نگارنده را باز عزم بر این شد تا کلام و سخنی نسنجیده را به پیمانهی نقد، وزن کشد: سخنی با عنوانِ «تاریخسازی جریان انحرافی از موضوعی انحرافی به نام تخت جمشید» که توسط آقای "فضل الله موحد" در پایگاه تحلیلی تبیینی "برهان" منتشر شده است.
آقای "موحد" به زعم خود تلاش نمودهاند «با استدلالهای کافی» نشان دهند «که چگونه متخصصان تاریخی ارسالشده از طرف دانشگاههای غرب (دانشگاه شیکاگو) با جعل و دروغ دربارهی تاریخ پیش از اسلام ایران و دستکاری و فریب در ابنیهی تخت جمشید و ساختن داستانهای خیالی دربارهی آن زمینههای فریب قسمتی از جامعه را فراهم آوردهاند تا با استفاده از آن زمینههای تفرقه-افکنی بین مردم مسلمان ایران و سایر مسلمین منطقه را فراهم کنند»!؟
یکی از کهنترین و دقیقترین گراورهایی که از محوطهی "تخت جمشید" بین 8 نوامبر 1704 و 23 ژانویهی 1705 میلادی بدست "کورنلیس دو بروین" ، نقاش و سیاح هلندی، کشیده شده است و وضعیت بنا را بسیار پیشتر از اقدامات مرمتی "مؤسسهی شرقی دانشگاه شیکاگو" نشان میدهد.
مأخذ:
http://odur.let.rug.nl/~drijvers/research/persepol.htm
تأکیدِ نخستِ ایشان بر وجودِ یک زیگورات عیلامی در محل "تخت جمشید" است که از قصد به دست متخصصین [مؤسسهی شرقی] دانشگاه شیکاگو تخریب شده است!؟ آقای "موحد" برای اثبات ادعای خود به سراغ عکسی رفتهاند که همین دانشگاه در وب سایت رسمی ِ خود با زیرنویس ِ روشن منتشر ساخته است؛ زیرنویسی که توضیح میدهد این دیوارهای خشتی، متعلق به بنای "خزانه"ی تخت جمشید است.
تصویر 1 : دیوارهای خشتی ِ "خزانه"ی تخت جمشید ... (سال ۱۹۳۵ میلادی)
مأخذ: مؤسسه شرقشناسی دانشگاه شیکاگو
آقای "موحد" ولی در توضیح این تصویر فرمودهاند:
«چنانکه به وضوح مشخص است در حفاریهای دانشگاه شیکاگو یک بنای عظیم خشت و گلی نمایان شده است که نشان میدهد این محوطه یک بنای عیلامی است که پیش از آغاز به کار ساخت قسمتهای سنگی، قرنها فعال بوده و در زیگورات آن فعالیتهای مذهبی انجام میشده است».
نگارنده تصدیق میکند که این دیوارها به اشتباه کوتاه شدهاند (و نه محو) و هدف از اینکار ظاهراً حفظِ پلانِ کلی ِ اثر بوده است. توضیح اینکه: دیوارهای خشتی ِ مزبور را از دل ِ خاک بیرون کشیدهاند (سال 1935 م. گروه کاوش به سرپرستی "اریک ف. اشمیت")، بعد دیدهاند که هزینهی مرمت و راهکار لازم برای حفظ آن را ندارند، پس یا باید به حال خود رهایش میکردند، یا دوباره دفن میکردند، و یا این شیوه را در پیش میگرفتند! و البته این شیوه امروزه موردِ تأیید نیست. ولی خطوط پلان بنا حفظ شده است و شباهتی با یک "زیگورات" ندارد!
تصاویر 2 و 3 : وضعیتِ فعلی دیوارهای "خزانه"ی تخت جمشید، پس از کوتاهسازی (اقدام اشتباه) دیوارهای خشتی و پوشاندنِ رویهی دیوارها با اندودِ کاهگل
مأخذ عکس:
Irania Vista Ara
آقای "موحد" سپس یکسری عکس و البته گزارش "سازمان نظام مهندسی ساختمان استان تهران" را آوردهاند که دلالت بر تراش ِ کاملنخوردنِ برخی از نقوش و کاملنبودن ِ سایتپلانِ اثر دارد، و با تأکید بر تصویر سربازی که تراش ریش-اش کامل نشده چنین نتیجه گرفتهاند که «آیا این بنا با نواقصی اینچنینی به مدت 200 سال محل برگزاری جشنها بوده است؟»
نگارنده در پاسخ میگوید که ایشان از «لا اله الا اللّه» فقط "لا اله" را گفتهاند!؟ تصویری از مرمّتهای دقیقِ هخامنشیان در نمای پلکان ِ شرقیِ "آپادنا" ارائه میشود، که نشان میدهد چگونه بخش فرسوده و نقش ِ تحلیلرفتهی سنگی را از جای خود خارج کرده و اثر را با جاگذاریِ هنرمندانهی قطعه سنگِ نو مرمّت کردهاند.
تصویر 4 : نمونهی مرمّتهای دقیقِ هخامنشیان در نمای پلکان ِ شرقیِ "آپادنا" [شاید طی زمان بهرهبرداری از اثر]، که نشان میدهد چگونه بخش فرسوده و نقش ِ تحلیل-رفتهی سنگی را از جای خود خارج کرده و اثر را با جاگذاری هنرمندانهی قطعه سنگِ نو مرمّت کردهاند.
مأخذ عکس: گزارشهای "جوزپه تیلیا"
تصویر 4-1 : برشهای دقیقِ مرمتگران ِ عهد هخامنشی در بخشهای فرسودهی نمای پلکان ِ شرقیِ "آپادنا" [شاید در زمان بهرهبرداری از اثر]، که نشان میدهد چگونه بخش فرسوده و نقش ِ تحلیل-رفتهی سنگی را از جای خود خارج میکردند تا اثر را با جاگذاری هنرمندانهی قطعه سنگِ نو مرمّت کنند.
مأخذ عکس: گزارشهای "جوزپه تیلیا"
آقای "موحد" با قرار دادن دو تصویر زیر و توضیحاتِ ذیلشان، بیاطلاعی خود از قوانین و اصول ِ مرمّتی ِ پذیرفته-شدهی جهانی را گواهی کردهاند:
«شال ستون سالم! و احتمالاً نوساز با ستون تراش-نخورده و یک پایهی ستون با آسیبهای زمانه ترکیبی جعلی و مضحک را نشان میدهند». «دانشگاه شیکاگو در تفسیرات صد ستون، اشارهای به این اسفنکس نکرده و مجموعهی مضحک و سرهم بندی شدهی زیر را در جای آن قرار دادهاند. این کوبیسم! عجیب الخلقه به جای گاو مزبور کاشته شده است تا هویت بابلی آن مخفی شود و جاعلان بتوانند برای کوروش و داریوش که هرگز در تخت جمشید نبودهاند، قصههای هزار و یک شب بسازند»!؟
نگارنده، پاسخگویی به این "ناآگاهی" را با دعوتِ ایشان به عذرخواهی از متخصّصینی که بدانها تاخته است همراه میکند.
کار مرمتی ِ انجام-شده در اینجا، نه توسط یهودیانِ "دانشگاهِ شیکاگو"(!؟) در دههی 1930 میلادی، بلکه توسط مرمتگرانِ "مؤسسهی ایتالیایی خاور میانه و خاور دور" (ایزمئو) در دههی 1960 میلادی به انجام رسیده است؛ مجموعه اقداماتِ مرمتی که از آن تعبیر به "آناستیلوز" میشود. توضیحاتِ مادهی 4 قطعنامهی جهانی مرمّت ابنیهی تاریخی (مصوّب آتن - 1931 میلادی):
«"آناستیلوز" به معنی ِ قرار دادن مجدد تکهها و یا عناصر بدست آمده از بناست. در جریان ِ ترکیب یا نصب مجدد عناصر ساختمانی ِ قسمتهای تخریبشده (عناصری که اغلب میتوانند در بناهای دیگر نیز به کار رفته باشند)، گاهی اتفاق میافتد که بین چند عنصر ساختمانی، فقدان یک بخش به چشم میآید. در اینصورت مرمتگر برای بازسازی ِ کلی و سرپا کردن اثر، به ساختن ِ آن اقدام میورزد. امّا باید اینکار (بازسازی بخش مفقوده) را طوری انجام دهد که بیننده بتواند با یک نگاهِ ابتدایی، قسمتهای نو را از کهنه تشخیص و تمییز دهد. به عبارتی اگر عضوی به بنا اضافه میشود با مصالح و شیوهی مشخصی اینکار عملی گردد تا از قسمتِ اصیل تفکیک شود».
تصویر 5 : ترمیم
ِ یک ستون به شیوهی "آناستیلوز" (ترکیب سنگهای اصیل با سنگهای مرمتی ِ
نو جهت کامل-کردن ِ هیئت و برافراشتن ستون) توسط مرمتگران ِ "ایزمئو" در تخت جمشید
مأخذ عکس: گزارشهای "جوزپه تیلیا"
تصویر 6 : تلاش مرمتگران ِ "ایزمئو" برای برافراشتن گاو غول پیکر ِ سنگی در رواق ِ تالار صد ستون ِ تخت جمشید
مأخذ عکس: گزارشهای "جوزپه تیلیا"
و این کلام ِ حکیم فردوسی که:
بزرگش نخوانند اهل خرد/ که نام بزرگان به زشتی برد
نگارنده در ادامهی گفتار ِ پیشینِ خود در نقدِ نوشتار ِ «تاریخسازی جریان انحرافی از موضوعی انحرافی به نام تخت جمشید»، نگاهی کوتاه به دیگر نوشتهی پرداختهی آن کارگاه با عنوان ِ «پاسارگاد، ساختهی یهودیان یا ایرانیان؟» به قلم "فضل الله موحد" دارد:
آقای "فضل الله موحد" در مقدمهی این نوشتار ِ خود چنین آوردهاند که: «... این جنایت فرهنگی به وسیلهی یک مورخ غربی یهودی به نام دیوید آستروناخ انجام شده است. آستروناخ در فاصلهی سالهای 1340 تا 1343 در مجموعهی پاسارگاد کاخهایی ساخت و آنها را به کوروش هخامنشی در 2500 سال پیش نسبت داد تا به این شخصیت مورد علاقهی یهودیان هویت تاریخی مادی و قابل اثبات بخشد».
تصویر
بالا: محوطهی "پاسارگاد" و
موقعیت دو کاخ S و P نسبت به آرامگاهِ کورش و بنای افراشتهی "زندان سلیمان"
مأخذ:
http://www.livius.org/pan-paz/pasargadae/pasargadae.html
"دیوید
استروناخ" ، باستانشناس بریتانیایی، در سال 1340 (1961 م.) حفاریهای
گستردهای را در "پاسارگاد" آغاز نمود. ولی پیش از او "ارنست هرتسفلد" ،
باستانشناس آلمانی، به همراهِ دستیار معمار خود "فردریش کرفتر" در سال
1307 (1928 م.) حفاری پاسارگاد را آغازیده بودند و با گمانهزنیهای خود
موفق شده بودند نقشهی کفِ دو کاخ ِ اصلی و دروازهی شرقی را تعیین کنند.
آنها همچنین شماری ستون و نقشبرجسته را از زیر خاک بیرون آوردند. در سال
1328 (1949 م.) "علی سامی" تحت نظر اداره کل باستانشناسی ِ ایران ادامهی کار را در "پاسارگاد" بر عهده گرفت و دیوارهایی کنار کاخها جهت حفاظت بناها در برابر تجاوز کشاورزان و مردم کشید ...
با این توضیحات، عنوانی که آقای "موحد" با قاطعیت به "استروناخ" نسبت میدهد: «آستروناخ به عنوان کسی که کار پلید و گناه نابخشودنی ساخت جاعلانهی پاسارگاد را انجام داد...» عنوانی است که او به واقع کسب نکرده است!
تصاویر بالا: طرح و نقشهای که "هرتسفلد" و "کرفتر" از سایتپلانِ "پاسارگاد" و موقعیت دو کاخ S و P ارائه دادهاند و در سال 1941 میلادی -بسیار پیشتر از کاوشهای "استروناخ"- در کتاب "ایران در شرق باستان" به طبع رسیده است.
مأخذ تصاویر: پورادا، ادیث. هنر هخامنشی
آقای "موحد" سپس به سرزنش محقّقینی پرداختهاند که نقش ِ ساختمانِ "دروازه"ی پاسارگاد را تصویر ِ "کورُش" معرفی کردهاند. نگارنده نیز آهنگِ همراهی
با این دسته محقّقین را ندارد، فقط توجه ایشان را به این نکته جلب میکند
که هرچند در وضعیتِ فعلی هیچ نوشتهای معرّفِ این نقش نیست، ولی به گواهیِ نگارههایِ کهن، از جمله نگارهی آبرنگِ "رابرت کرپورتر"، سیّاح و دیپلماتِ بریتانیایی در سال 1818 میلادی، یکی از نبشتههای متعددِ سه-زبانه (پارسی باستان، ایلامی، و بابلی) که در عهد "داریوش" در بناهای "پاسارگاد" نویسانده شده بود، بالای این نقش بوده است؛ با این کلام که: «من، کورُش، شاه، هخامنشی».
تصاویر
بالا:
طراحی "کرپورتر" از نقش ساختمان "دروازه"ی پاسارگاد که نشان میدهد کتیبهی سه-زبانهای با نام "کورش" بالای آن بوده است. این کتیبه امروزه موجود
نیست و آن را کنده و بردهاند!
مأخذ تصویر:
http://www.artarena.force9.co.uk/cyrus1.htm
تصویر
بالا:
روی چین لباس این نقش در کاخ اختصاصی کورش (کاخ P) در سمت چپ به خط میخی
ایلامی و در سمت راست به بابلی نوشته شده است: «کورش، شاه بزرگ، هخامنشی»
پژوهشگران این نبشته را تنها نبشتهای میدانند که به فرمان کورش در
پاسارگاد نقر شده است و باقی نبشتهها را که دربردارندهی نام "کورش" است
به فرمان و امر ِ "داریوش" میدانند.
مأخذ تصویر:
http://www.livius.org/pan-paz/pasargadae/pasargadae_palace_p.html
نگارهی دیگری که "کرپورتر" در همان زمان از آرامگاهِ "کورُش" در دشتِ "پاسارگاد" ارائه داده است، بنای دیگری را در پسزمینه با یک ستون برافراشته و سه ستون ِ فرو-ریخته نشان میدهد که به احتمال، تالار بار عام (کاخ S) است. پس اینکه آقای "موحد" ذیل توضیحاتِ تصاویر 14 و 17 نوشتارشان، فرمودهاند: «این تصویر، کاخ موسوم به S را نشان میدهد که به کاخ بارعام معروف است. در اینجا نیز با ریختن تعدادی قلمه ستون برای کوروش کاخی دیگر ساختهاند» «این تنها ستون باقیمانده که ذکر آن گذشت در رسامیهای قدیمی در نزدیکی تخت جمشید دیده میشود و آستروناخ در کاخ S به کار برده است» اشتباه است!
تصویر
بالا:
طراحی "کرپورتر" از آرامگاه کورش در دشت پاسارگاد (سال 1818 م.) که در پسزمینه بقایای کاخ بارعام (کاخ S) هویداست.
مأخذ تصویر:
The British Library / Heritage-Images
آقای
"موحد" ذیلِ توضیحات ِ تصاویر 15 و 16 نوشتارشان مدعی شدهاند که ستونها
و مصالح ِ یک بنای یونانی مجاور ِ "تخت جمشید" توسط "استروناخ" خرج ساختِ کاخهای "پاسارگاد" شده است؛ همینطور ذیل توضیحاتِ تصاویر 6 تا 11
، نارضایتی خود را از برافراشتهشدنِ ستونهای کاخ ِ اختصاصی ِ کورُش
(کاخ P) توسط "استروناخ" ِ یهودی ابراز نمودهاند!؟ نگارنده در پاسخ، به
ایشان آگاهی میدهد که بنابر گزارشهای موجود، این ستونها تحت نظر اداره کل باستانشناسی ِ ایران (توسط کارشناسان ِ مؤسسهی ایتالیایی ِ شرق میانه و دور: ایزمئو ) نزدیک به سال 1971 میلادی (1350 شمسی) به مناسبت جشنهای 2500 سالهی شاهنشاهی از همان محوطهی "پاسارگاد" (اطراف آرامگاهِ کورُش) جمعآوری و برپا شدهاند
و "استروناخ" در این میان نقش ِ چندانی نداشته است. گزارش ِ "علی سامی" در
اینخصوص خواندنیست:
تصویر
بالا: طرحی از آرامگاه کورش در سال 1638 میلادی. و ستونهایی که از محل کاخهای دشت پاسارگاد برداشته و به دور آن چیدهاند. اثر " آلبرشت فون ماندلسو"
مأخذ تصویر: وبسایت اختصاصی دکتر "کاوه فرخ"
تصویر
بالا: طرحی از آرامگاه کورش از بالا، که موقعیت و پراکندگی ِ ستونهای ِ سنگی ِ چیدهشده در دورادورش را نشان میدهد.
مأخذ تصویر: هرتسفلد - ایران در شرق باستان
یاغش عزیز
البته نوشته ی ایشان لطیفه ای بامزه ای بود..ما ایرانیان عادت داریم یا از این سوی بام بیفتیم یا ازآنسو..یا برنام کوروش و زرتشت و آریا و فردوسی موج سواری میکنیم(باستانگرایان سودجو و عوام فریب ) یا مدعی چنین عبارات مضحک و موهنی میشویم.. سپاس از نکات و اشارات پژوهشی ات ..اما نوشته ی این آقا فاقد ساختار علمی و پژوهشی ست و بیش از این آنرا قابل نقد علمی نمیدانم
سپاس "گردآفرید" برای بازدید و نظرت. پاینده باشی.
ممنون زیبا بود
سپاس "فواد" ِعزیز، دوستِ بزرگوار.
مرسی آقای کاظمی عزیز پاسخ هاتان خیلی جالب است
این آقا به نوعی همان حرف های ناصر پورپیرار را می زند.
من مطلب شما را اگر برایتان اشکالی نداشته باشد نقل خواهم کرد.
با مهر
سپاس خانم "میرزادگی" گرامی. مایهی شادی-ام خواهد بود که دیگر دوستان را نیز از این نقدِ مختصر آگاه سازید.
بادرود و عرض ادب
نوشته تان بسیا زیبا و خواندنی بود من انرا چند جا منتشر کردم اینان از باز ماندگان خ.ل.خلند این مردک مشنگ مخ" لس" درهمان برهان درباره پاسارگاد هم چنین یاوه هایی سروده است کاش به انهم پاسخی مستندو مستدل میدادید
درود
دوست عزیز و فرهیخته یاغش کاظمی
بسیار از شما برای این مطلب تشکر می کنم . اگر اجازه دهید در ایران نامه به اطلاع خوانندگان برسانم.
در ضمن همین سایت بازتاب به تازگی مطلبی دیگر هم در مورد پاسارگاد نوشته که خواهش می کنم این مطلب را هم پاسخ دهید:
http://www.tabnak.ir/fa/news/167798/%C2%AB%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D8%B1%DA%AF%D8%A7%D8%AF%C2%BB-%D8%B3%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D9%87-%DB%8C%D9%87%D9%88%D8%AF%DB%8C%D8%A7%D9%86-%DB%8C%D8%A7-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86%D8%9F
اگر کسانی چون شما که اطلاعات دارید و دانش کافی دارید در این موارد سکوت کنید این ها شیر می شوند و فکر می کنند درست می گویند
هرچند که شما همیشه از ایران و فرهنگ ایران چون شیر دفاع کرده اید.
از دور به شما خسته نباشید می گویم.
درود دکتر سپنتای ارجمند.
سپاس از بازدیدتان.
یادکرد از این نقد در "ایران نامه" مایهی مباهاتم خواهد بود.
من نیز به شما خسته نباشید و دستمریزاد میگویم. پاینده باشید.
به خشنودی اهورا(=خداوند)مز(=جان)دا(=خرد)
با درود به آریاییان از هر ریشه و اندیشهای، کامنتِ سوم
.
ایشان هم سخنها و نوشتههای ِ جناب ِ بناکننده را نشخوار میکردند ، وردست ِ جناب ِ رجبی
دو کمونوسیتی که به گمان ِ خودشان با کوبیدن ِ پادشاهان و گذشتهی ِ ایران ِ باستان ، یک هازمان(=جامعه) ِ نوین بسازند
ولی ناآگاه از اینکه ، مردمانی این چنین ، بیریشهگانی ناچیز بیش نخواهندبود که از نبود ِ بنمایه به آسانی باد آنها را خواهد برد.
و هر روز در دامان ِ اندیشه وفلسفهای به سرخواهند برد ، مانند بیشتر ِ روشناندیشان که روزی به میخ میزنند و روزی به نعل
.
بههرروی ، این بخش از جناب ِ کاظمی ، روشن بود و همانگونه که بخشهای ِ تاریک ِ کاراکتر ِ شما را میبینم ، این بخش از شما نیک و روشن بود.
.
دست در دست هم دهیم به مهر ، میهن خویش کنیم آباد
آقای کردوان! آیا منظورتان از جنابِ رجبی، همان دکتر پرویز رجبی است؟ و مگر کمونیست بودن اشکالی دارد که آنرا همچون گناهواژه ای بکار می برید؟ البته من کمونیست نیستم اما روا هم نمی بینم اگر کسی چنین عقیده ای داشته باشد او را گناهکار و بدکردار بدانیم.
تاریخ ایران باستان هنوز تاریکی زیاد دارد و نمی توان بدرستی و قاطعیتِ کامل در موردِ موضوعی نظر داد./ مهرافزون!
هزاران درود بر شما ایرانی سرافراز جناب کاظمی گرامی
دستتون خوش ، گرچه اینگونه میهن فروشان از رو نرفته گاهگاهی جوکهای اینچنینی نشخوار میکنند ، ایرانی ایرانی بوده ،هست و خواهد بود پارس ، ماد و پارت هر کدام از این اقوام ارزشمند و قابل ستایشند حضرات نا آگاهند و نادان زمانیکه پای ایران زمین در میان باشد،فرهنگ ،میراث فرهنگی و تمامیت ارضی تفرقه های حجاج گونه کارایی نخواهد داشت.
آقای پورپیرار ، آقای موحد کارشناسان زبده اینقدر آسمان و ریسمان را بهم گره نزنید اصلن مال این تخصصها نیستید به باور من ماموریت نا آگاهانه ای را بر عهده گرفته اید اگر این مامریت ضد میهنی دلسوزانه هم میبود دست کم بخود و طیف فکری تان رحم میکردی آخر چندین بار اشاره کردن به اینکه این بنا ها سر چشمه از تورات داره و فلان و بهمان اگر زره ای سواد داشتید کمی فکر میکردید ، اگر دشمن به اصطلاح طیف فکری خودتان نبودید عقل تان را بکار می انداختید آخه بابا 80 درصد داراییتان از همین کتاب سر چشمه گرفته که اگر مورد پرسش قرار گیرد همه ی دارایی شما مورد پر سش قرار خواهد گرفت ، بفرمایید : امروز ابر مرد ایرانزمین کوروش بزرگ ، داریوش بزرگ ،و ادامه ی نوشتار حضرت سلیمان ، حضرتابراهیم ، هود ، داوود ..... الا آخر حال ملاحظه فرمودید چرامیگویم بیش از 80 درصد دارییتان مورد پرسش قرار خواهد گرفت؟ بنابر این آقایون ،حضرات برزمین تان میزند نادان دوست . جناب کاظمی گرامی باسپاس فراوان از شما و دکتر سپنتای بزرگوار سر بلند باشید
Thank you
آقای باغش کاظمی:
سباسگزارم از جواب بسیار دقیق و خردمندانه ای که به این مزدوران داده اید. اینها بشترین تلاششان را میکنند تا با از بین بردن فرهنگ ما، غرور و مقاومت ما را در مقابل این یورش دوم اعراب از بین ببرند. پیروز باشید
با درود و سلام
آفرین بر شما که احساس مسئولیت ملی برآن داشتتان تا یاوههای سیاسی شخصی که اساسا وجود خارجی ندارد را در این مختصر نقد نمایید. این جانب به محض نشر دومین مطلب با سایت برهان تماس گرفتم و درخواست گفتگو با آقای فضل الله موحد را کردم که دریافتم نام جعلی است و خود حدس زم او نیز یا مثل پورپیرار سر در آخور بیگانه دارد یا کاسبی است که از آب گلآلود ماهی میگیرد. از آنجایی که سایت برهان برای همین مطالب بیاساس و رونویسی شده هم پول میدهد لذا وی با نامی ساختگی به جعل پرداخته تا کیسهاش را پر کند در عین حال از سایت برهان درخواست کردهام که پاسخی به این مقاله بنویسم و آنها منتشر کنند
پاینده باشید و سرافراز
درود و سلام بر شما
سپاس برای بازدید و نظرتان.
"ایران"، میهن ما ، هم چوب ِکژاندیشیهای امثال آقای "موحد" را میخورد، و هم از سوی دیگر چوب برخی محبّان ایران باستان را به مثالِ دوستی خاله خرسه، با رگ و ریشهی فاشیستی و متعصّبانهی کور.
به شخصه میان دو تعصّبِ کوری که برشمردم تفاوتی قائل نیستم. در این نقدِ مختصر نیز فقط تلاش داشتم بیطرفانه و منصفانه، کژداوریهای آقای "موحد" (و امثال ایشان را) را روشن ساخته و اطلاعات را در اختیار جویندگان قرار دهم.
پاینده باشید و سرافراز.
جوانان جویای دانش پذیر/ سزد گر نشینند بر جای پیر
یاغش کاظمی گرامی دوست قدیمی
متاسفانه از عدم اطلاع رسانی صحیح برخی اطلاعات نادرستی را انتشار می دهند
هنوز بحث در رابطه با تاریخ هخامنشی و بازبینی مطالعات انجام گرفته باقی است و جای پژوهشی عمقی و دقیق بر اساس خوانش مطالعات گذشتگان و به روز نمودن آنها به صورت اجتناب ناپذیری احساس می گردد.
اما چنین نظرات بی مطالعه ای که حتی اصول نخستین مرمت در آنها ناشناخته است ما را بر آن می دارد که این گرایش را در فضای مجازی قویتر کنیم. پیش از این نیز پیشنهاد کردید بیاییم انجمن نقد مرمت را راه اندازی کنیم و نخست نیز از اولین اقدامات رسمی به اسم مرمت توسط گروه هرتسفلد و اشمیت آغاز کنیم که ....هنوز ماییم و موج سودا ....
در کل سپاس
درود مهدی جان
سپاس برای بازدیدت. زمانی که این نقد را مینوشتم در این اندیشه بودم که دیگر دوستانِ آگاه به ویژه شما و "امید عودباشی" محقترید به ارائهی پاسخ ... . به هر رو، این عادت دیرین مردمِ ماـست که بیشتر دلبسته به دانش شفاهی هستند و کمتر دست به قلم میبرند. امیدوارم به ویژه دوستانی که به کتابخانه و گزارشهای مرمتی بنیاد پارسه-پاسارگاد دسترسی دارند، این نقدِ مختصر را کاملتر کنند و بهانهای باشد برای آغازیدنِ " نقد مرمت" که گفتی و فکری عالی ست.
پاینده باشی .
سلام آقای یاغش بسیار عزیز
و سپاس از نظرات چون همیشه منطقی و آگاهانه شما که ذهن همه دوستان و دشمنان را به تکاپو و دقت وا داشته...
سلام و سپاس برای بازدید و حُسن نظرتان.
با درود و عرض ادب
دست مریزاد آقای کاظمی. این گونه نوشته ها تنها نقد نیست، بل که مطالب درسی ای هستند که هر آگاهی نسبت به دانش تاریخ و معماری و مرمت، از آن ها به خوبی آگاه است و یا بایستی نسبت به آن ها با اطلاع باشد. نوشتار شما برای من همچو مطالب درسی بسیار پرفایده بود. به نظرم این نوشتار می تواند کامل تر از این هم باشد و به صورت ریزبینانه تر واکاوی گردد؛ امیدوارم که به مرور آن را تکمیل نمایید. افرادی چون موحد هم با اظهار نظر درباره موضوعات تخصصی تنها خود را مضحکه خاص و عام می کنند.
درود و سپاس دوستِ پژوهنده ی ارجمند.
پاینده باشید و پیروز.
مهندس کاظمی عزیز
جواب خائنین را در اینجا دادهام.
http://www.abradat.com/Abradatarticles/Page1/Destroying%20our%20Culture.htm
چون از شما هم اسم برده شده این پیغام را برایتان میفرستم
آبرادات
اگه می شه در مورد عکس های
http://borhan.ir/NewsRoom/Images/News/Editor/image/t_12.jpg
و
http://borhan.ir/NewsRoom/Images/News/Editor/image/t_15.jpg
برجستگی هایی به نظر می آید
و عکس
http://borhan.ir/NewsRoom/Images/News/Editor/image/12.png
که غلط املایی دارد
و عکس
http://borhan.ir/NewsRoom/Images/News/Editor/image/13.png
هم بنویسید.
در مورد عکس ِ
http://borhan.ir/NewsRoom/Images/News/Editor/image/12.png
کتیبه ی مشهور به CMa در "کاخ اختصاصی ِ کورش" (کاخ P) است. مضمون این کتیبه ی سه زبانه (فارسی باستان، عیلامی، بابلی) چنین است:
«من کورُش هستم، شاه، هخامنشی»
مانندِ این کتیبه اکنون در "تالار بار" (کاخ S) نیز موجود است. ولی کتیبه ی کاخ ِ P در بخش فوقانی که به میخی ِ فارسی باستان نگاشته شده (در نشانه ی سوّم ِ سطر ِ دوّم) غلط املایی دارد. نمونه ی مشابه ِ آن در کاخ S بصورت درست نگاشته شده است.
نمیدونم میدونید یا نه ! منبع یادداشت های آقای موحد نوشته های کتاب 12 قرن سکوت استاد ناصر پورپیرار هست که انصافا بسیار زیبا ثابت کرد که تاریخ ما قلابی است و توسط یک سری یهودی و جهت اجرای پروژه ای عظیم درست شده و به خورد ما داده شده است. خلاصه مطلب که نوشته این سایت را به جناب پورپیرار نشان دادیم و این چنین مرقوم فرمودند:
ده سال است از منابعی می گویند که از ده مسیر قلابی بودن آن ها اثبات شده است. این تکرار متعفن از آن است که از مدخل قلم نیز ادراکی نداشته اند.
خلاصه مطلب اینکه رفرنساتون هم قلابیه چون مطالب و افشاگری استاد را در مورد مبحث قلم و کتابت را ظاهرا هنوز مطالعه نکردید . یعنی تمام کتب ارجاعی از 400 سال به قبل قلابی و قابل استناد نیست و در دو قرن اخیر نوشته شده. جهت آگاهی بیشتر میتوانید به سایت naria.blogsky.com مراجعه کنید
متأسفانه فرصتی دست نداده تا یادداشتهای آقای "پورپیرار" در خصوص مطالبی که فرمودید را بطور کامل مطالعه کنم. چون نوشته های ایشان را تماماً نخوانده ام نمی توانم داوری و قضاوتی نیز بر کلیّتِ آنها داشته باشم.
خوشبختانه یا بدبختانه در تمام تلاش های شما هم مطالب آقای پورپیرار یا موحد تایید شد! یعنی برچیدن دیوارهای خشتی که کاری به کار کسی نداشت تایید شد! البته با عنوان کوتاه کردن! ساخت بدنه های جدید و نوساز برای قسمت هایی که هرگز وجود نداشته اند هم تایید شد! البته با عنوان مرمت و ارائه تعریف علمی از آن! اما به همه اینها می گویند نابود کردن و جعل! شما هم واقعیات گفته شده از سوی موحد را تایید کردید فقط اسمش را تغییر دادید! آقای پورپیرار حتما و واقعا سپاسگزار شما خواهد بود!
خوب کسی نمیگه کتیبه بیستون زیبا نیست ولی کی به خورد شما داده که این اثر کار ساسانیان بوده؟ کی میتونه حضور ساسانیان را در این مملکت ثابت کنه.واقعا که از شما که استاد دانشگاه هستید انتظار میره که هر چی هر کی نوشت را نباید باور کنید.
خلاصه مطلب حتما 7 جلد کتاب "ایرانشناسی بدون دروغ" استاد پور پیرار را از انتشارات کارنگ تهران تلفنی تهیه کنید. البته این کتاب ممنوع چاپ است.
البته که کتیبه بیستونِ "داریوش" هخامنشی کار ساسانیان نبوده، چون نویسنده-ش کاملاً خودش و تبارشو در بندِ ۱ تا ۴ اون معرفی کرده!
با سلام خدمت شما دوست ارجمند..
نشانی این پست رو از شهربراز عزیز دریافت کردم..
اصل ایرادهای بی مایه و ناآگاهانه موحد رو در روزنامه ی کیهان حین خدمت دیدم..
پاسخ به جایی بود...
دوست محترم اگر برایتان مقدور درباره ی مرمت سازی آثار تاریخی بیشتر بنویسید. چون این جاعلان تاریخ و هجوگویان نقدهایی خود رو بر مرمت سازی استوار کرده اند هر چند این نکته رو نمیگویند که مرمت سازی آثار تاریخی اصول خودش را دارد و گرنه اگر قرار بود این افراد مرمت گر آثار تاریخی ایران باشند اکنون آثاری برای نسلهای آینده باقی نبود..
با تشکر
یا حق
سلام.
به چشم، اگر عمری باقی بود باز به بیان شیوه ها و روشها و قواعدِ جهانی مرمت ابنیهی تاریخی خواهم پرداخت.
حالا شما با گذاشتن اسم مرمت از یهودیان و جنایت هایشان دفاع کنید!همین روزهاست که آوار همان تخت جمشید نیمه کاره بر رویتان بریزد!
کسی را که اندیشه ناخوش بُوَد
بدان ناخوشی رای ِ او کژ بُوَد
با سلام و تشکر از مطلب علمی و پاسخهای متینتان
ظاهرا پورپیراریسم هر از چند گاهی با نام و عنوانهای مختلف ظهور خواهد کرد. آنها اینبار سخنان رهبری در همدان را دلیل تایید ادعای خود آورده اند که البته با دقت در سخنان ایشان در میابیم که رهبری به هیچ عنوان قصد انکار هویت تاریخی ایران را نداشته اند بلکه برعکس ایشان با تکیه بر بررسی و مطالعه تمدنهای قدیمی تر خواهان عمق بخشیدن به تاریخ این سرزمین بوده اند و نه حذف یا انکار قسمتی از آن.
اما اینکه چرا هخامنشیان امروزه اینچنین مورد تهاجم برخی عوامل بیگانه قرار گرفته اند باید به همت بزرگ و تفکر جهانی و الهام بخش آنها بیندیشیم که با این همت و تفکر برجسته که تا آن زمان سابقه نداشت توانستند نخستین امپراطوری چند ملیتی تاریخ را بنا نمایند و تاثیری شگرف بر تحولات و تاریخ بعد از خود بگذارند.
آقای مهندس از توضیحات علمی و قانع کننده شما متشکرم.این جریان ضد ملی و ضد فرهنگی از نامهای به ظاهر مذهبی تنها برای فریب عده ای از مذهبیون ساده دل استفاده می کند و الا نه اعتقادی به دین دارد و نه نظام .
لطفا به آن فرد که از ریختن آوار تخت جمشید سخن گفته بگوئید جایگاه تخت جمشید در قلبهای ایرانیان است و هرگز فرو نمی ریزد.
با سلام به شما دوست عزیز. مقاله خوبی داشتید. امیدوارم دوستان این آدرس را نیز از نظر بگذرانند که شاید برایشان مثمر ثمری ولو اندک باشد.
http://purpirar.blogsky.com/
سلام.
این به اصطلاح نقد شما را خواندم. متاسفانه شما هنوز با مبانی مطلب آشنا نیستید. آنچنان که اگر اینها می گویند دیوارهای ایلامی را خراب کردیم، چون هزینه ی مرمتی و راهکار لازم برای حفظ آنها را ندارند، شما به راحتی باور می کنید و از خود نمی پرسید که:
1.این باستان شناسی به چه درد می خورد که عرضه ی حفاظت از یک اثر را ندارد؟
2.چه کسی این ادعای ابلهانه را کرده است؟ خود اینها در همان محوطه عکس هم گرفته اند. کجای آن بناها فرسوده بوده است؟ بهتر نبود آنها را دفن می کردند که در آینده راهی برای حفظ آنها بیابند؟
دیگر آنکه در ذیل آن ستون واضحا نیمه ساخت، توجیه مرمت!!! را می پذیرید.
و آنکه شما گویا مطالب راجع به آن مجسمه ی کورش را نخوانده اید. راستی با دیدن آن رسامی ها به این فکر نیفتادید که نه تصویر مجسمه و نه اصطلاحا قبر کورش، چه تفاوت آشکاری با واقعیت دارند؟ آیا به این فکر نکردید که این رسامی ها واقعی نیستند؟
این جمله از هرتسفلد را در کتاب «ایران در شرق باستان» ندیده اید که درباره ی آن مجسمه می گوید:
«.در کاخ R همزادی که چهار بال و لباسی ایلامی بر تن و تاجی بیگانه و احتمالاً مصری بر سر دارد در آستانه در ایستاده است. عدهای این نقش را تصویر کوروش دانستهاند که پنداشتی کاملاً خطا است.»(هرتسفلد، ایران در شرق باستان، صفحه 262)
می پرسم آیا کورش به مصر رفت؟ آیا به شباهت آن تاج او با تاج های مصر مثلا بر سر توت(خدای مصری) توجه کرده اید؟
من نویسنده ی آن مقاله ی سایت برهان را به قرائنی می شناسم. کار او یک کپی بسیار ناقص از دو مستند است. اما شما اگر به شان علم و عالم معتقدید و نه تعصبات ناسیونالیستی، مستندهای «تختگاه هیچ کس» و «مجعولات مجلل» را از آدرس زیر دانلود کنید. ببینید و سپس قضاوت نمایید.
http://w3.naria.ir/view/8.aspx?id=402
این هم لینک چندتا از کتاب های پورپیرار است:
http://bonyanandish.blogsky.com/
موفق باشید.
برای رسیدن به هدفت مسیر خوبی انتخاب کرده ای . همانند مسیری که پیش از تو بسیاری دیگر مانند پورپیرار و رجبی مقبور و غیاث آبادی و ... رفتند . اما پروسه پوست اندازی تو نسبت به آنها کمتر طول کشید . دستشان بر سرت باشد . برایم مثل روز روشن است که تا چهار صباح دیگر تو هم تف و لعنت کردن به این کشور را شروع می کنی . باش تا صبح دولتت بدمد
ای بابا لابد هرودوت و گزنفون هم ساخته و پرداخته این آقای آستروناخ بوده :)) ایشون تو تاریخ یونانم دست برده تو کتاباشون نام کوروش و پرسپولیس رو تخریف کرده... اگه غربیها هخامنشو دوست داشتن که 300 رو نمیساختن جناب آقای موحد
شما بهتره به کاری که تخصص دارین بپردازین تا انقدر مضحکه عام و خاص نشین
آنها که ادعا می کنند تخت جمشید نیمه کاره بوده چرا نمیتوانند توضیح دهند چه کسی آنرا ساخته و نیمه کاره رها کرده؟در باره کتیبه های روی این آثار چه توضیحی دازند؟الیته ساده تزین راه فرار جعلی دانستن آنهاست.
سپاس از شما در مقابل انسانهای احمق ولی پر ادعا نباید سکوت کرد
با سلام و احترام
جناب آقای کاظمی از نوشته زیبا بسیار سپاسگزارم آرزوی شادی و سرافرازی برایتان خواستارم
پیروز باشید
اینایی که میگن تاریخ هخامنشی جعلی است ترک هستند یا عرب!باید به این جاعلان تاریخ گفت شما خودتون جعلی هستید .چرا ایرانیان درباره جنایات و وحشی گری ترکها(مغول) و عربها سکوت کردند؟تمام اروپاییها به شدت از ترک ها بیزارن و ترکها را وحشی می دانند.
البته خوب و بد در میان همهی اقوام و نژادها هست. ایران ، چندین بار توسط اعراب و مغولها و تُرکها دست به دست شده و الان کسی نمیتونه بگه که یه نفر تُرک ترکمنصحرا یا آذربایجان یا یه عرب خوزستانی، ایرانی نیست! نژادپرستی هم عمرش گذشته و هیچ عاقلی توی دورهی ما حرفی نمیزنه که رنگ و بوی شوونیستی داشته باشه. اونایی که رفتن ترکیه و امارات را دیدن تصدیق میکنن که اوضاع مملکتشون خوبه و جوانهای تُرک و عرب در اونجا بهتر از جوانهای ایرانی دارن زندگی میکنن. البته من هنوز اونورها رو ندیدم.
سلام
سخن اقای موحد ازکلام شما مستدل تر بود
چند نقاشی نشان دادید که دلایل محکمی نیست
سلام دوست گرامی جعل فقط توسط اشمیت و استروناخ صورت نگرفته بلکه دامنه جعل بسیار گسترده تر هست هم از نظر مکان هم از نظر زمان. طرح هایی که میگین در کتب قدیمی غربی وجود داره ایرادات زیر رو دارند
اولا پورتر ستونهایی که در تصاویر واقعی و رسامی های دیگه دیده می شود را به کل ندیده است
ثانیا پورتر کوههای را در رسامی خویش رسم کرده که من نتونستم در جایی اونها رو ببینم . یعنی ایشان مهارت خاصی در دیدن عوارضی دارد که دیگران نمی بینند ولی در عوض آنهایی که قابل رویت است را ندیده اند!! مثلا کوهی را دیده که من نتونستم بفهمم از روی چه عارضه ای کشیده است. یا دیدن کاخ S از این زاویه و با این فاصله هم برای ایشان غیر ممکن بوده است. همچنین بقایای این کاخ را درون قسمتی گودال مانند دیده اند البته در طرحی که شما قرار دادید این بنا در کمال تعجب در موقعیتی دیگر و با ارتفاع و رخنمون متفاوت دیده می شود که این تناقض واقعا مضحک هست.
ثالثا تعداد سکوها در رسامی منسوب به آلبرشت فون ماندلسو با واقعیت هیچ مطابقتی ندارد حتی ایشان پنجره هایی در دیوار این مقبره دیده اند که بقیه ندیده اند !! یکی هم در قسمت جلویی بنا دیده که دایره ای شکل هست ظاهرا ایشان طرحشان را از روی ساعت های دیواری که یک پرنده هم درونشان هست کشیده اند !! البته فکر نکنید این حفره را همینطوری رسم کرده اند نه بلکه 1. این تصویر را کسی رسم کرده که فقط توصیف این بنا رو شنیده 2. این دایره را میتوانید در آثار به جای مانده از روم باستان به وفور ببینید یه سفر برید ترکیه با چشمان خودتان هزاران نمونه را خواهید دید. این طرح بعدا ممکنه در اثر هوازدگی ( که بعیده اینطور کامل از بین بره ) یا عمدا از بین رفته. در توصیف این بنا آلبرشت فون ماندلسو بنا را از مرمر سفید دیده ولی طرحش بیشتر به یک بنای چوبی شباهت دارد. قسمت ورودی بنا را هم بزرگتر از حد معمول و با حاشیه آجر چینی شده دیده است !!البته شانس آورده ایم ایشان ستونها را دیده . البته در طرح ایشان ستونها یک تکه هستند در حالی که فلاندن آنها را سه یا چهار تکه رسم کرده.
رابعا در طرح پورتر تعداد لایه های سنگی خود بنا بدون در نظر گرفتن سکوها، سه ردیف هست که ردیف پایین از همه ضخیم تر و ردیف سوم از هم کم ضخامت تر هست . حالا این طرح را با تصاویر امروزی و طرح فلاندن مقایسه کنید!!!! در قسمت سقف هم تعداد شیارهای لبه قسمت شیروانی سنگی با طرح فلاندن و تصاویر امروزی هیچ مطابقتی ندارد. از خودتون بپرسید قدمت و اصالت اون کتابها رو کی تایید میکنه ؟ همون مورخین غربی و اساتید دانشگاه هاشون!!
در مورد مرمت هم باید بدانید که در مرمت یک بنا طرح برجسته روی یک سنگ مثلا طرح یک گل که قسمتی از آن معیوب هست مرمت میشود ولی وقتی میبینیم طرح خام این گل هنوز در محل موجوده و دایره ای که این طرح خام اشغال کرده و کلا از جنس سنگ اولیه هست و حتی اثرات قلم هم در خود دارد و بزرگتر از دایره گل های اطراف خودش هست ، یعنی این گل هنوز در مراحل اولیه ساخت قرار داره یا گوشواره گوش یک سرباز یا بافت ریش آن . اونقدر نمونه از این موارد هست که شما نمی توانید اسم این کار را مرمت بگذارید .
این متن قسمتی از نوشته شماست :
تصاویر بالا: طراحی "کرپورتر" از نقش ساختمان "دروازه" ی پاسارگاد که نشان می دهد کتیبه ی سه زبانه ای با نام "کورش" بالای آن بوده است. این کتیبه امروزه موجود نیست و آن را کنده و برده اند!
دوست گرامی جعل و برنامه ریزی برای آن قبل از وجود شخصیت هایی به نام کرپورتر و ... وجود داشته چرا فکر می کنید در زمان آستروناخ و هرتسفلد و ... صورت گرفته که به نقاشی های ایشان استناد می کنید ؟ بعدشم چه کسی نوشته ایشان را تایید میکند جز همین غربی ها ؟ هیچ کس اون کتیبه را نکنده و نبرده بلکه این طرحی بوده که در اون سالها برای این نقش ورودی کشیده اند تا بعدا پیاده کنند و در مراحل بعدی بنا به دلایلی که بر ما معلوم نیست فرصت انجام تمامی این پلان ها و طرح ها رو پیدا نکرده اند و یا بعضا فراموش شده و گاهی هم طرح عوض شده برای همینه که طرحهای به اصطلاح سیاحان غربی ، با یکدیگر همخوانی ندارد.
چرا شما خودتون رومیزنید به نادانی؟
دانشگاه شیگاگوه به چه حقی دیوارهای خشتی چندمتری باستانی رو خراب کردن! میگین کوتاه کردن! غلط کزدن که کوتاه کردن! دیوارها در عکس بلندتراز دو متر هست، با جمهوری اسلامی مشکل دارید، درست، ولی انصافتون کجا رفته.
با سلام استاد کاظمی ؛ درباره نقش پاسارگاد یک مسئله دیگر هم است :
ترجمه دقیق آن این است :
آدَم کوروس هَسای، کیا هخامنیشیا
واژه ای که آنرا به شاه ترجمه کردند « کیا » است اما واژه ای که برای شاه در کتیبه بیستون استفاده شده است « خشایا تیا » است ؛ و خوب میدانیم که کتیبه سه زبانه پاسارگاد هم بخاطر خط میخی حداقل در زمان داریوش یکم باید نوشته شده باشد [ بر فرض اصالتش ] و این واژه کیا نشان میدهد این کورش شاه نبوده است [ جدای از دلایلی همچون محل این کتیبه که مثلا بر سر دروازه اصلی و ... نیست ] همچنین است درباره نقش پاسارگاد پروفسور والتر هینتس مینویسد :
تصویر ساختمان دروازهی پاسارگاد (لوح ۹) را مدتها تصویر آرمانی شاه بزرگ میدانستند. در حقیقت این تصویر ایزد نگهبان فینیقی را نشان میدهد: یک بعل جوان با چهار بال و تاجی مصری بر شاخ قوچ. در بالای این نگاره تا میانهی سدهی پیش هنوز یکی از نبشتههای بیشمار سه زبانهای قرار داشت که داریوش نویسانده بود: «من، کورش، شاه، هخامنشی». ظاهراً کورش نظیر این پیکرههای ایزدان را پس از گشودن بابل و سوریۀ متعلق به آن و همچنین فینیقیه با بنادر مدیترانهایاش صیدون و صور دیده بود و سپس آن را به عنوان ایزد نگهبان قصر بر در ورودی کاخ خود قرار داده بود.
والتر هینتس، داریوش و ایرانیان، ترجمه پرویز رجبی، تهران: نشر ماهی، ۱۳۹۲، صفحه 116 [ به نقل از وبسایت اندیشکده یهود ] .
با سلام استاد ، درباره قسمت اول کامنت فوق اشتباه میکردم ، آنرا به نقل از یک وبسایت دیگر گفته بودم که پس از تحقیقات متوجه شدم اشتباه است و متن کتیبه میشود « کورش ، خشای ثی ی ، هخامنی شی ی » که خشای ثی ی همان خشای ثی ی است که داریوش یکم برای شاه بودن خود در کتیبه بیستون استفاده کرده است .
میشه لطفا پاسخ چند کامنت اخیر رو بدید .من میخوام واقعیت برام روشن تر بشه هم میخوام حرف های شما رو به عنوان نقد بشنوم هم حرف کسانی که مخالف هستند .
تاریخ باستانی آریایی اکثرش توهمات یهودیان است
با سلام استاد؛ و اما بعد:
از عنوان این نوشته در متنی استفاده کردم، انشاءالله که راضی هستید.
راضی شده از بزرگواریت
دولت به یتاق نیزه داریت
سلام. مشکلی نیست. من خودم هم این عنوان را از گفتار و سخنرانی دکتر جاسبی در دانشگاه آزاد رامسر گرفته بودم.