وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...
وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...

خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم ...


سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی / دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی

چشم آسایش که دارد از سپهر تیزرو / ساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمی

زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت / صعب روزی بوالعجب کاری پریشان عالمی

سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگل / شاه تُرکان فارغ است از حال ما کو رستمی

در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست / ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی

اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست / رهروی باید جهان‌سوزی نه خامی بی‌غمی

آدمی در عالم خاکی نمی‌آید به دست / عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی

خیز تا خاطر بدان تُرک سمرقندی دهیم / کز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی

گریه حافظ چه سنجد پیش استغنای عشق / کاندر این دریا نماید هفت دریا شبنمی





سکوت می‌کنی، او به سخن درمی‌آید


نوروز چه زود رسید مسافر!

«و شروع سفر، تلاقی نگاه من بود به نگاهِ تو ...»

نگاهم درنگی کرد بر ستارگان؛

کاش به یاد نمی‌آوردم

که هیچگاه از راه نمی‌رسی!

***

بگذار زیبایی‌ات خود بگوید

بی‌چند و چونی

سکوت می‌کنی؟

او به سخن درمی‌آید: هستم!

به هزار شیوه از راه می‌رسد

سرانجام

برتر از هر چیزی.

(اشعاری از راینر ماریا ریلکه ـ ترجمه علی عبداللهی)


نوروز 1403 مبارک باد!