راهِ طولانی به خانه
(بخش سوم: نشانی از گذشته، یا جعل ِ تاریخ؟!)
در سال 1383، مقارن ِ تحصیل ام در دپارتمان ِ مرمت ِ دانشگاه ِ هنر اصفهان (پردیس)، و همزمان با اکران ِ جهانی ِ فیلم ِ "الکساندر" (Alexander) ساخته ی فیلمساز ِ نامدار ِ هالیوودی "الیور استون"، با اشتیاق پیگیر ِ اخبار ِ جرایدی بودم که اعتراض ِ شدید ِ "پارسیانِ هندی" را به این فیلم و آفیش های ِ تبلیغی اش منعکس می ساختند.
تصویر بالا: فریم هایی از فیلم ِ "الکساندر" (2004) که صحنه ی مرگ ِ او را نشان می دهد، در حالیکه به نشان ِ "فروهر"؟ خیره شده و تلاش دارد آنرا بگیرد! در واپسین لحظات، انگشترش را از دستانش خارج می کند تا به شاهینی که در میان ِ نقش دیده بسپارد!
اعتراض ها ظاهراً در آغاز از سوی ِ "زوبین مهتا" ، رهبر ارکستر ِ نامدار ِ پارسی که در پُست ِ پیشین از او یاد کردم، آغاز شد، و سپس با حساسیت ِ ایجاد شده، بخش های دینی و فرهنگی ِ جامعه ی پارسیان نیز درگیر ِ ماجرا شدند؛ از جمله، اعتراض های شدید ِ بانو "فیروزه پونتکی میستری" که جراید او را از نویسندگان ِ دانشنامه ی بزرگ ِ زرتشتی برشمردند.
علتِ اصلی ِ اعتراض ها، استفاده از نشان ِ "فروهر" در پس زمینه ی نام ِ "اسکندر" در آفیش ِ فیلم بوده است. پارسیان این نشان را «جزء بنیادین ِ الهیات ِ زرتشتی» و نمادی که «در سردر ِ همه ی نیایشگاه های ِ زرتشتی حک شده» معرفی نموده و معترض بودند که نظر به اینکه در متون ِ زرتشتی، "اسکندر" مورد ِ لعن و نفرین قرار گرفته و "گجستک" نامیده شده، اینگونه استفاده از نشان ِ "فروهر" در این فیلم جایز نیست و بی احترامی به "زرتشتیان" به شمار می رود...
تصویر بالا: بریده ی جریده ی "پگاه"، یکی از جرایدی که اخبار ِ اعتراض ِ "پارسیان" را به فیلم ِ "الکساندر" در شماره ی مورخ ِ 22 آذر 83 منتشر نمود.
اکنون که سال ها از آن زمان می گذرد و نگارنده را گذر به آتشخانه های ِ باستانی ِ بسیار افتاده است، این پرسش برایم مطرح شده که "پارسیانِ هندی" با استناد به کدام واقعیت ِ تاریخی، این نشان ِ اینک مشهور به "فروهر" را از آن ِ دین ِ خود می دانند؟
اینکه نشانِ "فروهر"؟ چگونه توسط ِ ایرانیان ِ باستان از ملل ِ دیگر مانند ِ مصریان و آشوریان اقتباس شده و تکامل یافت، در اینجا مورد ِ نظر نیست. مقالات ِ مفیدی در رابطه با تعبیر ِ ابتدایی ِ این نشان نزد ِ مصریان و ... در اینترنت موجود است؛ از جمله پژوهش های ِ "آریارمنا امیری پریان" در اینجا و اینجا :
«... نام ِ "هوروس" با آسمان و شاهین در پیوند بود. سپس آنرا با خورشید درآمیخته و خدایی به نام ِ "را-هراختی" پدیدار شد که نماد آن خورشید درخشان نیمروز بود. آنگاه که نمادهای ِ آنها را در کنار هم آوردند، در نگاره های مصری، شاهین با بالهای گشوده را با نمادهای ِ "را" (خدای خورشید) درآمیختند. چنین بود که از روزگار دیرین نگاره ی "خورشید بالدار" در مصر زاده شد ...».
توضیح ِ تصاویر به ترتیب از بالا به پایین: "خپرا" یِ بالدار ِ مصری که خورشید ِ سرخرنگ را برداشته است؛ دایره ی بالدار از عهد رامسس سوم؛ دایره ی بالدار با دو مار ِ "ایارت"
عکس ها از: تارنمای ِ "آریارمنا"
آنچه مد نظر است، اینکه آیا فُرم ِ تکامل یافته ی این نشان در ایران ِ هخامنشی به راستی همانطور که اینک زرتشتیان مدعی هستند نماد ِ "فروهر" بوده است و یا به کلی جدا از دین ِ زرتشت بوده، مفهومی غیر ِ زرتشتی داشته است؟
این نکته تا کنون چندین بار توسط ِ پژوهشگران ِ مختلف مطرح شده و زرتشتی بودن ِ نشان ِ "فروهر"؟ به چالش کشیده شده است. اخیراً در تارنمای ِ "گفت و گو با زرتشتیان" که تلاش دارد با طرح ِ شبهات و ایرادات ِ وارده بر دین ِ "زرتشتی" و متقابلاً "اسلام" و "تشیع" ، گفت و گویی منجر به حقانیت ِ دینی را راهبری نماید، بحثِ نشان ِ "فروهر"؟ بار ِ دیگر به میان کشیده شده و نظر ِ این حقیر را نیز درین باره جویا شده اند که خلاصه ی دیدگاه هایِ بازتاب یافته ی نگارنده ذیلاً آورده می شود:
« پرسش: از راههای اثبات شعار دینی بودن تصویر یا سخنی، وجود آن در اماکن دینی و معابد است. مثلا «الله اکبر» و «لااله الا الله» که شعار مسلمانان است از قدیم در مساجد حک می کردند. صلیب را در کلیساهای قدیم و جدید می بینیم. اگر نقش فروهر نماد دینی زرتشتیان بوده باید از گذشته های دور در آتشکده هایشان حک می کردند، آیا چنین بوده است؟پاسخ: تا جایی که من بررسی کرده ام، نقش فروهر در دوره ی ساسانی که اوج اقتدار ِ دستگاه ِ آتش و دین ِ زرتشتی است، نه تنها در هیچ آتشکده ای که اصلاً در هیچ بنا و کتیبه و سکه و مُهر و اثری نیامده است. پژوهشگران و زرتشتیانِ کنونی، نقش ِ مذکور را به دلخواه ِ خود از روی متن ِ "زامیاد یشت" و "فروردین یشت" ِ اَوستا ، به نشان و نماد ِ "فَرّ" و "فروهر" تفسیر کرده اند.زرتشتیان در دوره های ِ اخیر این نقش را واجد ِ خصوصیات ِ دینی ِ خود یافته و بر دیوار آتشکده ها و کتب و رسالات دینی شان حک کرده اند، وگرنه در دوره ی ساسانی اثری از این نقش نیست، و زرتشتیگری ِ هخامنشیان نیز همچنان در پرده ی ابهام است و بر این اساس نمی توان تفسیری زرتشتی از این نقش داشت.
احتمالاً جعل ِ این نقش به عنوان ِ یک نقش ِ مذهبی ِ زرتشتی باید نخست توسط ِ پارسیان ِ هندی انجام شده باشد، چرا که گزارش ِ سیاحان ِ اروپایی از ایران در عهد ِ صفوی نیز تا آنجا که من توضیحاتشان را درباره ی دین زرتشتی خوانده ام، سخنی از این نقش ندارد.
در عهد ِ ناصرالدین شاه قاجار، به همت ِ "مانکجی هاتریا" ، نماینده ی "پارسیان ِ هندی" ، آتشکده های یزد و کرمان از نو ساخته می شود. آتشکده ی مشهور ِ فعلی ِ شهر یزد، موسوم به "آتش ورهرام" ، کمتر از یک قرن ِ پیش به هزینه ی پارسیان ِ هندی ساخته شد و نشان فروهر بر سردر ورودی اش جای گرفت، همینطور نیز "آدریان" ِ تهران و ...
آمدن ِ این نقش به ایران با مفهوم ِ زرتشتی اش، احتمالاً با ساخت ِ این آتشکده ها توسط ِ پارسیانِ هندی در ایران در قرن ِ اخیر همراه بوده است.
پرسش: هر حکومتی که داعیه ی پیروی از دینی خاص دارد یقیناً در اولین قدم از نمادهای آن دین استفاده میکند. حکومتی که بیش از همه پیرو دین زرتشتی بود و در نشر آن، تلاش فراوان داشت، سلسله ی ساسانیان است. اگر نقش فروهر در عصر هخامنشیان و زمانهای بعد، نماد زرتشتیگری بوده مسلماً باید در عصر ساسانیان به کار گرفته میشد، حال آنکه به گفته ی شما چنین نبوده است. آیا می توان هخامنشیان را زرتشتی دانست؟ تعبیر ِ نقش ِ "فروهر"؟ در عهد ِ آنان چه بوده است؟پاسخ: همانطور که گفتم نقش فروهر؟ کاملاً از سوی ِ دستگاه ِ آتش و حکومت ِ زرتشتی ِ ساسانی طرد شده و در دوره ی طولانی ِ حکومت ِ ساسانی حتی در یک اثر ِ هنری اجازه ی ظهور پیدا نمی کند، و آنوقت در عصر ِ ما، زرتشتیان آنرا نماد ِ دینی ِ خود ساخته و تفسیرها بر آن نوشته اند. مثلاً تقسیمات ِ سه گانه ی هر بال ِ آنرا "گفتار نیک" و "کردار نیک" و "اندیشه ی نیک"تعریف کرده اند و ... ؛ کار را به آنجا رسانده اند که هر که بر ساختمانی این نقش را ببیند بلافاصله در ذهن اش تداعی می شود که این ساختمان یک آتشکده است و یا دست ِ کم متعلق به یک زرتشتی است.
درباره ی زرتشتی بودن ِ هخامنشیان تردیدهای ِ جدی وجود دارد. صرف ِ نام ِ "اهورامزدا" در کتیبه های ِ این عهد، نمی تواند دلیلی بر زرتشتی بودن ِ هخامنشیان قلمداد شود. اگر ثابت شود که این نقش ِ فروهر؟ در آثار هخامنشی همان "اهورامزدا"ی مورد ِ ستایش شان بوده، با کنار گذاشتن ِ این نقش از سوی ِ ساسانیان می توان به این نتیجه رسید که "اهورامزدا" ی هخامنشیان مفهوم و تعبیری یکسان با "اهورامزدا"ی حکومت ِ زرتشتی ِ ساسانیان نداشته و احتمالاً آنرا با ماهیت ِ دوره ی هخامنشی اش قبول نداشته، تعریفی دیگر ارائه داده اند که به طرد شدن ِ کلی ِ نقش ِ پیشین انجامیده است.
اینکه نام ِ "زرتشت"توسط ِ فیلسوفان و مورخان ِ یونانی ذکر شده باشد نیز نمی تواند دلیل گردد که امپراتوری ِ هخامنشی این آیین را به صورتی که از زرتشتیگری ِ ساسانیان می شناسیم پذیرفته باشد؛ ممکن است تأثیراتی پذیرفته باشد و بخشی از کالبد ِ جامعه با آن هماهنگ باشد، ولی بحث ِ باور ِ حکومت جدا از این است. در برخی از متون ِ عهد ِ ساسانی مانند ِ "ارداویرافنامه" سخن از ویرانی ِ آتشکده ها و ضربه خوردن ِ دین ِ زرتشت از اسکندر شده است. ولی نام ِ "زرتشت" در هیچ یک از کتیبه ها و الواح ِ یافت شده از عهد ِ هخامنشی ذکر نشده و سکوت ِ معنی داری در این رابطه وجود دارد؛ نام ِ "زرتشت" حتی نامی عمومی در آن عهد نبوده و مردم عادت به نامگذاری ِ فرزندان ِ خود به این نام نداشته اند، برعکس ِ عهد ِ ساسانی که نام ِ "زرتشت" نامی مرسوم بوده است برای ِ فرزندان ِ ذکور!
از نوشته های ِ "گزنفون" ، جنگجو و وقایع نگار ِ معاصر ِ هخامنشیان که مدت ِ بسیاری در خاک ِ ایران بوده و ارادتی نیز به خاندان ِ هخامنشی داشته است، اطلاعاتی درباره ی دین و کیش ِ هخامنشیان به دست می آید که نقطه ی مقابل ِ باورهای ِ "گاهان" ِ منسوب به زرتشت است، و تأکید بر آیین ِ قدیم ِ مُغان ِ ایران به عنوان ِ آیین ِ رسمی و حکومتی ِ هخامنشیان دارد بی آنکه هیچ نامی از "زرتشت" به میان آید.
نقش ِ مشهور به "فروهر"؟ در عهد ِ هخامنشی احتمالاً نمادی از "اهورامزدا" ی ِ معرفی شده توسط ِ مُغان بوده که مورد ِ پذیرش ِ دین ِ زرتشت نمی باشد و در عهد ِ ساسانی آنرا طرد کرده و صورت ِ نمادین ِ "اهورامزدا" را در حال ِ اهدای ِ "حلقه" یا دیهیم ِ پادشاهی بگونه ای دیگر مجسم ساخته اند؛ مثلاً در نقش برجسته ی "نقش رستم" او را سوار بر اسب در حال ِ اهدای ِ "حلقه" به "اردشیر بابکان" (بنیانگذار ِ حکومت ِ ساسانیان) می بینیم. شباهت ِ "اهورامزدا" ی هخامنشی با این همتای ِ ساسانی اش صرفاً در حد ِ "حلقه" ای است که هر دو در دست دارند!
پرسش: چرا باید فکر کنیم که آن شخص ِ سواره "اهورا مزدا" است؟ همان گونه که می دانیم ساسانیان بر اساس روایت سنتی که داشتند خود را از نسل پادشاهان اسطوره ای و "دارا"ی ِ بزرگ می دانستند. چرا چنین فکر نکنیم که آن سوار یکی از نیاکانِ "اردشیر" و ساسانیان بوده است، شاهی اسطوره ای که نماینده ای از خدا بود؛ همان گونه که ما در موضوع خوابِ اردشیر در تاریخ ِ طبری می بینیم که او شبی در خواب دید که "فره وشی" قدرت شاهی که حلقه ای بود به او بخشیده شد؟
پاسخ: نمی توان چنین برداشتی کرد، به دو دلیل. اول اینکه توضیحات ِ "والتر هینتس" بر نگاره ی چهارم ِ "اردشیر" در نقش رستم ، روشن و گویا بر اساس ِ کتیبه ی موجود، گواهی به "اهورامزدا" بودن ِ سوار ِ مزبور می دهد:
«این نگاره هم درباره ی دیهیم (حلقه) ستانی ِ او (اردشیر) از "اهورمزدا" ست... شخصیت هایی که در این نگاره آمده اند، نه فقط به سبب ِ نبشته ی سه زبانه ی (پهلوی ساسانی، اشکانی، و یونانی) "اردشیر" که بر روی ِ شانه ی اسب ِ او آمده است، دیرزمانی است که بازشناسی شده اند. "اهورامزدا" این بار سوار بر اسب در حالی که دسته برسم را در دست چپ خود دارد، با دست ِ راست دیهیم (حلقه) ی فرمانروایی را به اردشیر ِ اول می دهد ...» (یافته هایی تازه از ایران باستان - والتر هینتس - ترجمه پرویز رجبی- تهران، ققنوس ، 1385، صص 175-176)
دوم اینکه، اصل ِ عبارات ِ "طبری" چنین است:
« ... و (اردشیر) شبی به خواب دید که فرشته ای بالای ِ سرش نشسته بود و گفت که خدا پادشاهی ِ ولایت ها بدو خواهد داد و آماده ی این کار باشد. و چون بیدار شد، خوشدلی کرد و خویشتن را نیرومندتر و دلیرتر از پیش یافت ...»
(تاریخ طبری، جلد دوم، تألیف: محمدبن جریر طبری، ترجمه ی ابوالقاسم پاینده، چاپ پنجم، انتشارات اساطیر، تهران، 1375، ص 581)همانطور که دیده می شود در سخن ِ "طبری" نه صحبتی از "فره وشی" است و نه "حلقه" ؛ "فره وشی" ِ اَوستایی ( "فروهر" ِ پهلوی) نیز هم معنی ِ "فرشته" که در زبان ِ عربی "مَلَک" می گویند نیست!
وای چه گنجی پیدا کردم مرسی....
مرسی
مرسی
درود بہ یاغش ارجمند
در اینجا بر روی پردہ ی سینماهای کالیفرنیا فیلمی بر روی اکران است بہ نام شاهزادہ ی ایرانی.در نوع خود قیامتیست...
البتہ این بار سازندگان هالیوود نسبت بہ ما نظر مهر دارند..!ولی شوربختانہ باز هم بہ علت نا آگاهی یا شاید غرض و مرض...! پوشش ها ، طراحی بنا ها، سازها و آرایش زنان همہ عربیست...
گویی بر روی آن همہ تاریخ و فرهنگ خاکستر فراموشی و مرگ پاشیدہ اند...و این از ماست....
سرکار خانم "حبیبی زاد" (گُردآفرید) ِ گرامی،
دوست ِ فرهیخته
سلام و درود.
جای ِ ما خالی. وصف ِ آن فیلم را شنیده ام و تبلیغ های ِ کوتاه ِ سینمایی اش را هم دوستان برایم فرستاده اند.
به نظرم سازندگانش متأثر از حال و هوای ِ داستانهای ِ "هزار و یکشب" بوده اند که در "بغداد" ِ عهدِ اسلامی روایت می شده است!
ولی با شما هم-عقیده ام. از ماست که بر ماست. زمانی که فیلمسازان ِ ما همت نمی کنند داستانهای ِ پارسی را به زبان ِ قدرتمند ِ سینما برای نسل ِ جدید روایت کنند و مرتب از همکاری نکردن ِ این ارگان و آن نهاد می نالند، هالیوود باید بیاید برای ِ ما "شاهزاده ی پارسی" را بسازد!
من چند سالی است که در حساب ِ بانکی ِ جداگانه ای، مبلغی را پس انداز می کنم؛ اکنون قلیل است ولی به تدریج فزونی می یابد؛ و قصدم بر این است تا روزی آنرا به کارگردان ِ توانمندی بسپارم تا یکی از داستانهای ِ "شاهنامه" را به روایت ِ سینمایی برگرداند.
برقرار باشید.
این پست را بسیار عالی و روشنگرانه یافتم. وقتی که در وبلاگم اثبات کردیم که نقش فروهر ربطی به زرتشتیان ندارد کسانی که نتوانستند دلیلی برای زرتشتی بودن این نماد بیاورند از آن طرف افتادند که مگر زرتشتیها ادعا دارند که این نماد در گذشته هم به آنها تعلق داشته؟
جناب کاظمی با نقل دفاع پارسیان هند از این نشان و ادعای پارسیان که این نقش جزء بنیادین الهیات زرتشتی است به آن معترض نیز پاسخ داد.
همچنین اشاره به دروغ بزرگ پارسیان هند نیز برایم جالب بود: «این نماد در سردر همه ی نیایشگاه های زرتشتی حک شده»
معتقدم اگر تمام باورها و شعارهای زرتشتیان امروز مانند آنچه در این پست می بینیم با دقت مورد بررسی قرار گیرند و ریشه یابی تاریخی در آنها صورت گیرد به همین نتیجه ای می رسیم که استاد کاظمی در مورد فروهر ارائه کرد: «بیاساس» «جعل» «تحریف» «غیر قابل اثبات»
این یه چیزی توش بود که به قول نهال گنجه
یکی از حکما می گوید: دلم به حال مردمی می سوزد که دوست و دشمن خود را از هم تشخیص نمی دهند و سرشان را با افسانه های دور و دراز گرم کرده اند تا واقعیات تلخ و شیرین را ندانند و حقایق با ارزش و استثنایی را نفهمند .
چرا از آوردن نظرات مخالف و درج آنها، بیمناکید؟