همیشه دوست داشتم در اینجا، به بهانهای دربارهی نویسندهی محبوبم "آنتوان چخوف" بنویسم. در این فراغت تابستانی، فرصتی دست داد تا بهترین اقتباس سینمایی از داستانهای او را، آنطور که "ژرژ سادول" در فرهنگ سینماییاش مدعی شده، ببینم: بانو با سگ ملوس. [1]
چخوف، داستانِ کوتاه «بانو با سگ ملوس» را در سال 1899 میلادی در ملک خود در "یالتا" نوشت؛ در خانهای که اکنون تبدیل به موزهی چخوف شده است و تندیس شخصیتهای داستان هم برابرش خودنمایی میکند. این داستان، هرچند که صفحات محدودی دارد، ولی به قولِ "زینووی پاپرنی"، مینیاتوری عالی است که به بسیاری از رُمانهای بزرگ برتری دارد؛ و محبوبِ خوانندگان روسیه و دیگر کشورهای جهان بوده است.[2]
پُستِ روسیه در سال 2010، به مناسبت یکصد و پنجاهمین سالگرد تولّد چخوف، یک سری تمبر یادگاری (یک شیتِ سه قطعهای + یک شیتِ تک قطعهای) چاپ و منتشر نمود؛ که یکی از قطعه تمبرها، مُختصّ بانو با سگ ملوس بود و اشارهای بر محبوبیت همیشگیِ این داستان.[3]
تصاویر بالا: تمبرهای یادگاریِ منتشره توسط پُستِ روسیه در سال 2010، تصویرسازیِ نوشتههای چخوف (داستان بانو با سگ ملوس 1899، نمایشنامهی مرغ دریایی 1896 و داستان خانهای با نیمطبقه 1896)
تصاویر بالا: تندیس شخصیتهای داستان "بانو با سگ ملوس" در برابر خانه-موزهی چخوف در یالتا
هنوز نوجوان بودم، که این داستان را به همراه ده داستان دیگر از چخوف (در یک کتاب)، با ترجمهی شیوای "عبدالحسین نوشین" خواندم. انتشارات خواجو و نکتهپردازان، که ناشران اثر بودند، تصویرسازیهای خاطرهانگیز گروه هنری "Kukryniksy" (از سالهای 1945-1946) را هم در کنار متن داستان قرار داده بودند. [4]
بعدها، ترجمهی "سروژ استپانیان" را هم بدست آوردم و توانستم با مقایسهی آن با ترجمهی "نوشین"، پی به ظرایفِ کار بَرم.
تصاویر بالا: دو نمونه از تصویرسازیهای مربوط به داستان "بانو با سگ ملوس" که توسط گروه "Kukryniksy" انجام شده است
فیلم «بانو با سگ ملوس»، اقتباس وفادارانهی "یوزف خایفیتس" (1905-1995)، را عمومِ منتقدان، ساختهای دلنشین و فاخر و از آثار کلاسیکِ سینما دانستهاند. فیلمبرداری زیبا و موسیقی رُمانتیکِ آن نیز، پیوسته تحسین شده است. این فیلم، نامزد نخل طلای جشنوارهی فیلم کن در سال 1960 بود؛ که البته در رقابت با "زندگی شیرینِ" فلینی ، عنوان بهترین فیلم را به او واگذار کرد. سه سال بعد، همین فیلم از سوی آکادمی هنرهای فیلم و تلویزیون بریتانیا (بفتا)، نامزد دریافت جایزهی بهترین فیلم متفرقه (غیر بریتانیایی) شد.
تصویر بالا: از نمونه پوسترهای فیلم بانو با سگ ملوس (1960)
تصویر بالا: شب افتتاحیهی فیلم "بانو با سگ ملوس" در شوروی. یکی از دختران پیشاهنگ، دسته گلی به "یا ساوینا" (بازیگر نقشِ آنّا سرگییونا) میدهد. "آلکسی باتالوف" (بازیگر نقشِ گورُف)، به همراهِ "یوزف خایفیتس" (کارگردان فیلم ـ ایستاده در سمت راست) در عکس دیده میشوند.
تصاویر بالا: پنج نما از فیلم بانو با سگ ملوس (1960)
زیرنویس فارسی این فیلم، با ترجمهی نسبتاً خوبی، در اینترنت موجود بود. من، ضمن مقابلهی آن با زیرنویسِ انگلیسی و با نگاه به ترجمههای شیوا و عالیِ "نوشین" و "استپانیان"، در صدد اصلاح کار برآمدم. و اینک، مفتخرم که این فیلم را با زیرنویس فارسیِ تصحیح شده تقدیم میکنم:
دانلود زیرنویس فارسی فیلم "بانو با سگ ملوس" از اینجا
توصیه میکنم پیش از دیدن فیلم، اصل داستان را با ترجمهی عالیِ "استپانیان" از اینجا دریافت کرده و بخوانید.
Download the Lady with the Dog (1960) film - Part 1:
http://www.namasha.com/v/WIByXlCP
دانلود فیلم «بانو با سگ ملوس» با زیرنویس فارسی ـ بخش دوّم
Download the Lady with the Dog (1960) film - Part 2:
http://www.namasha.com/v/ujMgcOkM
[1] نک. سادول، ژرژ. 1367. فرهنگ فیلمهای سینما (ج. 1). گروه ترجمه: غبرائی، خلیلی و مجیرشیبانی. تهران: نشر آینه. ص 115.
[2] نک. چخوف، آنتون. 1368. بانو با سگ ملوس (و چند داستان دیگر). ترجمهی نوشین. بیجا: انتشارات نکتهپردازان و خواجو. پیشگفتار.
[3] Anton Chekhov in philately
[4] نام اعضای این گروه هنریِ سه نفره:
Mikhail Kupriyanov (1903-1991), Porfiry Krylov (1902-1990) and Nikolai Sokolov (1903-2000)
به تازگی، دو کار ارزشمند بر اساس اپرای «فلوت سحرآمیزِ» موتزارت دیدم: یک انیمیشن و یک فیلم تلویزیونی. هر کدامشان، به نوعی، جالب و دلنشین بود؛ ولی انیمیشن، خلاقیتهای هنری بیشتری داشت و توانسته بود تفسیر بصری زیباتری از موسیقی موتزارت باشد. این هم شاید برای ایرانیان جالب باشد که در اپرای فلوت سحرآمیز، استفادهی مثبتی از نام پیامبر باستانی ایران (زرتشت) شده است؛ و "زاراسترو" نماد خِرَد و مبارزه با تاریکی است (پیشتر، در تارنمای دکتر دوستخواه هم به این موضوع اشاره شده بود).
انیمیشن فلوت سحرآمیز، کار مشترک انیماتورهای نامدار ایتالیایی "لوزاتی" و "جانینی" است؛ و محصول سال 1978. آنها در این انیمیشن، که بلندترین فیلمشان هم به حساب میآید، بر اساس ریتم موسیقی، جلوههای تصویری خیالانگیز و نوآورانهای (در زمان خود) خلق کردهاند. تصویرسازی آنها روی بخشهایی از اپرای موتزارت، بعداً به صورتی فراگیر، بر جلد نوارهای کاست و صفحههای موسیقی نشست؛ و همراه با فلوت سحرآمیز، رنگ پر زرق و برقِ جاودانگی یافت.
تصاویر بالا: نماهایی از انیمیشن فلوت سحرآمیز
فیلم فلوت سحرآمیز هم اثر سینماگر اندیشمند و شهیر سوئدی، اینگمار برگمان است؛ و محصول 1975. علاقهی همیشگیِ "برگمان" به این اپرا، سبب شد تا با کمک فیلمبردار نابغهاش "سوِن نیکوِست" آنرا بصورتی که خستهکننده نباشد به دنیای تلویزیون و سینما هدیه دهد.
تصویر بالا: برگمان (نفر وسط) در حال هدایت بازیگران فیلم
منبع عکس: مستند پشت پردهی فلوت سحرآمیز
در اینجا، بخشهایی از انیمیشن و فیلم را برای مقایسه میگذارم. مقایسهای که به گمان من، نابرابر است و قدرت خیال را در انیمیشن به رُخ میکشد.
-----------------------------
توضیح این بخشها از ویکیپدیای فارسی:
[از پردهی اوّلِ اپرای فلوت سحرآمیز]
سه پسر بچهی روحانی، "تامینو" را به سمت معبد هدایت کرده و به او اطمینان میدهند که اگر در راه رسیدن به هدفش صبور، عاقل و ثابتقدم باشد، پیروزی از آناش خواهد بود [...] شاهزادهی عاشق، با شادمانی شروع به نواختن فلوت جادوییاش میکند و با موسیقی آن، حیوانات در بیشه نیز به وجد میایند؛ سپس صدای نی "پاپاگنو" را میشنود و به سمت او میشتابد.
[از پردهی دوّم]
"پاپاگنا" پیش "پاپاگنو" میاید و این دو، شادیِ وصالشان را جشن میگیرند و تصمیم میگیرند که با آوردن تعداد زیادی بچه، زندگی پرنشاطی را برای آیندهشان رقم بزنند.
http://www.namasha.com/v/jKwsnxS9
http://www.namasha.com/v/Z1Q19nb8