وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...
وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...

هزاره ی آخر




"سیاهی" به "فروغ" گفت: تو مرا نُه هزار سال پادشاهی دادی، اکنون آن زمان و عهد به پایان رسیده و پادشاهی ِ جهان از آن ِ توست، چیره شو!

"فروغ" همّت خود انباشت تا پس ِ آن انتظار ِ طولانی ِ چند هزار ساله، روشنی ِ وافر بدمد، که درخشان و باشکوه باشد، و درخور ِ منتظران ...

ولی جز باریکه ی نور کوچکی نشد! این همه تقلّا و رجزخوانی، و سرانجام یک باریکه ی نور ِ خُرد که ثانیه ای بیش نپایید، و بعد میان ِ حجم ِ عمده ی "سیاهی " فرو شد، گویی که از آغاز نبوده است!

چرا چنین شدم؟ -این را "فروغ" با خود گفت و میاندیشید- چرا چنین شدم؟ مرا در آغاز ِ آن عهد توانِ غلبه بر "سیاهی" بود، ولی به راهِ عهد و پیمان، انتظار پیشه کردم تا این نُه هزار سال به پایان رسد، که منتظرانم فزون شوند، بسان ِ سیلابِ دمان، لبریز ِ حرکت! باشد که آن کار ِ بزرگ به انجام رسانم! ... چرا چنین شدم؟ من اینگونه نبودم! اکنون آن همه انتظار به پایان رسیده ولی آنقدر ناتوانم که جز باریکه ی نوری ثانیه ای بیش نیستم؛ که روشنی اش اگر هم لحظه ای پنجه در بازوی ِ "سیاهی" افکَنَد، باز مثالِ مگسی مغلوب را مانَد بی اثر! من خاموشی گرفته ام!

"سیاهی" که گویا ذهنیّاتِ حریف ِ مغلوبِ خود را خوانده  بود -  از روی ِ ترحّم چنین گفت: تو از بین رفته ای! انتظارت در این همه سال اشتباه بود! تو میتوانستی در پایان ِ هزاره ی سوّم بر من بتازی، و چنین نکردی! و نیز در پایان هزاره ی ششم هنوز تو را توانایی بود و باز خوش بودی به "زمان" و عهدِ دیرین! تا اینجا رسیدی! گذشتِ "زمان" و غلبه ی فزون ِ مرا دیدی و باورت نمی آید به پایانِ خود! اکنون بنگر که جهان از آن ِ من است و منتظرانت نیز همگی شیفتگان ِ من اند! کسی چشم انتظار ِ تو نیست و این پایان ِ توست! من نُه هزار سال پادشاهی کرده ام، و سه هزار سالِ دیگر نیز از آن ِ من است تا هزاره ی دوازدهم! و آنجا پایان ِ جهان است! و تو هیچ به دست نیاورده ای!

"فروغ"  اندیشید که "سیاهی" راست میگوید، نُه هزار سال به انتظار -چونانِ برق و باد گذشت، و "زمان" چشمان ِ مشتاق و عاشق ِ اش را هرگز ندید بس که به کارِ چرخاندن ِ "خورشید" بر آسمان دلمشغول داشت؛ این سه هزار سال ِ دیگر تا پایان ِ عمر ِ دوازده هزار ساله هم چنین بر گردون گذرد و او شکست خورده است! با همین اندیشه ها بود که همه ی نیروی ِ خود بار ِ دیگر جمع کرد و آن باریکه ی نور دوباره آغازید، نوری دفعتی و ناگهانی در آن "سیاهی"، چونان ِ گداخته ای بی تاب که ممتد بود و شکافنده   ... تا سرانجام  "زمان" او را دید -همان هنگام که گردون را میآراست به ناگاه چشم اش به آن باریکه ی نور ِ امیدوار افتاد و بلند گفت: آه تو اینجایی! جالب است! حواسم نبود که نُه هزار سال پایان یافته و زمان ِ پادشاهی ِ توست! ولی چه ضعیف و شکسته شده ای! چقدر فرق کرده ای! همه چیزت را از دست داده ای ... ولی ... ولی ... نه اشتباه کردم ...  تو هنوز امیدواری ... من میتوانم برایت گردش ِ خورشید را کُندتر کنم تا ...



عکس از: نیلوفر شیرانی




و گردش ِ "خورشید" در آسمان کُندتر شد، و آن هزاره هنوز به پایان نرسیده است ...





نظرات 5 + ارسال نظر
آدینه شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:26 ب.ظ

برای کسی که شگفت زده خود نیست. معجزه ای وجود ندارد...

خیلی زیبا و درست گفتید. سپاس.

mmj دوشنبه 3 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:16 ب.ظ http://iranbastannn.blogfa.com

بادرود و عرض ادب؛ یک سوال دارم و بگمانم تنها کسی که میتواند مرا خوب راهنمایی کند شما باشد
مهری معروف وجود داد بنام مهرکوروش اول پسر چشپش مثلا در ادرس زیر نیز هست
http://web3.ehost-services.com/hemranib/Vol2/Daryaee_Pars_and_%20Pasargad.htm#14

ایا این مهر بازبان عیلامی نوشته شده ؟یا بازبان پارسی و احتمالا مربوط به دوره داریوش است مثل انچه درباره کتیبه اریارامنه و ارشام گفته میشود؟
اگر مربوط به کوروش اول است اگر برایتان امکان دارد منابعی برایم معرفی کنید ... چه سایت باشد وچه کتاب ، چه وطنی باشد و چه غیروطنی. منتظررانماییتان میمانم

درود بر شما پژوهنده ی ارجمند.
این مُهر به خط و زبان ِ عیلامی نوشته شده است. در زبانِ عیلامی، برخلافِ پارسی، "کورُش" را "کورَش" میگفتند و مینوشتند. در آوانوشتِ ذیل تصویری که ارجاع دادید هم این نکته به وضوح دیده میشود.
اثر این مُهر در "خزانه" ی "تخت جمشید" به دست آمده است، و همین مایه ی احتیاط در انتساب ِ آن به عهدِ "کورُش اوّل" میگردد.

برای توضیحاتِ بیشتر بنگرید به:
هینتس، والتر. داریوش و ایرانیان، ترجمه پرویز رجبی، نشر ماهی، تهران، 1388، ص 59-61.

mmj چهارشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:57 ب.ظ

از راهنمایی شما ممنونم هماره پیروز و سربلند باشید

ali چهارشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:28 ب.ظ

سلام
برای کسی که اگاهی نیست بیداری نیست و برای کسی که بیداری نیست رهایی نیست

حیدریان چهارشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:23 ب.ظ

درود
30 چهارتاقی فارس در نوبت تخریب قرار دارند
لطفا اطلاع رسانی کنید
http://www.chn.ir/news/?section=2&id=52682

درود
البته خبر تا حدی درست است. میگویم تا حدی، چون کاربری نجومی برای چارتاقی ها تا کنون مسجل نشده است. فرضیه ی کاربری نجومی این بناها ایرادات فراوان و متعددی دارد که پذیرش این فرض را غیر ممکن میسازد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد