وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...
وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...

دانشگاه‌هایِ من (بخش سوّم: آیـنه‌ها)


"چقدر سخت است که یکی از تو شدیداً متنفر باشد و تو با علم به این موضوع، با زبونی و حقارت با آن شخص مواجه شوی!"


«یک بهانه‌جویِ عاصی که خود را بالاتر از همه‌ی مردم میداند، بیهودگیِ زندگی و تنبلی و کاهلی‌اش را با نکوهشِ مردم و اوضاعِ کشورش تسکین میدهد! و کم‌کم باورش میشود که یک روشنفکر است در جمع مردمِ حقیر و بی‌نام و نشانِ اطرافش!»


ادای افراد تحصیلکرده و دانشگاهی را درمیآورند، در صورتیکه هنوز اوّلین درس دبستانی را هم نیاموخته‌اند:

اینکه به فرهنگِ کشور خودشان احترام بگذارند».


"کسی که رستگاری را مانند پرندگانِ مهاجر در جاهای دیگر جستجو کند، هرگز موفق به پیدا کردنِ آن نخواهد شد زیرا به هر کجا که رود آسمان همین رنگ است. رستگاری را فقط در وجودِ خود بجوی و هراسی نداشته باش از نگاه کردن در آینه‌ها!"

نظرات 2 + ارسال نظر
یونس شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 08:14 ب.ظ

با سلام
عجب اتفاقی بود
باید قدری تامل کرد
شاید دوباره اتفاق بیفتد
باید مسدودش کرد
مثل کنکور
یا اصلا بهش فکر نکرد
مثل غذا بعد از سیر شدن
و بعد توکل کرد
همش همین
گوشیتم که همش خاموشه
ُsms هم که قطعه
آسمونم که ابری
نه ماهی و نه خورشیدی و نه یاغشی
اگه گوشیت روشن باشه و هوا هم میل به بارش داشته باشه
شاید برما هم بباری
همین

شهره دوشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:32 ب.ظ http://shohre0097.persianblog.ir/

سلام ماجرای زیبایی بود .
به یاد من هم ماجرایی شبیه این .........

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد