دیروز بعدازظهر با گوشیِ دکتر عبدالصمد خلعتبری (بنیانگذار و اوّلین رئیس دانشگاه آزاد اسلامی واحد رامسر) تماس گرفته بودم تا احوالی بپرسم. من در این امور، کمی بیمعرفت هستم: افرادی را احترام میگذارم و قلباً دوست دارم، ولی اینکه تلفن بردارم و حال و احوالشان را جویا شوم بلد نیستم. دیروز امّا فکرم پیش دکتر خلعتبری بود. صبحـش در جمع دوستانِ دانشگاهی، ذکر خیری از دکتر عبدالصمد خلعتبری بود؛ و اینکه او علیرغم تلاشها و حرص و جوشهایش برای برپایی دانشگاه، سرآخر خودْ هیچ بهرهای نبرد و اصلاً به دنبال منفعتِ شخصی نبود! نفع را مردم شهر رامسر بردند و اهالی دانشگاه.
دیروز که زنگ زدم، پاسخی نگرفتم؛ ولی امروز صبحْ دکتر خودش تماس گرفت با عذرخواهی بابت اینکه متوجه تماس دیروزم نشده بود! گفتم که کاری نداشتم؛ فقط به یادتان بودم و میخواستم حال و احوالی بپرسم. تشکر کرد و آرزوی موفقیت برایم ... .
دوستیِ امثالِ این بزرگانْ برایم دنیایی ارزش دارد. رفتار این افرادْ درس است برایم: در عین بزرگی، روحیهای متواضع و خالی از تکبر داشتن.
افتادگی آموز اگر طالب فیضی
هرگز نخورد آب زمینی که بلند است
یادداشتهای دیگر: