وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...
وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...

بهارانـه

 

بخش نخست: آتشکده-ای درون ِ دریا!

من، «دیـــن» ِ تو-ام!

زیبا بودم؛ تو مرا زیباتر کردی.

دوست-داشتنی بودم؛ تو مرا دوست-داشتنی-تر کردی.

این-ها را آن دختر ِ جوان گفت.

تو کیستی ای دوشیزه-ی جوان؛ ای زیباترین دختری که تا کنون دیده-ام؟

ــ من، «دیـــن» ِ تو-ام!
من، همان ایمانی هستم که تو به آن باور داشتی؛ ایمانی که الهامبخش تو بود؛ ایمانی که بدان پاسخ دادی و هادی و رهنمون تو بود؛ ایمانی که به تو قوّت قلب میداد و اینک در موردت به داوری می نشیند؛ من، همان تصویری هستم که به محض تولّدِ وجودت به خود پیشنهاد دادی؛ همان تصویری که خود خواسته بودی ("زیبا بودم؛ تو مرا زیباتر کردی").

آن-گونه که در نامه-ی باستانی ِ اَوستا (هادخت نسک- فرگرد دوم- بندهای 7 تا 15) آمده، بدان هنگام که روان ِ پارسا از تن می رهد، به سپیده-دم روز ِ چهارم، دختر جوانی را می یابد. دختر جوانی که در وزش ِ باد به جلو گام برمی دارد و زیبایی-اش از هر زیبایی که پارسا به دنیای خاکی دیده، فراتر است:

"در وزش ِ باد، «دیــن» ِ وی به پیکر دوشیزه-ای بر او نمایان می شود: دوشیزه-ای زیبا، درخشان، سپید بازو، نیرومند، خوش چهره، با پستانهای برآمده، نیکو تن، آزاده و نژاده که پانزده ساله می نماید و پیکرش هَمچند ِ همه-ی زیباترین آفریدگان، زیباست." (اَوستا- گزارش دکتر جلیل دوستخواه- انتشارات مروارید، تهران، 1377- ص 511)

این بخش ِ غزل-گونه از اَوستا، پیوسته مستشرقین را خوش آمده و برانگیخته است. "ژان مونسولون" در گفتاری تحت عنوانِ «ایـمان و اعتقاد هنری کُربن: خاک- فرشته- زن» به صورتی مشابه، از آن لحظه-ی شهود سخن می گوید که "هنــری کـُربن" به تاریخ 24 آوریل سال 1932 در کنار دریاچه-ای در دالـه کاردی بدان دست یافت:

«تمامی این چیزها، یک چیز است؛ که آن را می پرستم؛ و آن، در این جنگل نهفته است. غروب بر فراز دریاچه؛ کوهستان ... گوش فرا ده! چیزی حادث خواهد شد؛ آری، انتظار عظیم است». 


_______________

 ایران به نهادِ خود معمّا دارد / بس معرکه ی نهان و پیدا دارد
هم کوه یخ است و نیز هم شعله ی تاک / آتشکده-ای درون دریا دارد

استاد دکتر محمّدکریم پیرنیا (1301-76) روند انتقالِ فرهنگِ ایرانِ زردشتی به ایرانِ عهدِ اسلامی را اینگونه وصف می کند:

در زمانِ ساسانیان، کیش زرتشتی دیگر آن کیش سره و بی-پیرایه ی روزگار زرتشت نبود. آیینهای بسیاری بر آن افزوده شده بود. بَغانِ نامور ِ آریایی مانند "مهر" و "آناهیت" نیز جای خود را در پرستشگاه-ها بازیافته بودند.

" ... بگو ای اهل کتاب بیایید از آن کلمه ی حق که میان ما و شما یکسان است (و همه حق می دانیم) پیروی کنیم (و آن کلمه این است) که به جز خدای یکتا هیچکس را نپرستیم و چیزی را با او شریک قرار ندهیم." (آل عمران- آیه 63)

ایرانی، از دیرباز با این پیام آشنا بود. پیام آشنا را به گوش دل شنید. پروردگار یکتایی را که به نام "اهورا" می شناخت، دیگر باره با نام تازه-اش "الله" (که بسیار به "اهورا" می مانست) نیایش کرد. بغستان-هایی که از روزگار زرتشت، جایگاه پرستش یزدان پاک بود، دگرباره به نام "خداخانه" و "مزگت" و "مسجد" کاربرد نخستین خود را بازیافت. دیری نگذشت که ایرانی ِ مسلمان در هر شهر و روستا بر پایه-ی آتشکده-ها و مهرابه-ها، مسجدها و خداخانه-های باشکوهی برپای کرد. (محمدکریم پیرنیا- خانه های خدا در ایران زمین- مجله هنر و مردم- شماره 149- ص 7) 

___________________

نوروز ِ گذشته، به "کرمانشاه" رفته بودم؛ به "بیستون". همانجا، این عکس را گرفتم. از قابِ آجری ِ این بنایِ عهد اسلامی، دورنمای ِ ساختمان لاشه-سنگی ِ عهد ساسانی و "فرهاد تراش" هویداست!  

 

 

همینطور، به تکیه ی "معاون الملک" در کرمانشاه (1320 هجری)، نقش ِ این فرشتگان را در دو سوی ِ سردر ِ بنا دیدم.
همان فرشتگانِ دو سوی "تاق ِ بزرگِ" سنگی-اند در "تاق بستان" ... ؛ و امّا اینجا، با پیام وقایع ِ روز ِ عاشورا! 

  

_________________________

 

بخش دوّم: نغمه های نوروزی

این نغمه های فولکلورِ گیلکی و ترکی که اینجا میآورم را پیشکش میدارم به مادرم و همه-ی مردم ِ گیلان؛ و پدرم و همه-ی مردم ِ آذربایجان و ... همه-یِ ایـرانیان.

 

گیلکی - زن گیلانی

۱- لینک دانلود 

 

کاکُله ی ... کاکُله ی
می دیم اَشکانَ بیدین چَقَده جوانه کاکله ی
کاکله ی سُرخی ِ لاله تی جوله مانِه کاکله ی
بشو تی مارَ بگو یاد ِ خواستگارَ کاکله ی
مرا وعده بده یی ایمسالَ بهاره کاکله ی

کاکله ی نُکون ناز، مِرا بخوان آواز
من تِرا زنم ساز، تا بیبیمی دَمساز

می چومان اشکباره، می دیل بی قراره، دِحالی نارَم کاکله ی
تی دوری بوکُشته مرا، دِ بیا من تی انتظارم کاکله ی

کاکله ی نُکون ناز، مِرا بخوان آواز
من تِرا زنم ساز، تا بیبیمی دَمساز

هر وقتی یاد آوَرَم تی قول و قرارَ کاکله ی
آلوچه دارانَ جیر اوسالَ بهاره کاکله ی
سر خرمن بوگوتی من تی خاطرخوایَم کاکله ی
گالِش کولا مانِه جور، تی واسی من آیم کاکله ی

کاکله ی نُکون ناز، مِرا بخوان آواز
من تِرا زنم ساز، تا بیبیمی دَمساز ...
 

(به اشکهای صورتم نگاه کن که چه جوانند
سُرخی لاله به مانند سُرخی ِ لُپ های توست
برو به مادرت بگو از یاد ِ خواستگارت
به من وعده ی بهار ِ امسال را داده بودی

ناز نکن، برایم بخوان
من برایت ساز می زنم تا با هم دَمساز شویم

چشمانم اشکباره، دلم بی قراره، دیگر حالی ندارم
دوری-ات مرا کُشت، بیا دیگه، من منتظرتم

ناز نکن، برایم بخوان
من برایت ساز می زنم تا با هم دَمساز شویم

هر وقتی قول و قرارت را به یاد می آورم؛ زیر  ِ درختان ِ آلوچه در بهار ِ آن سال ...
سر  ِ خرمن گفتی که خاطرخواه ِ تو-ام؛ کفش و کلاه نکرده به دنبال-ات می آیم ...)
 

* عکس ها:  

1- دختر گیلانی در حال بافتن چادر شب (حدود پنجاه سال پیش) ــ از تارنمای ِ "شمالی ها". 

2- رقص قاسم آبادی در گیلان ــ از آرشیو شخصی ِ هنرمند ِ رامسری، "هلر شمسی".

 

تُرکی- 

۲- لینک دانلود

بو گونلریم گؤروشه ته له سیرم
یاغما یاغِش یاغما یاغِش

منیم یاریم چوخدان گؤزده ییر

یاغما یاغِش یاغما یاغِش
 یاغِش یاغیر اینانیرام یاریم گؤزده ییر منی
اگر
یاریم وفالیدیر یقین گؤزده ییر منی
 یاخینلاشیب گؤروش یئرینه
اینانمیرام گؤزدریمه

منیم یاریم چوخدان گؤزده ییر

یاغما یاغِش یاغما یاغِش
یاغِش یاغیر اینانیرام یاریم گؤزده ییر منی
اگر
یاریم وفالیدیر یقین گؤزده ییر منی
گوروب منی قاچیر یانیما
دویونجا باخیرام
یاریما
اللرینی برک برک
سیخیرام
ساچلارینی
تومارلاییرام
یاغِش یاغیر اینانیرام یاریم گؤزده ییر منی
اگر
یاریم وفالیدیر یقین گؤزده ییر منی ...  
 
این روزها برای دیدار عجله دارم
باران نبار! باران نبار!
یار ِ من خیلی وقت است که به انتظار است
باران نبار! باران نبار!

باران می بارد، باور دارم که یارم به انتظارم است
اگر یارم وفادار باشد، یقیناً به انتظارم است

دیدار نزدیک شده؛ به چشمهایم اطمینان ندارم
یار ِ من خیلی وقت است که به انتظار است
باران نبار! باران نبار!

باران می بارد، باور دارم که یارم به انتظارم است
اگر یارم وفادار باشد، یقیناً به انتظارم است

من را می بیند و به سویم می دود
آنقدر که سیر شوم به یارم نگاه می کنم
دستانش را محکم می فشارم
گیسوانش را نوازش می کنم

باران می بارد، باور دارم که یارم به انتظارم است
اگر یارم وفا دار باشد، یقیناً به انتظارم است ... 

* توضیح ِ عکس:  

دختران و پسرانِ جوانِ آذربایجان به حالِ رقص در آتشگاهِ باکو
منبع عکس:
http://www.azerbaijanidances.4t.com

 


 

برای دوستانی که گله داشتند از راحت "دانلود" نشدن ِ فایل ترانه ی گیلکی (کاکله) ؛ این لینک را افزودم:
*
لـیـنــک ِ دانلود 
  

نظرات 9 + ارسال نظر
احمدبور سه‌شنبه 6 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 02:50 ب.ظ http://www.sabzmiras.blogfa.com/

نوروز و بهار طبیعت و خرمی را به شما و هرآنکس که دوستش داری وهمه انسانهای نیک اندیش و نیک کردار،شادباش می گویم.
بر چهره گل نسیم نوروز خوش است.
بدان امید که سال نو ، سالی سرشار از مهر و دوستی برای همه باشد.
از سایت زیبایت انسان بهره بسیار می برد
همیشه سرفراز و شاد باشی

سلام و سپاس دوستِ ارجمند. سال نو و نوروز بر شما نیز فرخنده و مبارک! پاینده باشید!

میچکا سه‌شنبه 6 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 11:52 ب.ظ


آه اگر که راستی بر تلخیِ این روزگار چیره شود!
پاکدین بر دروغ و ددان ظفر خواهد یافت،
عاشقانِ برهنه بر آن چیره می آیند،
و ما به ستایشِ قوتِ شنواییِ شیدا صفتان برخواهیم خاست،
درست از آن سبب که کلام مقدس را خواهند نیوشید.
ما می ستاییم قوتِ حافظه آنانی که عشق را از گزند اهریمنان بر سینه و از بر نموده اند.
ما می ستائیم زبانِ زنده بیدارانی که روشنایی را سراینده اند.
ما می ستاییم کوه را و سنگر زرتشت را.
ما با تمام نیازمان
حقیقت و روشنایی را ستاینده ایم.

زمزمه های ازلی/ بازسرایی اوستا و کتاب مقدس، سید علی صالحی /هرمزد یشت بند 28

چقدر جالبه که امسال روز زایش زرتشت با میلاد پیامبر مهر و رحمت همراه شده؛ میلاد دو پیامبر در یک روز؛ بسیار زیباست. تبریک و شادباش...

آهنگهای فولکوریک سرشار از احساسسات پاک و صادقانه اند. این آهنگ زیبای گیلکی، خاطرات ماندگار دوران دانشجویی در رشت رو برام تداعی کرد. واقعا متشکرم.

«ما می ستاییم قوتِ حافظه-ی آنانی که "عشق" را از گزند اهریمنان بر سینه و از بر نموده اند.»
سپاس فراوان. برقرار باشید و پیروز.

[ بدون نام ] چهارشنبه 7 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 11:22 ب.ظ

چهارشنبه 7 فروردین1387 ساعت: 11:42با تبریک نوروز 1387 برای شما هموطن عزیز و آرزوی بهترین‌ها
بدینوسیله از شما دعوت می‌کنم تا در انتخاب بهترین وبلاگ زیست محیطی سال 1386 به نگارنده کمک کنید
پایدار باشید.

آذربرزین مهر پنج‌شنبه 8 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 01:09 ق.ظ

درود دوست ارجمند.نوروزت خجسته بادا.زادروز اشوزرتشت برتوفرخنده باد.ترانه کاکلی مرا به روزهای خوش جوانی ام درشمال برد.پاینده باشی

درود. سپاس. نوروزتان پیروز؛ هر روزتان نوروز!

ریحانه صفاری پنج‌شنبه 8 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 10:51 ق.ظ

با سلام
اگه اشکالی نداره من انتقاداتم رو بنویسم.همونطور که گفتم وبلاگ پرباری دارید ولی سادگی و پیوستگی مطالب به مفید بودن انها اضافه می کنه و دیگه اینکه سعی کنید فونت نوشته هاتون یکدست باشه. برای خط نرمال از تاهوما و برای خط بولد از تایمز استفاده کنید. رنگ قرمز و سبزو قهوه ای در کنار هم چشم رو خسته می کنه.و آخر اینکه لطفا تنوع مطالب بی نظیرتونو بیشتر کنید.
با ارزوی روشن ترین لحظات

سلام و سپاس از نظر و انتقادتان.

هم سنگر دیرین پنج‌شنبه 8 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 04:26 ب.ظ http://arlyrics.persianblog.ir/

درود

یاغش عزیز

تو را ای از تبار عشق و آزادی
تو را من می شناسم ... می شناسم

خوشحالم که بعد از مدت ها ... مدت ها ... باز هم نوشته های میهن پرستانه ی تو را خواندم ...

روی دیوار نشریه بر کاغذی نوشته شده بود : یاساشین یاغیش .... درود بر تو که هنوز و همیشه دلت به عشق وطن می تپد ...

حس خوبی دارم ...

درگیر ترانه ای هستم برای کنسرت بزرگ بانونامه که یازده می در لس انجلس برگزار می شود در بزرگداشت مقام بانوی ایرانی ... بزودی کار ترانه به اتمام می رسد ... سرگرم مطالعه روی فرهنگ بانوی ایرانی هستم ... نوشته های تو انگیزه ام را دوچندان کردند ... به خصوص مطالبی که درباره ی زن ایرانی در آرشیو گذاشته ای ... سپاسگزارم ...

از این اوستا را لینک حصار ترانه ام کردم ... بیشتر در ارتباط خواهیم بود ...

خیلی خوشحال شدم دوست قدیمی ...

خودم را معرفی نمی کنم ... قبل از اینکه آدرسم را باز کنی ببین می توانی حدس بزنی !!!! حتمن می توانی ...

به امید دیدار تو در روزهای روشن

قبله ی ما از همه عالم جداست
کعبه ی ما قامت الوند ماست
موج خلیج و تن خیس خزر
قبله ی ما رو به دماوند ماست .....

عزیز و دوست داشتنی هستی ...

بدرود

درود دوست ِ دیرین. به خدا که شناختم تو را! یاد ِ آنزمان ها بخیر! چه زیبا-ترانه هایی که می سرودی:
یه روز تو قاب آینه ؛ تصویری از خودم دیدم
دیدم شدم یه صورتک ؛ از آینه دل بریدم
صورتک ِ خسته ی من ؛ مسلخ ِ تلخ ِ گریه هاست
ساکت و سرد و بی غزل ؛ صورتکم چه بی صداست
حرف ِ دلم یه عالمه ست ؛ اما برای کی بگم؟
غمم رو به غریبه ها ؛ چرا؟ برای چی بگم؟

و این که:
من هرگز به صلیب ِ بی صدایی تن نباختم و ...

هنگامی که برای همیشه از آن نشریه و دوستان خداحافظی کردم، باز تو بودی که ترانه ی "آباد بوم" را به یادِ من منتشر ساختی؛ ندیدمت که ازت تشکر کنم تا این لحظه؛
وطن ای سرزمین آریایی؛ وطن ای سایه سار مهربونی
الهی تا که دنیا برقراره؛ به دور از حیله ی دشمن بمونی
وطن ای زادبوم خوب رستم؛ وطن ای میهن مردان دلپاک
هزارون ساله کاوه سرفرازه؛ هزارون ساله در زنجیره ضحاک
به روی خاک رنگین ِ تو رسته ؛ گل آلاله از خون سیاوش
به روی قله های سرکش تو ؛ هنوزم مونده جای پای آرش ...

تو ای ایران من ای سرزمینم؛ به درگاه ِ تو بر سجده نشستم
تویی سبز و سفید و سرخ و تن پاک؛ من آن ایرانی ِ میهن پرستم ...
_____________
یادها ... یادها ... آنها هنوز زنده اند!

علیرضا جمعه 9 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 11:34 ق.ظ http://www.arlyrics.persianblog.ir

سپاس

یاور ارجمند عشق

چه خوب ترانه ها را به یاد داری ... آفرین

یاد ها هنوز زنده اند یاغش ... بله ...

نمی دانم که آیا شماره ی آخر نشریه را دیدی یا نه ... چهار شماره سردبیر بودم ... آخرین شماره ی نشریه توقیف شد ... به جرم نوشتن از کورش کبیر ! خسرو گلسرخی ! ارنستو چگوارا ! آتش مقدس ! شعر ها و ترانه های معترض و مطالبی دیگر .... گواهی تحصیلی من هم تا زمستان ۸۶ توقیف بود ... نشریه هم به مدت دو سال تعطیل بود ... امسال تازه یک شماره از آن مجددا منتشر شد ... سرد و بی روح و بی محتوا ... ما تلاش خودمان را کردیم و زحمات بسیاری کشیدیم ... و واقعا افتخار می کنم که در کنار دوستان پر توانی چون تو قلم می زدم ... خوشحالم که تملق ننوشتیم ... خوشحالم که بت های دروغین را نستودیم ...

در ترانه هم مسیر درست را در پیش گرفتم ... البته مدتی برای پذیرفته شدن و جا افتادن در این کار ناچار به تن دادن به ابتذال روز ترانه شدم و کارهای بی مایه ای نوشتم که بصورت کلیپ از شبکه های ماهواره ای پخش شدند و یا در آلبوم های بی ارزشی منتشر شدند ... اما امروز در جایگاه خوبی قرار دارم و هدفی که داشتم را در پیش گرفتم ... هدفی که برای تو هم آشناست ... دفاع از تمام ارزش های میهن و سرزمینمان ... دفاع از سنت ها و باورهای کهن این خاک ... مبارزه با بیداد و استبداد ...

میل باکس را چک کن ... کارهایی را برایت فرستاده ام ...

به خانواده سلام مرا برسان...

به امید دیدار

از اتفاقاتی که برای نشریه، پس از رفتنم، افتاد آگاهم ... و امیدوارم که به هدفهات برسی و نام ِ تو را در عالی-ترین سطح ِ ترانه-سراهای ایرانی بشنوم!
شادمانم که هنوز تو را "عاشق" می یابم! و بهترین آرزوبم برایت اینست که همیشه "عاشق" بمانی!
به "احمد" سلام و درود ِ مرا برسان! پاینده باشی!

علیرضا محمدزاده دوشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:41 ب.ظ

سلام دوست عزیز
مدتی بود دنبال ترانه گیلکی کاکوله نوکون ناز می گشتم (در دوران کودکی در رشت خیلی این ترانه را می شنیدم )که در وبلاگ شما دیدم . ولی هر چه سعی می کنم نمی توانم دانلود کنم . (ظاهرا لینکهای مربوطه بعد از گذشت ۱.۵ سال کار نمی کنند.) اگه امکان داره راهنمایی کنید و یا لینک جدید را معرفی کنید.
ممنون میشم اگه اسم خواننده را هم معرفی کنید.

با تشکر
یک گیلانی مقیم اصفهان

سلام
بله متأسفانه لینک ها با گذشت ِ زمان از سرور ِ محل ِ آپلودشان پاک شده.
به چشم، در اولین فرصت لینک ها را از نو احیا می کنم. هفته ی بعد سری بزنید. انشاءالله درست شده باشد.

ali دوشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 10:39 ق.ظ http://ali1860.rozblog.com/

وبلاگ خوبی داری

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد