وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...
وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...

تأثیر هنرهای تجسمی بر آثار برگمان


مدتی پیش، یکی از دوستانْ مطلب جالبی درباره‌ی تأثیر هنرهای تجسمی بر فیلم‌های اینگمار برگمان آورده بود که ترغیبـم کرد سری به تارنمای رسمی اینگمار برگمان بزنم و اصلِ نوشته را به قلم اِگیل تورنک‌ویست بخوانم (دریافت بصورتِ PDF از اینجا)تورنک‌ویست، استادِ "مطالعات اسکاندیناوی" در دانشگاه آمستردام بوده و سه سال پیشْ درگذشته است. ماهنامه‌ی "سینما و ادبیات" چهار ماه قبل در شماره‌ی 65 خود، مقاله‌ی او را با ترجمه‌ی رضا مولایی در 5صفحه بصورت فشرده [با حذف و شطرنجی‌کردنِ برخی مطالب و تصاویر(؟!)] منتشر کرد. بخش نخستِ آن، که درباره‌ی فیلم مُهر هفتم (1957) است، جذابیت بیشتری برایم دارد و باعث شد تا پس از مدت‌ها دوباره فیلم را ببینم:



... در نزدیکی استکهلم کلیسای کوچکی هست که برگمانِ خردسال قطعاً با پدر مذهبی خود بارها به آنجا رفته و نقاشی قرون وسطایی آلبرتوس پیکتور (معروف‌ترین نقاش کلیسایی سوئد) را مشاهده کرده است. این تابلوی معروف که موسوم به "چرخ زندگی" است، مردی را نشان می‌دهد که قربانیِ محتومِ مرگ است. 


تصویر زیر: نقاشی "چرخ زندگی" اثر آلبرتوس پیکتور در کلیسای هارکه‌برگا

نقاشی چرخ زندگی


در فیلم مُهر هفتم، که داستان آن در سوئد قرن چهاردهم و دوران اپیدمی مرگبار طاعون (مرگ سیاه) می‌گذرد، برگمان سکانس‌هایی را به آثار هنری قرون وسطایی اختصاص داده است. او در مورد شبهه‌های خاطرات کودکی چنین می‌گوید:

«در زمان کودکی گاهی اوقات اجازه می‌یافتم در سفرهای پدرم به کلیساهای روستاهای اطراف استکهلم برای وعظ و خطابه، او را همراهی کنم. در مدت زمانی که پدر در محراب مشغول وعظ و دعاخواندن بود، من حیران دنیای رازآلود و مرموز نقاشی‌های قرون وسطایی و اشکال حکاکی‌شده روی سقف و دیوارها بودم. در آنجا، هر آنچه تخیلْ آرزو داشت، بود: فرشتگان، قدیسین، اژدهایان، پیامبران، شیاطین و انسان‌ها. [...] در جنگلی "مرگ" با جنگجویی صلیبی شطرنج بازی می‌کند. مرد عریانی با نگاهی خیره [با چشمان از حدقه درآمده] شاخه‌درختی را چنگ زده است در حالیکه "مرگ" پایینِ درخت ایستاده و آن را با لذت ارّه می‌کند (1). در میان تپه‌های کوتاه، "مرگ" برای واپسین‌بار رقصان بسوی سرزمین تاریکی راه می‌پیماید. ولی در طاق دیگرِ کلیسا، مریم مقدس در یک باغ گل سرخْ کودک خردسالی را راه می‌برد ...».


(1) در ترجمه، دست برده‌ام. در متن انگلیسی، اصطلاح "to his heart's content" آمده است (به معنی "با میل تمام") ؛ که آقای مولایی ترجمه کرده‌اند "محتویات قلب او را" اره می‌کند (؟!)


تصویر زیر: نمایی از فیلم "مُهر هفتم" ـ مریم مقدس در باغ، در حال آموختنِ راه رفتن به طفل 

مریم مقدس در باغ


نام اولیه‌ی فیلمْ "شوالیه و مرگ" بود و این نام بلافاصله اثر حکاکی روی مس از آلبرشت دورِر را به یاد می‌آورد: "شوالیه، مرگ و شیطان". در این اثر، شوالیه‌ای سوار بر اسب‌ در حال عبور است؛ در حالی‌که "شیطان" در قامتِ یک خوک و "مرگ" سوار بر اسبی نزار با ساعتی شنی در دست (یادآوری کننده‌ی کوتاهیِ عمر) او را مشایعت می‌کنند.


تصویر زیر: "شوالیه، مرگ و شیطان" ـ اثر آلبرشت دورر

شوالیه ، مرگ و شیطان

شوالیه و مرگ


در ابتدای فیلم، "شوالیه" با صلیبی بر جلوی بالاپوشِ خِفتان خود (نماد جنگجویان صلیبی) مشاهده می‌شود؛ در حالی‌که از ظهور ناگهانیِ تجسم "مرگ" غافلگیر شده است. "مرگ" برای بردن شوالیه به دنیای مردگان آمده است. شوالیه برای به تعویق‌انداختن مأموریتِ "مرگ"، پیشنهاد بازی شطرنج به او می‌دهد. شوالیه و مرگ در برابر دریا و آسمان (پس‌زمینه‌ای عاری از زمان که جهانشمولیِ موقعیت موجود را بیان می‌کند) در دو سوی صفحه‌ی شطرنج می‌نشینند.


تصویر زیر: نمایی معروف از فیلم "مُهر هفتم" ـ شوالیه و مرگ در حال بازی شطرنج

شطرنج شوالیه با مرگ


این سکانس از فیلم، ملهم از نقاشی کشیده‌شده روی دیوار کلیسای تابی در حومه‌ی استکهلم به سال 1485 اثر آلبرتوس پیکتور است. 


تصویر زیر: شطرنجِ "مرگ" ـ اثر آلبرتوس پیکتور

بازی شطرنج مرگ


یوف، میا و اسکات در سکانسی از فیلم در حال انجام پانتومیم روی صحنه‌ای بسیار ساده هستند؛ و روستاییانی هم که به آنان می‌خندند، احاطه‌شان کرده‌اند. طراحی این سکانس، الهام‌گرفته از تابلوی نقاشی موسوم به "بازار دهقانان" اثر [منسوب به] پیتر بالتِن است. در بخشی از این نقاشی، نمایشی طنز در صحنه‌ای در حال اجراست. شوهری که درون سبد نانوایی مخفی شده، همسر خود را با یک کشیش در حال ارتکاب خیانت گرفته است. مثلثِ شوهرـ‌زن‌ـ‌معشوق مشابه مورد فیلم برگمان است.


تصویر زیر: تابلوی "بازار دهقانان" اثر پیتر بالتن

بازار دهقانان

نمایش در بازار دهقانان


تصویر زیر: نماهایی از فیلم "مُهر هفتم" ـ نمایش مضحک در روستا

نمایش مضحک در روستا

نمایش در روستا


در نقاشی دیواری دیگری از آلبرتوس پیکتور در کلیسای هارکه‌برگا، دلقکی در لباس رنگی سنتی و کلاهِ شاخ‌گون‌ـی که زنگوله‌هایی از آن آویزان است، در حال نواختن بربط مشاهده می‌شود. این نقاشی، به وضوح مدلی برای لباس یوف در سکانس تحقیر شوهر از سوی زن است.


تصویر زیر: نقاشی دیواری "دلقکِ بربط‌‌ـ‌نواز" ـ اثر آلبرتوس پیکتور

 دلقک نوازنده


تصویر زیر: نمایی از فیلم "مُهر هفتم" ـ یوف در لباس دلقک

لباس دلقک در فیلم


در نقاشی دیواری دیگری در کلیسای تِنسْتا در نزدیکی اوپسالا، مرد خوش‌لباسی به تصویر کشیده شده که روی درختی که سمبلی از زندگی خود است، نشسته و مشغول شمردن گنجینه‌ی خود است. در پایین درخت امّا "مرگ" در قامت اسکلتی پوشیده با پوستی نازک در حال ارّه کردن درخت است. همان‌گونه که اسکات در فیلم برگمان قصد دارد روی تنه‌ی درخت بخوابد و ناگهان درمی‌یابد که به زودی درخت به وسیله‌ی "مرگ" بریده شده و بر زمین خواهد افتاد.

در اواخر فیلم، "مرگ" برای گرفتن جان شش کاراکتر که با آنها آشنا شده بودیم می‌آید: شوالیه، همسر و محافظش، آهنگر و همسرش و دختر جوان. برگمان در یکی از صحنه‌های بسیار مشهورش آنها را از زاویه‌ی پایین در لانگ‌شات نمایش می‌دهد که همگی در یک ردیف در حال رقص‌ـند؛ در حالی‌که مرگ با داس بلند خود ضرباهنگ رقص‌شان را رهبری می‌کند. انسان‌ها همچون موجودات ریزی در فضای مرزی متافیزیکی آسمان و زمین در حرکت هستند. هر شش نفر شبح‌وار منفرداً جان خود را از دست داده و تبدیل به نمایندگان مرده‌ی بشریت شده‌اند.


تصویر زیر: نمایی معروف از فیلم "مُهر هفتم" ـ رقص مردگان با پیشاهنگیِ مرگ

رقص مردگان


نقاشی‌های دیواری با موضوع "رقص مرگ" در اروپای قرون وسطا متداول بوده است؛ ولی از آنجا که هیچ یک از آنها در کلیساهای سوئدی نگهداری و مرمت نشده‌اند، برگمان نمی‌توانسته هیچ‌یک از آنها را در دوران کودکی دیده باشد. نزدیک‌ترینِ این نقاشی‌ها به سوئد، در کلیسای سنت‌ماری (مریم مقدس) در لوبِک بود که در دوران جنگ جهانی دوّم از بین رفت. ممکن است برگمان آن را در اوایل دهه‌ی سی میلادی و در زمان سکونت در آلمان در سنین نوجوانی دیده باشد و با احتمال بیشتر بازسازی این نقاشی را در پژوهشی از کارل فِرمان به نام "شاعر و مرگ" مشاهده کرده باشد. این پژوهش، چند سال قبل از نوشتن فیلمنامه‌ی مُهر هفتم از سوی برگمان، منتشر شد. در بازسازی فِرمان از تابلوی رقص مردگانِ لوبِک، ردیف طویل رقصندگان از افراد زنده و مُرده به صورت یکی در میان تشکیل شده که دست‌های یکدیگر را گرفته‌اند. احتمالاً نقاشی‌های قرون وسطاییِ "رقص مردگان" نشأت گرفته از افسانه‌ای درباره‌ی سه فرد زنده و سه مُرده است که مردگان به زندگان می‌گویند: شما آن هستید که ما بوده‌ایم و آن خواهید شد که ما هستیم. شاید برگمان در زمان انتخابِ شش شخصیتِ رقص مردگان (سه مرد و سه زن) این افسانه را در ذهن داشته است ... .




در این چند ماه، پیِ فرصتی بودم تا مقاله‌ی فوق را با ترجمه‌ی فارسی در اختیار دوستانِ علاقه‌مند به سینمای برگمان قرار دهم. اکنون می‌توانید آنرا بصورت PDF از اینجا دریافت کنید.