وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...
وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...

ایمان


آنچه از دست دادیم "ایمان" بود؛

ایمان به آبی ِ آسمان و نور ِ آب؛

ایمان به شبِ تنهایی ِ عاشق؛

ایمان به اشکِ صادق؛ به نغمه ی حزین ِ فراق؛

ایمان به چشمه ی آبِ حیات؛

ایمان به "او"؛ و حقیقتِ "راز"ش.

و تمام شد ...

به همین راحتی و آسودگی و بی برگی.

و خاموش شد و خاک شد و فسرد و هیچ نشد.

و آب، بی نور بود؛ و آسمان، آبی نبود؛ و شبِ فراقِ عُشّاق، بی اشک بود؛ و آن "راز"، راز نبود و وهم بود؛

و آنچه از کف رفت، "ایمان" بود.

وه چه عاشقی که گوش به نجوایِ برگهایِ رقصان ِ درختان در نسیم شبِ خزر دارد!

وه چه عاشقی که دل به "راز"ِ  بلبل و گُل دارد!

وه چه عاشقی که چشمانی صاف دارد؛ به روشنی ِ آب، و زیبایی ِ آبی ِ آسمان!

چه زیبایی ِ دلفریبی! چه حزن ِ سرشاری که برگ ها را سبزی می بخشد و خورشید را در غروب-اش ارغوانی میکند!

چه عاشقی که "ایمان" دارد هنوز! 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد