وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...
وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...

موبد! امسال هیرمند خشکید!




"راستی" را می ستایم

که بهترین است

همه توان و نیروی ِ تو از "راستی" است

مباد روزی که "دروغ" بر تو چیره شود! بی آنکه بدانی، به وجودت بخزد! و خود را از زبان ِ تو بخواند!

مباد!

به راه ِ خود آهسته رو!

دیگران را برای آنچه هستند تحقیر مکن!

ولی در برابر دروغزن بایست! به ویژه آن که بر "دروغ" ِ خود جسور شود!

توان ِ ذهنی ات را برای ِ یاری ِ "راستی" به کار گیر!



فراموش کرده ای؟ فراموش کرده ای سوگند ِ استوار و خونین ِ جوانی ات را؟

همین تو نبودی که بر نامه نوشتی، سرباز ِ "راستی" خواهی ماند تا پایان ِ عمرت؟

همین تو نبودی که نامه ی راستی ِ جوانی ات را با خون ِ سرانگشتان ات امضا زدی؟



کجا شدی ای رامش ِ جان؟

چه شدی؟ کجا شدی؟

مرا ببخش اگر نتوانسته ام بر عهد ِ خود وفادار باشم!

در حال ِ ساختن ِ یک دانشگاهم در شهر ِ خود "رامسر".

رنج ِ آن باشد پادافره ِ لحظات ِ بدعهدی ام!

این دانشگاه را خواهم ساخت!

به نام ِ تو و برای تو!

به نام ِ "راستی"

و آن نامه ی کهن از "مهدی رازانی" :



به نام یزدان


یاری دهنده ای! یاری دهنده ای را آرزومندیم! آیا خواهد آمد؟


[ ... شاید این نطفه در لابلای شن و ماسه ها در حبابی درون صدفی مانده است! ]

موبد! " امسال هیرمند خشکید! سوشیانس چه شد؟

- پدرم می گفت: اگر خوب مشق کنی، سوشیانس خواهی شد؛ این را خدای نیز به تهمورث گفته بود.

خوب مشق کردم اما ...


- پدرم می گفت: اگر مادرت، مرا، خواهرت، برادرت، مردم را مهربان باشی، سوشیانس خواهی شد.

مهربان بودم اما ...


- پدرم می گفت: اگر سخت کار کنی از سپیده دمان تا شامگاهان، سوشیانس خواهی شد.

سخت کار کردم اما ...


- پدرم می گفت: اگر عاشق شوی و وفا ورزی، سوشیانس خواهی شد.

شدم اما ...


- پدرم می گفت: اگر بر سه دستور ِ اساس ِ زندگی، استوار باشی، سوشیانس خواهی شد.

اما ...


- پدرم در واپسین دم می گفت: هر که مردم را خیر رساند و خود شاد شود، سوشیانس است.

اما ...

پدرم مرد.

آنجا اندیشیدم که سوشیانس ها، از نخست بوده اند.


موبد! امسال هیرمند خشکید، و دریاچه ی هامون نیز!

یعنی حکایت ِ نطفه ی زرتشت و تن ِ پاک ِ آن دختر ِ برگزیده ی کیانسیه، افسانه است، ولی نه افسانه ای پوچ؛ به عکس، زاییده ی خِرَدی کامل است:

هر کسی همانقدر سوشیانس است که انسان است.


[ امسال این نطفه در لابلای شن و ماسه ها در حبابی درون صدفی نگهداری شد ... ]


- مهدی


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد