وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...
وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...

معماری در سینما (7) : سال گذشته در مارین‌باد

در مبحث «معماری در سینما»، فیلمی که نمی‌توان بی‌‌اعتنا بدان گذشت، سال گذشته در مارین‌باد (1961) ساخته‌ی آلن رنه است:

در راهروهای تو-در-تویِ کاخ-هتلی بزرگ به سبک باروک (که شاید یک آسایشگاه یا سرایِ پزشکی باشد)، مردی (با بازی جورجو آلبرتازی) با زنی (دِلفین سیریگ) برخورد میکند. مرد می‌کوشد خاطره‌ی گذشته‌ی مشترکشان را در زن بیدار کند و اینکه آنها سال گذشته در همینجا با هم دیدار کرده و عاشق هم شده بودند و حتی نقشه‌ی فراری را طرح‌ریزی کرده بودند. امّا زن، تمامی این وقایع را انکار میکند. مرد، تصویر گذشته را با همه‌ی جزئیاتش به زن می‌فهماند؛ و فیلم، این رویداد را بدون تداوم (با تغییراتِ پیاپی زمان و مکان) ـ درست به همانگونه که در ضمیر شکل میگیرد ـ روایت میکند. اینکه آیا این گذشته واقعاً وجود داشته یا ناشی از خیال و آرزوست، فیلم تا پایان بدان پاسخی نمی‌دهد. [1]


نمایی از فیلم سال گذشته در مارین باد

نمایی از فیلم سال گذشته در مارین باد

نمایی از فیلم سال گذشته در مارین باد

نمایی از فیلم سال گذشته در مارین باد

نمایی از فیلم سال گذشته در مارین باد

نمایی از فیلم سال گذشته در مارین باد


کاخ-هتلِ مجللِ باروک، با اتاق‌های خصوصی‌ و فضاهای عمومی‌اش: باغی با خطوط هندسی محکم و خشن، و اشخاصی کاملاً غریبه که همچون زندانیانِ یک تابلوی نقاشی، پیکره‌وار در آن جای دارند، تخیل را برمی‌انگیزد و بستری رمزآلود برای روایتِ سینمایی فراهم می‌آورد. یک معماری اشرافی‌مآب که فارغ از دنیای بیرون، جامعه‌ای خصوصی و دستچین شده را در خود پناه داده است [2]. برخی از مردم فرانسه در اوایل دهه‌ی 1960، تصوّر میکردند که فیلم، تصویرگر ِ طبقه‌ی حاکمه‌ی خاصی است. برخی نیز فیلم را حاوی اشاراتی به سینمای وَمپایرها (خون‌آشامان) دانسته‌اند! [3]


نمایی از فیلم سال گذشته در مارین باد

نمایی از فیلم سال گذشته در مارین باد

نمایی از فیلم سال گذشته در مارین باد

نمایی از فیلم سال گذشته در مارین باد

نمایی از فیلم سال گذشته در مارین باد

نمایی از فیلم سال گذشته در مارین باد

نمایی از فیلم سال گذشته در مارین باد

نمایی از فیلم سال گذشته در مارین باد


فیلم، با گفتاری روی عنوان‌بندی و سپس معماریِ مجلل ِ کاخ-هتل آغاز میشود: دوربین ابتدا بطور افقی روی دیوارها و برجستگی جداره‌ها و سقف حرکت میکند. سپس در راهروها به حرکت درمیآید. از درگاه‌های متعدد میگذرد و بیننده را با خود به درون ساختمان می‌کشاند و او را بیشتر و بیشتر به داخل فضای پُر رمز و راز آن می‌برد. حرکت دوربین به همراه گفتار گوینده‌ی متن فیلم، نه فقط بیننده را از یک فضا به فضای دیگر می‌برد، بلکه با اینکار لایه-لایه آگاهی وی را می‌شکافد و وی را به قلمروی در فاصله‌ی خیال و واقعیت رهنمون می‌شود. بیننده‌ای که در ابتدا فقط یک ناظر صرف بود، اینک به یک شریکِ ماجرا تبدیل شده است. [4]


نمایی از فیلم سال گذشته در مارین باد



سکانس خاطره‌انگیز ِ آغازینِ فیلم در آپارات (ترجمه‌ی نگارنده)



در نوشتن مطلب بالا، به ترتیب از منابع زیر استفاده کرده‌ام:

[1] تاریخ سینمای هنری. نوشته‌ی اولریش گرگور و انو پاتالاس.

[2] معماریِ تصویر. نوشته‌ی یوهانی پالاسما.

[3] فرهنگ فیلم‌های سینما. نوشته‌ی ژرژ سادول.

[4] سینما: معماری در حرکت. نوشته‌ی مهدی رحیمیان.



روباه و خرگوش

ولادیمیر ایوانُویچ دال (1801-1872)، فرهنگ‌نویس بزرگ زبان روسی، در طول زندگی‌اش بخشی از افسانه‌ها و تاریخ شفاهی روسیه را جمع‌آوری و ثبت نمود. او برای جمع‌آوری ترانه‌های محلی، افسانه‌ها و داستان‌های فولکلور روسی، بیست سال را به سفر و تحقیقات گسترده گذراند. تلاش‌هایش برای معرفی ثروتِ کلامی زبان روسی، برایش شهرتی بین‌المللی نیز به ارمغان آورد. یونسکو، سالِ 2000 میلادی را، به مناسبت دویستمین سالگرد تولّدش، سالِ جهانی ولادیمیر دال نامگذاری کرده بود.


تندیس "دال" در محوطه‌ی دانشگاه ملی ولادیمیر دال در شرق اوکراین

«روباه و خرگوش» یکی از داستان‌های فولکلور مشهور روسی است که توسط ولادیمیر دال ثبت و برای کودکان بازنویسی شده است. داستان درباره‌ی ماده‌روباه و خرگوشی است، که یکی خانه‌ای یخی دارد و دیگری کلبه‌ای چوبین. با آمدن بهار، خانه‌ی یخی روباه، آب می‌شود و او به کلبه‌ی خرگوش پناه می‌آورد تا شبی در آنجا اُتراق کند. خرگوش پذیرایش می‌شود، ولی خودش توسط روباه از کلبه‌ رانده می‌گردد. خرگوش، آواره و گریان، در جنگل به حیوانات مختلفی برمی‌خورد که هر یک، علت گریه‌ی او را می‌پرسند و تصمیم می‌گیرند کمکش کنند تا روباهِ متجاوز را از کلبه بیرون کند؛ ولی همگی با رَجَز-خوانی روباه، میدان را خالی می‌کنند و فرار را بر قرار ترجیح می‌دهند. خرگوش بی‌نوا، در نهایت، به خروسِ چکمه‌پوشِ داس بر دوشی می‌رسد؛ و این یکی امّا حریف ماده‌روباه می‌شود و او را از کلبه بیرون می‌کند.


دانلود نسخه‌ی اصل داستان (با فُرمت  epub) با تصویرسازی‌های "و. تابِر"

 


از تصویرسازی‌های "یوری واسنِتسوف" برای داستان «روباه و خرگوش»


از تصویرسازی‌های "فرانچسکا یاربوسُوا" برای داستان و انیمیشن «روباه و خرگوش»


این داستان تا کنون، توسط هنرمندان مختلفی، تصویرگری شده است؛ از جمله "و. تابِر" ، "یوری واسنِتسوف" و "فرانچسکا یاربوسُوا". این آخری، همسر "یوری نورشتاین" ، انیماتور شهیر روسی، است. آنها به اتفاق یکدیگر، انیمیشن کوتاه «روباه و خرگوش» را در سال 1973 ساختند. این انیمیشن، جزو آثار ماندگار و کلاسیک یوری نورشتاین می‌باشد و گام مهمی در زندگی حرفه‌ای وی محسوب می‌گردد. 


"فرانچسکا یاربوسُوا" (سمت راست) به اتفاق همسرش "یوری نورشتاین" (سمت چپ)

یوری نورشتاین، انیماتور بزرگ روس


 قاب‌بندی‌های فرش‌گونه‌ی اثر، جلوه‌ای زیبا بدان داده است. نکته‌ی جالب دیگر در این انیمیشن، اسامی حیوانات است. مثلاً "روباه" را "لیزا پاتریکیونا" می‌نامند [لیزا، به روسی، همان روباه است؛ و "پاتریکیونا" ظاهراً دلالت بر مکار بودن و چرب‌زبانی‌اش دارد]  و "میشا خرسه" را "میخائیل پاتاپیچ" یا "میخائیل پاتاپُویچ" صدا می‌زنند [که "میشا" در روسی، مصغّر "میخائیل" است]. روس‌ها هیچ‌وقت اسم تنهای کسی را صدا نمی‌کنند؛ همیشه اسم پدر را نیز دنبال آن می‌چسبانند. مثلاً اگر کسی اسمش حسن است و اسم پدرش حسین، او را حسن حسینویچ نامند.

من از روی تفنّن و علاقه‌ی شخصی، این انیمیشن را زیرنویس فارسی زده و در آپارات منتشر کرده‌ام:

http://www.aparat.com/v/mNIs0