وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...
وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...

یادنامه‌ای بر درگذشت استاد رضا مرادی غیاث‌آبادی


امروز مطلع شدم که استاد رضا مرادی غیاث‌آبادی  در روز 14 دی ماه 1402 در اثر عوارض ناشی از بیماری سرطان درگذشته‌اند و در روز 17 دی‌ماه نیز مراسم خاکسپاری ایشان در قطعه‌ی نام‌آوران (قطعه 255) بهشت زهرا انجام شده‌ است. 

خبر برایم بسیار تلخ و تکان‌دهنده بود و در باورم نمی‌گنجید؛ چون چند روز قبل از درگذشت استاد، که تلفنی با ایشان صحبت کرده بودم  این امیدواری برایم بود که روند درمان را به خوبی ادامه دهند. برای همین امروز به منزل استاد زنگ زدم و جویای صحت خبر شدم، و متأسفانه تأیید شد.

تسلیت به خانواده‌ی محترم ایشان، و تسلیت به جامعه‌ی پژوهشی ایران!

استاد مرادی غیاث‌آبادی را سالهاست که می‌شناسم. ایشان جزو اولین پژوهشگرانی بودند که بحث ملاحظات خورشیدی و نجومی در معماری باستانی ایران را مطرح کردند و دانش میان‌رشته‌ای «باستان‌اخترشناسی» را در پژوهش‌های میدانی خود مورد نظر و پیگیری مستمر قرار دادند؛ مباحثی که مخصوصاً با چاپ دو کتاب درباره ملاحظات خورشیدی در «چارتاقی‌های ایران» و بعضی بناهای باستانی دیگر مانند «کعبه‌ی زرتشت» برای نخستین‌بار به جامعه‌ی پژوهشی ایران معرفی گردید و از آن‌جا که بسیار نو بود، به موازات استقبال، منتقدانی هم پیدا کرد (از جمله خودِ نگارنده). ولی کارهای پژوهشی استاد محدود به «باستان‌اخترشناسی» نشد و بسیار فراتر رفت. در مجلداتِ «فرهنگنامه ایران» با عکس‌های عالیِ اُریجینال و توضیحات مجمل و محققانه، یک دانشنامه‌ی مفید را فراهم آوردند که پیش‌تر درباره‌اش همینجا نوشته بودم. سپس در تلاشی ستودنی کوشیدند پُلی بین مطالعات تاریخی و باستان‌شناسانه‌ با مطالعات اجتماعی بزنند و باورهای رایج درباره گذشته‌ی آرمانی و باستان‌پرستانه را به چالش بکشند؛ که حاصلش سلسله یادداشت‌هایی شد در تارنمای ایشان تحت عنوان «رنج‌های بشری» و کتابی که متعاقب آن تدوین گردید: «باستان‌شناسی تقلب»؛ همین‌طور بود ارائه‌ی ترجمانی بی‌طرفانه از گاثای زرتشت: «گاثای زرتشت: کوششی برای ترجمه واقعگرایانه».

استاد مرادی غیاث‌آبادی در نقدهای خود، قلمی بسیار شیوا و لحنی رُک‌گو و بی‌پروا داشتند. همین فارغ‌بودن از عافیت‌طلبی، موجب لشکرکشی‌های بی‌حاصلی هم در تقابل با جُستارهای ایشان شد. نگارنده نیز در جوانی، مبرّا از این جهل نبود؛ ولی هرقدر بیشتر در مسیر پژوهش‌های مخصوصاً میدانی ایشان رفتم، به ارزش مطالعات‌شان بیشتر پی بردم. خاطرم هست که پس از یادداشت‌های استاد درباره‌ی وجود ملاحظات خورشیدی در چارتاقی‌های نویس تفرش و آتشکوه دلیجان، به اتفاق همسرم کوشیده بودیم در همان زمان‌ و ساعاتِ بیان‌شده توسط ایشان، راستای طلوع خورشید را در این بناهای باستانی نظاره‌گر باشیم؛ درحالی‌که می‌دانستیم تمام این مسیر صعب را پیش از ما پژوهشگر نستوه دیگری طی کرده است!

باری، ایشان شریف و معلم‌گونه زیستند و جز صلح و روشنی و آگاهی برای مردم ایران و مخصوصاً جوانان نخواستند. باشد که اکنون در آرامش و نور باشند و یادشان در اذهان پویا و جستجوگری که کتاب‌ها و مقالات ایشان را خوانده‌اند و خواهند خواند، هماره به نیکی و ارجمندی باقی بماند!

 

عکس از تارنمای: مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی


یادداشت‌های دیگر:

بیست سال ... فرهنگنامه ایران

توضیح لازم بر یک نقد

خوی غارتگری

دیروز ... امروز

استاد رجبی درگذشت!