وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...
وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...

پیوندهای کعبه با خورشید و خانه‌ی خورشید



پیوندهای کعبه با خورشید و خانهٔ خورشید


در تیر ماه 1385 ، خبری درباره‌ی کارکرد نجومیِ خانه‌ی "کعبه" روی تلکس خبرگزاری‌های ایران قرار گرفت:

«تحقیقات نشان داده است که کعبه‌ی مشرفه دقیقاً در مرکز کره‌ی زمین قرار گرفته است. روزنامه‌ی الریاض چاپ عربستان به نقل از “مسلم شلتوت” استاد مرکز ملی تحقیقات خورشید و فضای مصر نوشته است : تحقیقات فلکی همچنین نشان داده است که چهار رکن کعبه درست به سمت چهار جهت اصلی (شرق، غرب، شمال و جنوب) قرار گرفته است ...».

 متن خبر، در واقع برگردانی سردستی از اخبار روزنامه‌های عربی بود؛ ازجمله "الشرق الأوسط"  که در تیتر «الأرکان الأربعة للکعبة تتجه نحو الاتجاهات الجغرافیة الأصلیة» نقل قولی از یک پژوهشگر مصری به نام "مسلم شلتوت" داشت که در تارنمای شخصی‌اش گفته بود:

 « وقواعد الکعبة تأخذ شکل متوازی المستطیلات تتجه أرکانه نحو الاتجاهات الأربع الجغرافیة الأصلیة فرکن الحجر الأسود یأخذ اتجاه الشرق أما الرکن الیمانی فیأخذ اتجاه الجنوب والرکن الشامی یأخذ اتجاه الشمال أما الرکن المقابل للحجر الأسود فیأخذ اتجاه الغرب . 

وعلیه فإن أشعة الشمس تشرق على الحجر الأسود عند شروق الشمس فی الاعتدالین الربیعی والخریفی (بدایة فصلی الربیع والخریف) بینما الاتجاه المتعامد على الضلع الواصل بین الرکن للحجر الأسود والرکن الشامی یأخذ اتجاه شروق الشمس فی فصل الصیف. 

والاتجاه المتعامد على الضلع الواصل بین الرکن للحجر الأسود والرکن الیمانی یأخذ اتجاه شروق الشمس فی فصل الشتاء. وفی نفس الوقت یأخذ اتجاه النجم سهیل (سهیل الیمن) عند شروقه فی الجهة الشرقیة الجنوبیة. أما الضلع الواقع بین الرکن الیمانی والرکن الغربی فإنه الاتجاه المتعامد علیه یأخذ اتجاه رؤیة هلال أوائل الشهور العربیة فی فصل الشتاء. والضلع الواقع ما بین الرکن الشامی والرکن الغربی فإن الاتجاه المتعامد علیه یأخذ اتجاه رؤیة هلال أوائل الشهور العربیة فی فصل الصیف». 

«در هنگام اعتدالین (آغاز بهار و پاییز) اشعه‌ی طلوع خورشید بر "حجرالاسود" می‌تابد ، در حالیکه متعامد بر ضلع واصلِ "حجرالاسود" و "رکن شامی (عراقی)" اشعه‌ی طلوع خورشید در  انقلاب تابستانی (اول تابستان) می‌تابد؛ و متعامد بر ضلع واصلِ "حجرالأسود" و "رکن یمانی"، اشعه‌ی طلوع خورشید در  انقلاب زمستانی (آغاز زمستان) و ...».

مجموع جهت‌گیری‌های نجومی کعبه (از قول مسلم شلتوت) در تصویر زیر جمع است


چندی نگذشت که این ادعا از سوی پژوهشگر دیگری به نام "عزالدین کزابر" در مقاله‌ی الکعبة المشرفة، الحکمة فی اتجاهاتها ، وتصحیح مزاعم إعجازیة حولها به نقد کشیده شد. نکـ [2]

"عزالدین کزابر" در آغازِ نقد-اش با تصویری ساده نشان می‌دهد که بنای "کعبه" ، علیرغم شهرت-اش، بنایی با قاعده‌ی مربعی نیست، بلکه نزدیک به مستطیل است و از آنجا که قطرهای مستطیل برهم عمود نیستند سخن از منطبق‌بودنِ چهار رُکن کعبه بر چهار جهت اصلیِ جغرافیایی باطل است؛ او در ادامه زوایای راستاهای اتصالِ هر رُکن (اقطار مستطیل) با چهار جهت جغرافیایی را از روی عکس هوایی "کعبه" محاسبه می‌کند ....

"کزابر" سپس به نقد کاربری نجومیِ عنوان‌شده برای "کعبه" پرداخته است؛ و چنین بیان میدارد که راستای غروبِ خورشید در انقلاب زمستانی در کعبه، هرچند که می‌توانسته تعیین‌کننده‌ی راستای قبله در بلادِ مختلفی مانندِ "عراق" باشد، ولی باز نه خورشید در طلوعِ اعتدالین بر "حجرالأسود" می‌تابد و نه ... . 

او ایرادات وارده را تصحیح نموده است و طی شکلی گویا ارائه می‌نماید.


تصویر بالا: راستای پرتوهای طلوع و غروب خورشید در اعتدالین و انقلابین زمستانی و تابستانی در "کعبه" بنابر پژوهش " عزالدین کزابر"



همینطور مقاله‌ی خواندنی "کزابر" درباره‌ی "بیت المعمور" (دهخدا: مسجدی است بر آسمان چهارم از زمرد یا یاقوت مقابل کعبه ، بطوری که اگر از آنجا چیزی بیفتد بر بام کعبه آید / خانه‌ای در آسمان چهارم برابر کعبه ٔ معظمه و آن مسجد ملائکه است علیهم السلام) را ذیلاً ضمیمه کرده‌ام.


سه گفتار اصلیِ مورد ارجاع، با فُرمت پی.دی.اف:
[1]- سخنان "مسلم شلتوت" در مصاحبه‌اش با روزنامه‌ی "الشرق الأوسط" در اینجا
[2]- مقاله‌ی نقد-کننده‌ی نظراتِ "شلتوت" توسط "عزالدین کزابر" در اینجا
[3]- درباره‌ی "بیت المعمور"   اینجا




دلبستگی ِ شیخ به ریاضیات، و نه معماری!




امروز که گذشت، در تقویم نام ِ «روز بزرگداشت شیخ بهایی-روز معمار» را بر خود داشت.

سه سال ِ پیش، به مناسبت ِ این روز ِ عزیز، مقاله ای با عنوان ِ «نشان ِ دلبستگی های ِ شیخ بهایی به ریاضیات و معماری در کشکول» نوشته و برای ِ دبیرخانه ی کنگره ی بزرگداشت ِ شیخ بهایی فرستادم. پس از مدتی نامه ای از جناب ِ آقای دکتر سید طه هاشمی (دبیر همایش و رئیس ِ وقتِ پژوهشگاهِ سازمان میراث فرهنگی کشور) دریافت نمودم، که خبر از پذیرفته شدن ِ مقاله ام در «همایش ِ ملی ِ ابعاد ِ علمی و مهندسی ِ شیخ بهایی» داشت، و نیز وعده ی چاپ شدن ِ مقاله ام در کتاب ِ اصل ِ مقالات ِ همایش، و ارسال ِ نسخه ای از کتاب ِ مزبور برایم.

متعاقب ِ ارسال ِ دعوتنامه ی رسمی ِ همایش و بلیط ِ هواپیما، روز یکشنبه دوم اردیبهشت ماه ِ سال 86 در محل ِ همایش در تالار ِ طبقه ی فوقانی ِ هتل کوثر ِ اصفهان بودم؛ درحالیکه  یکروز پیش از آن ساعت ِ 10 صبح در تهران، در واکنشی اعتراضی به آبگیری ِ سد ِ سیوند، مقابل ِ درب ِ ورودی ِ سازمان ِ میراث فرهنگی ِ کشور در جمع ِ معترضین حضور داشتم.

از میان ِ آن همه دوستان و همکاران ِ دانشگاهی که هفته ها پیش از آنروز، فریاد ِ وا اَسَفا و وا دریغایشان از آبگیری ِ سد ِ سیوند بلند بود و با ایمیل و پیامک دعوت به حضور در آن تجمع ِ اعتراضی ِ مقابل ِ سازمان ِ میراث داشتند، در روز ِ موعود ـ همانطور که انتظار داشتم ـ جز دو نفر از دوستان ِ هم دانشگاهی در اصفهان، باقی میدان را خالی گذاشته بودند و در خانه ها و محل های ِ کارشان پای ِ اینترنت منتظر نشسته بودند و اخبار ِ CHN را در اینباره بررسی می کردند تا مشفقانه ببینند که نتیجه چه شده است!


همایش ِ ملی ِ مزبور در اصفهان البته با شکوه ِ تمام برگزار شد، و جناب ِ آقای ِ اسفندیار ِ رحیم مشایی (رئیس ِ وقت ِ سازمان میراث) نیز درست در ردیف صندلی ِ جلویی ِ بنده نشسته بودند ...


از جمع ِ دوستان در دانشگاه ِ هنر ِ اصفهان، تنها من و "امیرحسین کریمی" و "مهدی نصیری" حضور داشتیم. "امیرحسین" و "مهدی" در مقاله ای عالی با عنوان ِ «بررسی رنگدانه ی سفیداب شیخ و انتساب ِ آن به شیخ بهایی» بیان نمودند که فرمول ِ ساخت ِ سفیداب سرب را که در اَفواه به شیخ بهایی نسبت می دهند، در واقع باید از دو خانواده از شیخ های ِ بیدآبادی ِ اصفهان دانست که نسبشان به "شیخ زاهد گیلانی" می رسد و نه شیخ بهایی! و این "سفیداب ِ شیخ" قدمتی بیش از دوران ِ زندگی ِ شیخ بهایی دارد و در آثار ِ مکتوب ِ شیخ بهایی هم اشاره ای به آن نشده، و دلیلی ندارد که بخواهیم مانند ِ "جلال الدین همایی" و "سعید نفیسی" و عامه ی مردم ساخت ِ این ماده را به شیخ بهایی نسبت دهیم.


حقیر نیز به نوبه ی خود در مقاله ام بیان نمودم که «اطلاق ِ نام ِ معمار به "شیخ بهایی" و اینکه روز ِ بزرگداشت ِ او "روز ِ معمار" نام گیرد، جای ِ ایراد دارد ...».

چکیده و اصل ِ مقاله ی مذکور را اکنون به خوانندگان ِ "از این اَوستا" تقدیم می دارم.


توضیح ِ عکس بالا: کنگره ی بزرگداشت ِ شیخ بهایی (2 اردیبهشت ماه 1386 _ اصفهان)
نگارنده در ردیف ِ دوم (سمت چپ ِ عکس) با عینک نشسته و با دقت به سخنرانی توجه دارد!
عکس از: "پارسه" (هفته نامه ی داخلی سازمان میراث فرهنگی)_ سال دوم، شماره 87



نشانِ دلبستگی های شیخ بهایی به ریاضیات و معماری در کشکول

نام و نام خانوادگی نویسنده: یاغش کاظمی*

 

 

چکیده

 

کشـکول، کتابی است تألیف «شیخ بهایـی» که آن را در سنین شصت سالگی خویش به انجام رساند؛ و آن، مجموعه ی گرانسنگی است از علوم و معارف مختلف که آیینه ی تمام نمای افکار و گرایش های باطنی و معلومات مؤلف است. دقیق شدن در این تألیف و یادکردی که شیخ بهایی از علوم مختلف در آن دارد، می تواند بر درستی  ِ احاطه ی او بر آن علوم گواه باشد. نگارنده را سعی بر آن بوده است که در پی دلبستگی های مؤلف به دانش ریاضیات و معماری در کشـکول برآید و با بررسی دقیق این موارد، رأیی بر درستی ِ نامیدن مقام شیخ بهایی به عنوان ریاضیـدان یا معمـار صادر کند. نتیجه ی چنین مداقه ای، بر درستی عنوان و مقام نخست (ریاضیـدان) گواهی دهد و عنوان و مقام دیگر (معمـار )را کمرنگ سازد.

 

 

 

واژه های کلیدی

 

شیخ بهایی، کشکول، ریاضیات، معماری


 

*  کارشناس مهندسی عمران-عمران، کارشناس ارشد مرمت بناها و بافتهای تاریخی



- مقدمه

کشکول کتابی است که شیخ بهاء الدین عاملی (محمد بن عزالدین حسین) معروف به «شیخ بهایی» در اوایل سده ی یازدهم هجری تألیف نموده و آن کتابی است که بنا به گفته ی مؤلف ، مشتمل است بر داستان هایی مفتون کننده که به نفاست با روح آدمی درمی آویزد و گفتارهایی استوار که به هنگام آسودگی و آرامش دل بر خاطر گذشته و همچنین اشعاری دلنشین تر از آب زلال [1].

هرچند که شیخ بهایی زاده ی لبنان بود (به سال 953 هجری)، ولی بلندیِ اقامتش در ایران (از 966 ه. به بعد) او را شیفتة مُلک عجم ساخته بود، آنسان که آن را وطن و خاستگاه خود می دانست. چُنین است که به هنگام سفر در نزدیکی حَلَب، با وزش نسیم سحرگاهی، از سر دلتنگی می سراید:

روح بخش ای نسیم صبحدم / گوئیا می آیی از ملک عجم

تازه گردید از تو داغ اشتیاق / میرسی گویا ز اقلیم عراق

مرده صد ساله یابد از تو جان / تو مگر کردی گذر بر اصفهان

[مرجع 1، صفحة 27]

و در جایی دیگر، مفتونانــه از بُن واژه ی پارسی ِ «مهمان» سخن می رانَد:

عجمان، مهمان را از آنرو «مهمان» نامیده اند که وی را گرامی دارند. چرا که «مه» نزد ایشان سَروَر است و «مان» منزل؛ و مهمان را تا زمانی که نزد ایشان مانَد، سرور خویش دانند.

[مرجع 1، ص 261]

همین طور است شیفتگی او بر گویشی که «شیخ ابوالحسن خرقانی» در سروده های خود داشت و آن را «زبان پهلوی» می خوانَد:

تا گَبر نشی با تو بتی یار نبو / وَر گَبر شی از بهرِ بتی عار نبو

آن را که میان بسته به زنّار نبو / او را به میانِ عاشقان کار نبو

[مرجع 1، ص 453].

در دیدی والاتر، او را وطن اصلی، سرایی دیگر بود (نه خاک ایرانـی و این جهانـی):

فایده ی سبکباری آن است که به وطن اصلی و عالم عقلی زود توان بازگشت؛ و مراد از حدیث «حب الوطن من الایمان» نیز همین است... [مرجع 1، ص 170].

او خود را همچون «جامی»، پیرو حکمت ایمانیان (در برابر حکمت یونانیان) می خواند:

سرگرم به حکمت یونانی / دلسرد ز حکمت ایمانی

تا چند چو نکبتیان مانی / بر سفره ی چرکن یونانی؟

تا چند زنی ز ریاضی لاف / تا کی افتی به هزار گزاف

ز دوایر عشر و دقایق وی / هرگز نبری به حقایق پی

وَز جبر و مقابله و خطاین / جز نقصت نشود فی البین ...

[مرجع 1، ص 174]

نگارنده را هدف از این گفتار، برشمردن برخی از اشارات ظریف به مقوله ی ریاضیات و معماری است که در کشکول ِ این دانشمند ایرانـی-اسلامـی جلوه گر می شود.

«ریاضیات» علمی است که درباره ی مقادیر و اعداد بحث می کند و بر حساب و جَبر و مقابله و هندسه اطلاق می شود [2].

«معماری» هنر خلق و ساماندهی در فضا است، و هنر ساختن و پرداختن زیستگاهی متناسب با نیازهای زیستی و فرازیستی آدمی [3].


ادامه مطلب ...