آید که شیفته ی ایران و فرهنگ ِ راستی و نیکی ِ گاه ِ باستان اید.
دوم، این که می گویید «زندگی و فرهنگ بی معنی 1400 ساله ی اجداد تازی پرست ما...» نه با این موافق نیستم که همه ی این سالهای پس از اسلام آوردن ایرانیان (به قول شما 1400 سال) بی معنی بوده است. من خود یک ایرانی مسلمان و شیعه ام. در گفتاری با عنوان ِ "شرافت آریایی" به این موضوع پرداخته ام که علت ِ نزول ِ اخلاقیات در حال حاضر نزد ایرانیان چه می تواند باشد! همه ی راز ِ سامانِ ابرقدرتهای اقتصادی و سیاسی ِ فعلی ِ دنیا در این روایتِ کهن ایرانی است:
« کاروانی از مردمان کاشان، به حاکم شکایت بردند که دو راهزن کاروان صد نفری ما را غارت کردند. حاکم به تعجب پرسید: چگونه صد کس با دو تن برنیامده اند؟ یکی از آنان در پاسخ گفت: آنها دو نفر بودند همراه، ما صد نفر بودیم تنها! » (دهخدا، علی اکبر: امثال و حکم، ج 1، ص 69)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد