وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...
وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...

تدقیقات ِ زرتشتی (بخش اوّل)

 

تدقیقات ِ زرتشتی (بخش اوّل) *

در اواخر دوره ی ساسانی، موبدان چکیده ها و مجموعه هایی از زَند (تفسیر و شرح اَوستا به زبان ِ "پهلوی" یا فارسی میانه **) برای استفاده ی دیگران فراهم آوردند. مهمترین ِ این آثار، "بُندهش" به معنی "آفرینش" است. این اثر در طول ِ نسل ها افزوده هایی یافت و بازنویسی شد. (بویس، ص 167)

از جمله کتب دینی دیگری که در این عهد برای استفاده ی مردم عادی نگاشته شد، می توان به رساله ی "دادستان ِ مینوی ِ خِرَد" اشاره نمود. (بویس، ص 168)

کل برگردان ِ انگلیسی متن ِ این رساله را در اینجا بخوانید.

در اواخر دوره ی ساسانی، بسیاری از آثار غیر دینی هم نوشته شد. یکی از آنها متنی پهلوی موسوم به "خسرو و ریدگ" (خسرو و غلامک) است.

بخشی از این متن:

[... خسرو قبادان پرسید: کدام گلی خوش بوی تر است؟

ریدگ پاسخ داد:

گل سرخ را بوی چون بوی دوستان.

نرگس را بوی چون بوی جوانی.

سمن ِ سپید را بوی چون بوی فرزندان.

سمن ِ زرد را بوی چون بوی ِ زن ِ آزاده.

سوسن ِ سپید را بوی چون بوی دوستی ...

بوی ِ این همه گل ها در برابر یاسمن چیزی خوار است، چه آنرا بوی به بوی خدایان ماند. ](عریان، ص 59)

رساله ی "یادگار زریران" که به زبان ِ پهلوی احتمالاً در سده ی سوم هجری از نو بازنویسی شده، یک حماسه ی دینی ِ جنگ با کفّار را روایت می کند. کل برگردان ِ انگلیسی متن ِ این رساله را در اینجا بخوانید.

بخشی از این رساله:

(آنجا که "زریر" پهلوان ایرانی و برادر "گشتاسب" شاه ِ ایران، در جنگ با کفار کشته می شود)

[... "گشتاسب شا" از سر کوه نگاه کند و گوید که من پندارم که ما به کشتن دادیم "زریر" ِ ایران سپاهبد را ... از شما آزادگان کیست که رود و زریران کین خواهد ...؟

هیچ آزاده ای پاسخ نداد بجز آن پسر ِ "زریر"، کودک ِ هفت ساله که فراز به پای ایستاده و گوید که من را اسب زین سازید تا من روم و رزم آزادگان بینم ...]

(و چون کودک به کارزار شد و به آنجا رسید که جنازه ی پدر افتاده بود و سوگواری ِ او بر نعش ِ پدر)

[پدر! تناور درخت! جان ِ تو را چه کسی برگرفت، این مو و ریش تو را بادها آشفته اند، پاکیزه تن ِ تو را اسبان با پای لگدمال کرده اند و تو را خاک بر گریبان نشسته است، اکنون چه کنم ...] (عریان، ص 45)

 

در همان عهد ساسانی، مجموعه هایی از سخنان حکمت آمیز محبوبیت داشتند. آنها را به خردمندان و موبدان نسبت می دادند. نام ِ فارسی ِ میانه ی ِ این متن ها "اندرز" بود.

فاضل ِ ارجمند، جناب ِ آقای ِ "سعید عریان" چند دفتر از این اندرزهای ِ پهلوی را به فارسی برگردانده اند.

از متن ِ پهلوی ِ موسوم به "اندرزهای پیشینیان":

[... این گیتی همانند ِ مهمانسرایی یک روزه است.

دردمند است کسی که خرد ندارد.

رنجور است کسی که زن ندارد.

بی نام است کسی که فرزند ندارد ...] (عریان، ص 64)

از متن ِ پهلوی ِ موسوم به "چیده ی اندرز پوریوتکیشان" یا "پندنامه ی زردشت" :

کل برگردان ِ انگلیسی متن ِ این رساله را در اینجا بخوانید.

[هر یک از مردم که به پانزده سالگی رسد، آنگاه باید که این چند چیز را بداند که: کیستم و که را خویشم و از کجا آمده ام و باز به کجا شوم و از کدام پیوند و تخمه ام و مرا چه خویشکاری ِ(وظیفه) گیتی و چه مزد ِ مینو است و از مینو آمده ام یا به گیتی بوده ام ...

به بی گمانی سزد دانستن که از مینو آمده ام، نه به گیتی بوده ام؛ آفریده هستم نه بوده؛ هرمزد خویشم نه اهریمن خویش؛ یزدان خویشم نه دیوان خویش؛ مردمم نه دیو؛ هرمزد آفریده ام نه اهریمن آفریده؛ پیوند و تخمه ام از "کیومرث" است. مادرم "سپندارمذ" و پدرم "هرمزد"؛ مرا مردمی از "مهری" و "مهریانه" است که نخستین پیوند و تخمه از کیومرث بودند.] (عریان، ص 66) 

[بدانید که از بیشمار پتیاره ای که اهریمن ِ دُروَند آفرید، این سه گرانتر است: بستن ِ بینش ِ چشم، و نشنیدن ِ گوش، و سه دیگر دروج (دروغ).

چه پیداست که خورشید به این سبب هر روز سه بار به مردم ِ گیتی فرمان دهد:

بامداد این گوید که «هرمزد به همه ی شما که مردمید گوید که در کار و کرفه (ثواب) کردن کوشا باشید تا شما را من زیوش ِ (معیشت) گیتی فراهم کنم.»

نیمروز این گوید که «در زن خواستن و فرزند داشتن و دیگر خویشکاری کوشا باشید ...»

بیگاه (غروب) این گوید که «از گناهی که کرده اید، به توبه شوید تا من شما را بیامرزم» ...] (عریان، ص 70)

تصویر- "آدم و حوا" ی ِ زرتشتی، "مهری" و "مهریانه" ("مشی" و "مشیانه") هستند . 

Adam and Eve  by German artist Albrecht Dürer. Completed in 1507 

http://www.zazzle.com/adam_and_eve_durer_card-137552096830234345

از متن ِ پهلوی ِ موسوم به "اندرز دانایان به مزدیسنان" یا "اندرز هرمزد و امشاسپندان" :

[... پس کالبد مردمان همانند درختی است که بکارند و روید و افزاید و رشد کند. سپس آنرا بشکنند و ببرند و ببیزند و بر آتش نهند و آتش آنرا سوزد و باد گرد آنرا اندر جهان پراکند، پس بجز او که کاشت، کسی نداند که خود بود یا نه.] (عریان، ص 71)

از متن ِ پهلوی ِ موسوم به "اندرز خسرو قبادان" :

[... این نیز گفته شده است که هر کس بباید دانستن که از کجا بیامده ام و چرا ایدر هستم، و من باز به کجا باید شدن، و از من چه خواهند.

که من اینرا دانم که از پیش هرمزد خدای بیامده ام و برای ِ به ستوه آوردن ِ دروج (دروغ) ایدر هستم، و باز به پیش هرمزد خدای باید شدن ...] (عریان، ص 76)

از متن ِ پهلوی ِ موسوم به "اندرز انوشه روان آذرباد ماراسپندان" (در عهد ِ اسلامی، "ابن مسکویه" بخشی از این اندرزنامه را به عربی برگرداند و در کتاب ِ "جاویدان خرد" نقل نمود) :

کل برگردان ِ انگلیسی متن ِ این رساله را در اینجا و اینجا بخوانید.

[-آن از دست رفته را فراموش کن و آن نیامده را تیمار و رنج مبر. –هرچه برای تو نیک نیست، تو نیز برای دیگر کس مکن. –نه به راست و نه به دروغ سوگند مخور. –با زن ِ فرزانه و شرمگین دوست باش و او را به زنی خواه. –به پیرمرد افسوس (مسخره) مکن، چه تو نیز بسیار پیر شوی. –اندر پدر و مادر خویش با احترام و فرمانبردار باش، چه مرد تا پدر و مادرش زنده است همانند شیر است که اندر بیشه از هیچکس نترسد و او را که پدر و مادر نیست همانند زن بیوه است که چیز از او بستانند و او کاری کردن نتوان و هرکس او را خوار دارد. –دشمن کهن را دوست ِ نو مگیر، چه دشمن کهن همانند مار سیاه ِ صد ساله کین فراموش نکند. –دوست ِ کهن را دوست ِ نو گیر، چه دوست ِ کهن همانند ِ می ِ کهنه است که هرچند کهنه تر، به خورش ِ شهریاران سزاتر شاید. –زن ِ جوان به زنی گیر. –چون به تو نیکی رسد، بسیار شاد مباش و زمانی که سختی رسد بسیار به رنج مباش زیرا که نیکی ِ زمانه سختی، و سختی ِ زمانه نیکی است و هیچ فراز نیست که شیب از پیش و هیچ شیب نیست که فراز از پس نداشته باشد...] (عریان، صص 77-83)

[-سخنی را که سودی خاص همراهش نیست مگر برای خُرمی مگوئید و در مورد آن نیز که برای خرمی است، گاه (مکان) و زمان را بنگرید. –خوب گفتاری، زمانی که خوب کرداری همراهش نباشد، بدآموزی ِ آشکار است. –تن را از دروغ، بزه و نیز از زن ِ دَشتان (حائضه) و روسپی و فاحشه دور دارید و از این موارد سخت بپرهیزید که شما را زیان به تن و بدی به روان نرسد.] (سخنی چند از آذرباد ماراسپندان، عریان، صص148-151)

از متن ِ پهلوی ِ موسوم به "یادگار بزرگمهر" یا "پندنامه ی بزرگمهر" (منسوب به "بزرگمهر بختگان"، وزیر ِ خسرو انوشیروان):

["دروج" (دروغ) کدام و چند است؟

"آز" و "نیاز" و "خشم" و "رشک" و "ننگ" و "شهوت" و "کین" و "بوشاسب" (غفلت) و "دروج بدعت" و "تهمت".

از این چند دروج کدام ستمگرتر است؟

"آز" ناخرسندتر و بیچاره تر است؛ "نیاز" آسیب رسان تر و اندوه مندتر است؛ "خشم" دُش پادشاتر و ناسپاس تر است؛ "رشک" بد کامه تر و بد امیدتر است؛ و "ننگ" ستیزگرتر است؛ و "شهوت" خودخواه تر و آشفتارتر است؛ و "کین" سهمگین تر و نابخشنده تر است؛ "بوشاسب" کاهل تر و فراموشکارتر است؛ "دروج بدعت" نهفتارتر و فریفتارتر است؛ و "تهمت" ناسپاس تر است.] (عریان، ص 107)

[برای ِ مردمان چه هنری بهتر است؟

دانایی و خرد.

و از این دو کدام بهتر است؟

آن که بتواند تن را بی بیم تر و بی گناه تر و بی رنج تر راهبری کند.] (عریان، ص 108)

[چه کسی پسندیده تر است؟

آن که "شهوت" را زیر ننگ و "خشم" را زیر بردباری و "رشک" را زیر خسروی (نیکنامی) و "آز" را زیر خرسندی و زنش (تعدی) را زیر دادستان (قانون) سخت نگهدارد.

چه کسی اندوهمندتر است؟

شخص شایسته، زمانی که به ناشایستگی رسد؛ و شخص نیرومند، زمانی که به ناتوانی رسد؛ و شخص امیدوار، زمانی که به ناامیدی رسد؛ و شخص خودخواه، زمانی که به فرجام ِ کار رسیده باشد.

چه کسی سرزنش را سزاوارتر است؟

آن که نسبت به کسی که نیکی از او حاصل آید، ناسپاس باشد.

کدام دوست بهتر است؟

آن که فریادرس تر و در سختی یارتر باشد.

چه چیز رنج آورتر است؟

پرستش ِ پادشاهان ِ بداندیش.

چه چیز ارزشمندتر است؟

محبت به دانایان و بهان.

و چه چیز فَرُّخانه تر است؟

بی گناهی و نیک فرجامی ...] (عریان، صص 112-114)

از متن ِ پهلوی ِ موسوم به "اندرز ِ دستوران به بهدینان" :

[دستوران گفته اند که سه دسته از مردمان اندر گیتی هستند که برای ایشان روزی مقدر نشده است... یکی آن مردم ِ "درایان جوش" (کسی که به هنگام غذا خوردن صحبت می کند) و دیگر آن که "کاهل" است و سه دیگر آن که "بدچشم" است.] (عریان، ص 131)

از متن ِ پهلوی ِ موسوم به "بزرگداشت ِ سورآفرین" : [... خوش بخوابید، و بهان را به خواب ببینید و درست برخیزید و به کار و کرفه کردن کوشا باشید، چه از بندهش تا فرجام ِ کار او فرخ تر است که یزدان او را کوشایی ارزانی بدارد.] (عریان، ص 157)

از متن ِ پهلوی ِ موسوم به "خیم و خرد فرخ مرد" :

کل برگردان ِ انگلیسی متن ِ این رساله را در اینجا بخوانید. [فرخ مرد از این پیدا است که رنج ِ بهی و هنر را بنگرد؛ کوشا باشد، کرفه به آرزو خواهد، شهوت را ناکار و منش را از آن بیزار کند، کسالت و تن کامگی را از تن خویش بیفگند، از خوی ِ کودکانه بپرهیزد، سود و زیان ِ خویش بداند و به نام و هنر و فرهنگ تن بسپارد ...] (عریان، ص 161)

_______________________________   

** "فارسی میانه" به زبانی اطلاق می شود که دنباله ی فارسی باستان و در واقع صورت تحول یافته ی آن است. این زبان ِ رسمی ِ شاهنشاهی ساسانی بوده و تا سده ی سوم هجری مورد استفاده ی زرتشتیان بوده است.   


منابع:

1- متن های پهلوی- گردآوری ِ جاماسب جی دستور منوچهر جی جاماسب آسانا- ترجمه ی سعید عریان- سازمان میراث فرهنگی کشور- 1382.

2- زردشتیان، باورها و آداب دینی آنها- نوشته ی مری بویس- ترجمه ی عسکر بهرامی- نشر ققنوس- تهران، 1381. 


*  جناب ِ آقای ِ "سید حسن فاطمی" صاحب ِ وبلاگ ِ "حسن آباد جرقویه" مرا از پرسش و پاسخی که با موبد "کورش نیکنام" داشته اند آگاه ساخته و مشارکتِ نگارنده را در بحث خواستار شده اند: 

سلام.

لطفا جواب آقای کورش نیکنام را ببینید. خیلی عجیب است. بنابراین، زرتشتیها اعمال روزمره و عبادات، امور قضایی، امور اجتماعی و ... را براساس چه چیزی عمل می کنند؟


From: "HassanFatemi" <Hassanfatemi@hadith.net>
To: Koorosh@Kniknam.com

باسلام خدمت استاد کورش نیکنام

خواهشمند است در صورت امکان پاسخ بفرمایید: حجم مطالب رسیده از عصر زرتشت ـ اعم از کتاب آسمانی و سخنان زرتشت و موبدان درجه یک از آن دوران که امروزه به عنوان دستورهای آیین زرتشت به حساب می آید ـ حدس می زنید حدود چند جلد پانصد صفحه ای می شود؟

باتشکر ـ فاطمی

درود بر شما من باور دارم که زرتشت و یارانش نبایستی دستوراتی داشته باشند که کتاب های زیادی بشود البته کتاب ها در فلسفه وسنت های زرتشتی زیاد است و کسی تاکنون به حجم آن ها توجه ای نداشته است . شما در نظر بگیرید که حجم شن های کنار دریا چه اندازه است ولی حجم مروارید هایی که در آنجا یافت می شود چه اندازه. بدرود.

تدقیقات ِ زرتشتی (بخش دوّم) 

تدقیقات ِ زرتشتی (بخش سوّم) 

 

نظرات 42 + ارسال نظر
فاطمی یکشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:00 ق.ظ http://hassanabad.parsiblog.com/

باسلام و تشکر بابت حسن توجه دوست گرامی یاغش کاظمی
در پرسشی که با جناب نیکنام و جنابعالی مطرح کردم، منظورم آگاهی از آن قسم از دستورهای معتبر آیین زرتشت بود که با اعتماد به آنها بتوان براساس این دین، دستگاه قضایی را اداره کرد، عبادات و معاملات را انجام داد، مملکت را اداره کرد، به پرسشهای فراوان کلامی پاسخ گفت و ... .
صرفا چند دستور اخلاقی و تعدادی جشنهای سنتی برای رفع نیازهای انسان کافی نیست. روشن است که آنچه موبدان و دانشمندان آنها در زمانهای بعد، از خودشان نوشتند یا از ادیان دیگر اقتباس کردند، نیست.

با سلام.
همانطور که در سَر عنوان اشاره داشتم، این پُست، مقدمه و (بخش اول) پاسخی است که به تفصیل به آن خواهم پرداخت.
به تک تک پرسش های مطروحه پاسخی دقیق خواهم داد.
ولی به اجمال اگر می خواهید بدانید که آیا زرتشتیگری ِ عهد ِ ساسانی، "شرع" داشته است یا خیر؟ پاسخ این است که بلی و از قضا شرعی استوار داشته که موبدان در آن در کوچکترین و خصوصی ترین بخشهای زندگی ِ مردم دخالت می نموده اند.
اندکی صبور باشید، همه را در پُست های ِ آتی توضیح خواهم داد.

پرویز رجبی یکشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 09:55 ب.ظ http://parvizrajabi.blogspot.com/

دوست عزیز
با سلام
این نوشته به ترتیبی که آمده است، اندکی گمراه کننده است. ظاهرا حجم آثار مربوط به آیین زرتشت منظور نظر بوده است. وگرنه از عصر زرتشت جز گات ها چیزی را در دست نداریم که تازه خود جای بحث دارد که این کتاب بسیار کوچک از عصر زرتشت بوده باشد
اما اگر پای صحبت آیین زرتشت در میان باشد، در این باره این قدر نوشته در دست است که پرداختن دوبارۀ به آن جز وقت گیری سودی ندارد
البته این نظر من است که هرگر نمی تواند حجت باشد
موفق تر باشی

استاد ارجمند
سلام و سپاس از نظرتان
جناب ِ آقای فاطمی (دوستی که پرسش هایش بهانه ی این پُست بود)، در بخش ِ نظرات، پرسش خود را بار دیگر به روشنی مطرح نموده اند
من نخست، تلاش کردم که در مقام ِ پاسخگویی، برخی از نوشته ها و اندرزهای ِ دینی ِ پهلوی را که بسیاری از آنها رگ و ریشه در عهد ساسانی و شرع ِ آنزمان داشته مثال آورده و سپس به سراغ اصل بحث روم
این روشن است که بسیاری از ایران پژوهان، با این متون آشنایی دارند و دوباره از آنها گفتن ملال آور است، ولی بسیاری از خوانندگان ِ وبلاگ ِ مرا دانشجویانم و دختران و پسران ِ جوانی تشکیل می دهند که هیچ اطلاع و آگاهی از این متون ندارند، چون هیچ وقت در کتابهای ِ ادبیات ِ فارسی شان، برای دلگرمی هم که شده، از این متون ِ عزیز ِ فارسی ِ میانه نشانی ندیده اند، این خویشکاری و وظیفه ی من است که این بحث را هرچند تکرار ِ مکررات است ولی تا آنجا که امکان هست مطرح و معرفی نمایم
پاینده باشید استاد.

جلیل دوستخواه یکشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 09:57 ب.ظ http://www.iranshenakht.blogspot.com

درود.

سپاسگزارم.

پویا و شادکام باشی.

بدرود.

درود و سپاس استاد ِ بزرگوار.

امیتیس یکشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:00 ب.ظ http://amitis64.blogfa.com

سلام
گمانم خیلی کامل بود. البته به گمانم چون در مورد چیزی که اشراف نداریم نمی شه قطعی نظر بدیم.
از گاتها هم می شد نمونه ای بیارید؟

پرویز رجبی یکشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:03 ب.ظ http://parvizrajabi.blogspot.com/

منظور من اصطلاح ادب عصر زرتشت بود و تفکیک آن با ادب زرتشتی که ربطی به زرتشت ندارد.

فاطمی دوشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:44 ق.ظ

جناب آقای کاظمی
برای اینکه حدود و ثغور بحث معلوم شود، پیش از آنکه بحث را ادامه دهید، ذکر این نکته را لازم می دانم که معروف است زرتشت بیش از 3500 سال قبل می زیسته است. شما در پاسخ من، به کتابهایی استناد می جویید که در زمان ساسانیان یعنی حدود دو هزار سال پس از زرتشت به نگارش در آمده اند. آیینی که بعد از 2000 سال نوشته شود، مسلما کم و زیادهای قابل توجه در آن راه می یابد و نمی تواند حجت باشد.
اینکه زرتشتیان در عصر ساسانیان به نام زرتشت، چگونه حکومت را اداره می کردند، حجت نیست.

حق با شماست. البته در اینجا علمای ِ زرتشتی مدعی هستند که از عهد هخامنشی و حتی پیش از آن از عهد ماد، و به باور ِ آنها از همان زمان که زرتشت رسالت ِ خویش را نزد ِ "گشتاسب" اعلام نمود (با منطبق کردن ِ نام ِ گشتاسب با نام ِ ویشتاسب ِ هخامنشی) تا پایان ِ سده ی سوم هجری، دین ِ زرتشتی دین ِ غالب ِ مردم ایران بوده است و حمله ی اسکندر مقدونی نیز نتوانست تغییر مهمی در باور ایرانیان به این دین پدید آورد ...
آنها اینگونه مدعی هستند که این دین، خلاف ِ زعم شما، دینی فراموش شده نبوده که دوباره در عهد ساسانی قد علم کند، بلکه طی ِ این هزاره ها، پویا بوده و مُغان و دانشمندان ِ دینی اش پی در پی بر غنا و حفظ اش می کوشیده اند.
___________
آنچه گفتم نظر ِ امروز ِ موبدانِ زرتشتی است و نه الزاماً نظر ِ من و دیگر ایران پژوهان.
نظر ِ خود را در این باره، در پُست ِ آینده که یکسره درباره ی "شرع" ِ زرتشتی است بیان خواهم نمود.

فرید شولیزاده دوشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 03:02 ق.ظ http://zartosht.cov.ir

می خوانم و باز می گردم

حتماً. در این باره اگر تو عنان ِ سخن در دست گیری، من ترجیح می دهم که سکوت کنم و گوش دهم.

فرشید سه‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 07:04 ق.ظ http://www.farshidh.blogfa.com

درود بر شما
با شما اندک سخنی داشتم...
متاسفانه قسمت نظر خصوصی شما فعال نیست...
اگه دوست داشتید آدرسی از خودتون برام بذارید...
متاسفانه کسانی‌ موذیانه در جهت تخریب دین یا آینی برنامه دارند...
اینگونه افراد در ابتدا دلسوزانه و فریبکارانه پیش میروند اما افکار پلیدی در سر میپرورانند...
همچون پیروان وطن فروشی به نام ناصر پورپیرار...
در اینکه راه این میهن فروشان به بیراه است شکی نیست...
با سپاس فراوان
شاد باشید
[گل]

درود بر شما.
نشانی ایمیل ِ من:
yaghesh_kazemey@yahoo.com
بعید می دانم که افرادی که برشمردید بتوانند به خواسته شان برسند.

بحث ِ علمی البته حساب ِ جداگانه ای دارد.
استاد ِ فرزانه، جناب آقای دکتر جلیل دوستخواه، در تارنمای ِ "ایران شناخت" درباره ی "ناصر پورپیرار" و گفته های ِ او چنین داوری کرده اند:

http://iranshenakht.blogspot.com/2009_04_01_archive.html

" این پریشان گوی ِ مسکین، این دُژاندیش ِ دُژگفتار ِ دُژکردار را می شناسم و پیشینه ی بسیار شبهه برانگیزش را هم می دانم. یک فیلم یوتیوب هم از او دیده ام که از روی برنامه ای در تلویزیون، برگرفته شده بود. بسیار چرب زبان است و حق به جانب و مستندنما حرف می زند و به خوبی می تواند شنوندگان ساده و دارای ذهن خالی و به دور از گستره‌ی ِ پژوهش را مجذوب و شیفته‌ی ِ دُژگفتاری‌ی ِ خود کند.همه ی قرینه ها نشان می دهد که او مأمور و گماشته‌ای مورد حمایت است و با این یاوه هایی که می بافد، می خواهد گرایش ِ روزافزون ِ نسل ِ جوان به فرهنگ ایرانی را -- که مایه ی وحشت ِ کسانی شده است -- خُنثا کند و با این تیشه‌ای که به خیال خام خود بر ریشه می زند،جوانان را نومید و سرخورده گرداند که آنچه بدان دل بسته اند، هیچ و پوچ است و سرابی بیش نیست؛ امّا "زهی تصوّر ِ باطل، زهی خیال ِ مُحال!"شادکام باشید و اندوه به خود راه‌مدهید. درخت ِ تناور ِ فرهنگ ِ ایرانی، بیدی نیست که ازین بادهای ِ هرزه بلرزد."
______________________

همچنین وبلاگی به نام ِ "حق و صبر" به نشانی زیر به بررسی و نقد گفته های ِ "پورپیرار" پرداخته است:

http://naria2.blogfa.com

نیوشا خدادادی سه‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:31 ب.ظ

درود
به نظر من پاسخ جناب دکتر نیکنام بسیار هوشمندانه بوده است
چون این متون و کتاب هایی که شما اشاره کردید مجموعه ای از قوانین و قواعد اجتماعی و سیاسی و اخلاقی آن روزگاران بوده اند که در کتابی جمع آوری شده اند و اگرچه بخش هایی از این قوانین بر مبنای فرهنگ ایرانیان و باورهای زرتشتی نوشته شده اند اما نمی توان و نباید آن ها را دستورات دین زرتشت نامید
امتیاز آیین زرتشت نسبت به سایر ادیان در همین است که از جانب زرتشت دستورات لایتغییر یا تغییر ناپذیر به مردم ابلاغ نشده است و در گات ها همه جا به خردگرایی سفارش شده است
در آیین زرتشت در هر زمان برای اعمال روزانه و امور قضایی و اجتماعی و... با مراجعه به خرد جمعی قوانین و قواعدی وضع میشود و گاه در تنظیم این قواعد از سنت ها هم پیروی می شود اما این به این معنی نیست که این قوانین عینا دستورات الهی است
علت این امر هم این است که وحی در آیین زرتشت جایگاه ندارد و آیین زرتشت یک آیین خردگرا است
برای همین اگر واقعا به این آیین خردگرایی یا جهان بینی علمی پایبند باشیم دین در تضاد با علم قرار نمی گیرد ( همچون ادیان سامی ) و در عوض کاملا به روز و همگام با علم خواهد بود

درود.
اینکه نوشته اید:
[در آیین زرتشت در هر زمان برای اعمال روزانه و امور قضایی و اجتماعی و... با مراجعه به خرد جمعی قوانین و قواعدی وضع میشود و گاه در تنظیم این قواعد از سنت ها هم پیروی می شود اما این به این معنی نیست که این قوانین عینا دستورات الهی است
علت این امر هم این است که وحی در آیین زرتشت جایگاه ندارد و آیین زرتشت یک آیین خردگرا است.]

نمی خواهم ناراحت شوید، ولی شما اصلاً دین زرتشت را نمی شناسید. آنچه گفتید نفی کننده ی ِ "وندیداد" است و شرع ِ استواری که آیین ِ زرتشت دارد. اگر همین حرفی را که اینجا اینطور راحت و حق به جانب به من گفتید، جلوی ِ یک دیندار ِ واقعی زرتشتی مانند ِ یکی از دینداران ِ پارسی ِ هندی بزنید، حکم دیگری در موردتان می کند.

نیوشا خدادادی چهارشنبه 1 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 12:30 ق.ظ

درود
دوست گرامی در گفت گوی علمی نباید با ذهنیت و پیش فرض وارد میدان شد. چه رسد به این که این ذهنیت و پیش فرض از اساس مخدوش باشد
یک - چه کسی گفته که وندیداد شرع استوار آیین زرتشت است؟
دو - چه کسی گفته آیین زرتشت شرع استوار دارد؟
سه - چه کسی گفته که پارسیان هند دیندار واقعی زرتشتی هستند؟
چهار- کدام مرجع، دیندار واقعی زرتشتی را تعریف کرده و پارسیان را در آن دسته قرار داده و آن ها چه حقی دارند که بخوهند ما را مرگ ارزان بدانند؟
پنج- آیا ملاک شناخت دین زرتشت شناخت وندیداد است؟

پارسیان ممکن است متشرع و متظاهر باشند اما معلوم نیست دیندار واقعی باشند.
اول بر بنیان گات ها دین را تعریف کنید تا بعد بدانیم دیندار واقعی کیست. بعد بگویید آیا دیندار حق دارد که درباره دگر اندیشان حکمی صادر کند؟
پس آزادی اندیشه چه می شود؟
آیا این است نتیجه تدقیقات ِ زرتشتی که می خواهید تبیین کنید؟
یعنی حکم ارتداد و مرگ صادر کردن برای کسی که وندیداد را کتابی می داند که اگرچه دارای ارزش های فرهنگی و تاریخی و مردم شناسی و ... است و نکته های بسیار می توان از او آموخت اما بسیاری از مطالب آن از دانش زمان ما عقب افتاده است و نمی توان بسیاری از قوانین آن را جاری و ساری در زندگی امروز دانست؟

آیا پیام اشو زرتشت این است؟

درود
در پایان نوشته تان این پرسش را داشتید که :
«آیا پیام اشو زرتشت این است؟»

خُب من از شما می پرسم که چه کسی واقعاً صلاحیت دارد درباره ی پیام ِ اشو زرتشت داوری کند؟
من، اجازه می خواهم در پُست بعدی نظر چند تن از دوستان ِ دانشمند پارسی را درباره ی موارد مطروحه توسط شما بیاورم و انشاءالله که به یک نتیجه ی درست ِ علمی و محققانه، به دور از احساسی شدن، دست یابیم.
اندکی صبور باشید تا گفتار آتی ِ من منتشر شود.

فاطمی چهارشنبه 1 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 01:50 ق.ظ

جناب آقای کاظمی
در مورد پاسخ شما به آخرین پیامم قابل ذکر است که زعم من این نیست که دین زرتشت در برهه ای از زمان فراموش شده و دوباره در عصر ساسانیان قد علم کرده است بلکه می گویم: زرتشت در یک زمانی آیینی را گسترش داد وقتی ۲۰۰۰ سال بعد طبق دستورات آن دین حکومتی تشکیل شد ما چگونه می توانیم اعتماد کنیم در طول این ۲۰۰۰ سال که ابزار نوشتن بسیار کم بوده این آیین صحیح و سالم به دست ساسانیان رسید و تحریفی در آن راه نیافت؟ نمونه ای از تحریف در عصر ساسانیان مشروعیت ازدواج زرتشتیان با محارم در زمان ساسانیان است که شما به آن اذعان دارید و در مناظره ای در وبلاگم آن را اثبات کردید:
http://hassanabad.parsiblog.com/Archive124576.htm
ومسلما چنین چیزی در این دین الهی نبوده است و در زمانهای بعد به آن راه یافته. برای رسوخ تحریفات در یک دین لازم نیست در برهه ای از زمان مردم از این آیین دست بردارند. همیشه و در همه زمانها و در میان پیروان همه ادیان دروغ گویان و سوء استفاده کنندگانی وجود داشته اند.
برای روشن شدن این قضیه یک نمونه از برخورد علمای ما با روایات اسلامی را ذکر می کنم. می دانیم که روایات فراوان به ما رسیده که فقها از آنها احکام شرعی را به دست می آورند. اگر شیخ کلینی روایتی را از امامی که تنها صد سال از قبل از او می زیسته یعنی امام هادی(ع) در کتاب کافی نقل کند باید بگوید که من از چه کسی نقل می کنم و او از چه کسی تا برسد به امام هادی و الا اگر بدون زنجیره سند بگوید فقها آن روایت را کنار می گذارند. اگر فرض کنیم از پنج نفر اسم برد که آنها از یکدیگر شنیده اند تا آن کسی که از امام هادی شنیده است. تنها این بس نیست بلکه باید در علم رجال راستگو بودن تمامی آن پنج نفر به اثبات برسد و اگر در این میان معلوم شد تنها یک نفر دروغگو بوده به آن روایت عمل نمی کنند بلکه حتی اگر علم رجال در مورد یک نفر سکوت کند و نگوید راستگو بوده یا دروغگو به آن روایت اعتماد نمی کنند هرچند آن یک نفر مسلمان و شیعه باشد. اگر غیر از این باشد واقعا نمی توان به روایت اعتماد کرد و آن را سخن امام دانست.
زرتشتیان چگونه بر این باورند که آیین زرتشت پس از ۲۰۰۰ سال صحیح و سالم به دست ساسانیان رسید با اینکه ابزار نوشتن بسیار ابتدایی بود و عادتا بیشتر دستورات این آیین باید شفاهی نسل به نسل گشته باشد؟
می دانم که شما ادعای زرتشتیان در مورد صحت کتابهای زرتشتیان در عصر ساسانیان را تایید نمی کنید اما شما به عنوان شخصی مطلع از اعتقادات آنها بفرمایید که آنها چگونه این ابهام اساسی را توجیه می کنند؟

جناب ِ آقای فاطمی
با سلام.
درباره ی پرسش ِ پایانی ِ شما ، همانطور که در پاسخ ِ "نیوشا" گفتم، گفتاری طولانی در حال نوشتن دارم که به زودی در چند بخش نشر می دهم.

فاطمی چهارشنبه 1 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 01:52 ق.ظ http://hassanabad.parsiblog.com/

جناب فرشید گرامی
شما در پیامتان در ذیل این پست، سخنی نیش دار نوشتید و ظاهرا مربوط به اینجانب است: «متأسفانه کسانی موذیانه در جهت تخریب دین یا آیینی برنامه دارند... اینگونه افراد در ابتدا دلسوزانه و فریبکارانه پیش میروند اما افکار پلیدی در سر میپرورانند... در اینکه راه این میهن فروشان به بیراه است شکی نیست...»
یک ـ من هیچ توهینی به زرتشت و آیین او نکردم. بلکه سعی کردم بدور از احساسات، به صورت منطقی و علمی بحث کنم. فرض کنید من به عنوان بدترین انسان، پرسشها و ابهامهایی را در مورد آیین و ادعاهای شما مطرح می کنم. شما موظفید که به آنها جواب بدهید.
دو ـ شما در مناظره با من گفتید: «من با اساتید بیشماری در ارتباط هستم» چرا با استفاده از آن اساتید مناظره را ادامه ندادید؟
http://hassanabad.parsiblog.com/-1129938.htm
http://hassanabad.parsiblog.com/-1133776.htm
حال اجازه می دهید بگویم که نه تنها شما بلکه آن اساتید نیز نتوانستند از عهده پاسخگویی برآیند و حال به تهمت رو آوردید؟
دوست عزیز، بدان که تهمت، افترا و هوچی گری در بحث علمی نشانه کم آوردن است. سخنان من چه ربطی به میهن فروشی دارد؟
سه ـ هرکس به هر باوری رسیده تلاش می کند آن باور را در جامعه ترویج دهد. مثلا شما به این باور رسیدید که خدمت گزاران به رژیم شاه که پس از انقلاب اعدام شدند، برحق بودندو جمهوری اسلامی برحق نیست. حال اعدامیها تبلیغ می کنید و برضد جمهوری اسلامی مطلب می نویسید.
من نیز به این باور رسیده ام که اسلام حق است و دین زرتشتی که اکنون در دست ماست برحق نیست. لذا از دین خودم تبلیغ می کنم و به دین شما اشکال می کنم. شما باید به این اشکالها جواب بدهید.
هموطن من، در زمانی زندگی می کنیم که عصر گفتگو است. امروزه سخن کسی در پیش است که منطق قوی تر داشته باشد.
سخن را با عبارتی از شما در اولین پیامت به من در وبلاگم پایان می دهم و آن را به یادت می آورم: «من خودم همیشه گفتم که بسیار اشکال دارم و همیشه در حال یاد گیری هستم... امیدوارم که همیشه در راه راستی‌ گام بردارید.

مزدا چهارشنبه 1 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 04:38 ب.ظ

دوست پژوهشگر و حوان. درود بر شما.
ای کاش پیش از گذاشتن این مطالب بیشتر به پژوهش در مورد اندیشه های زرتشت می پرداختید تا اینچنین دچار قضاوت نادرست نشوید.
دوست مهربان و پژوهشگرم. می دانید که زرتشت پیامبر نبود و اوستا کتاب الهی او نبود و ایران شناسان بزرگی مانند آقای میلر و آقای وحیدی و البته خانم دکتر مرزبان و بسیاری دیگر به نتایج جالبی رسیدند که گاتها سروده های زرتشت بوده و در آن هیچ گونه سخنی در مورد آن چیزهایی که در اوستا آمده گفته نشده چیزهایی مانند: من از جانب خدا می آیم یا این به من وحی شده یا پس از من آن می شود یا آن می آیدو...را نمی توانید در گاتها پیدا کنید. از نظر دانش میتولوژی گاتها که از نظر ساختار زبانی بسیار کهنه تر ار اوستا هست هیچ گونه همخوانی با اوستا ندارد و به راستی زبان گاتها هماهنگ با زمان زرتشت هست. اما اوستا از نظر ساختار گفتاری و زبانی چیزی است که تعلق به قرنها پس از زرتشت دارد البته این گفتار بسیار گسترده است و در این جا نمی گنجد اما اندیشه های زرتشت بسیار والاتر و باارزش تر از آنست که در مورد قوانین شرع و جنبه های خصوصی زندگی مردم گفتمان کند اما ۶ بربست قانون آن که بعدها به طور مسخره ای در اوستا تبدیل شد به شش( امشاسپندها) فرشته که تحت الهی یا مزدا اهورا را بر دوش دارند .آن شش بربست خود به تنهایی جوانب زندگی و یک اجتماع را پاسخگوست. همینطور مبارزه با ستم ستمگران و پرهیز از دورغ و ...که تمام اندیشه های ایشان به همان سرنوشتی دچار شد که تمام ادیان و اندیشه های دیگر دچار شدند. افسوس که نادانی و گمراهی بشر را پایانی نیست تا به نابودی کشیدن ادیان و اندیشه های راستین که از حانب مردان بزرگ می آید را پایان دهد اما همیشه مولایان و آخوندهایی که در همه ادیان و جوامع حضور دارند آیینها را به بدی و پستی می کشانند و تاریخ خود گویاتر است.
از تلاشهای فرهنگی شما بسیار سپاسگزارم
با امید کامیابی و پیروزی برای همه

"مزدا"ی گرامی
درود بر شما.

نوشته اید که:
«می دانید که زرتشت پیامبر نبود و اوستا کتاب الهی او نبود و ایران شناسان بزرگی مانند آقای میلر و آقای وحیدی و البته خانم دکتر مرزبان و بسیاری دیگر به نتایج جالبی رسیدند که گاتها سروده های زرتشت بوده و در آن هیچ گونه سخنی در مورد آن چیزهایی که در اوستا آمده گفته نشده چیزهایی مانند: من از جانب خدا می آیم یا این به من وحی شده یا پس از من آن می شود یا آن می آیدو...را نمی توانید در گاتها پیدا کنید.»
__________________
بهتر است بجای استناد به حرف های آقای میلر و امثالهم، خودتان یکبار "گاثا" را درست و با حوصله بخوانید تا بدانید که این حرف که زردشت گفته باشد که بر قلب ِ او وحی نمی شده، بی پایه است:

[ اینک سخن می گویم از آنچه آن سپندترین (spantotamo ؛ صفت ِ ویژه ی "مزدا اهوره" ) مرا گفت؛ سخنی که شنیدنش مردمان را بهترین کار است.
«آنان که آموزش های مرا ارج بگزارند و پیروی کنند، به رسایی و جاودانگی خواهند رسید و با کردارهای ِ منش ِ نیک، به "مزدا اهوره" خواهند پیوست.» ]
(گاثا- یسنه هات 45- بند 5)

مزدا چهارشنبه 1 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 08:03 ب.ظ

درود بی پایان بر دوست گرامی ام. در پاسخ به شما:

نخست از پیگیری شما سپاسگزارم و دوم این که در نظر من هیچ چیز کامل و بی نقص نیست. زرتشت برای من نه پیامبر است و نه خدا . او تنها مردی دانشمند و قابل احترام است بدون اینکه هیچ گونه تعصبی نسبت به ایشان یا حتی ملیت خود داشته باشم.
سوم این که از پند دوستانه شما سپاسگزارم. البته گاتها را چند بار خوندم اما بنا بر پند شما باز هم نگاهی می اندازم. من همیشه دانش آموز باقی می مانم. همیشه چیزهای تازه برای یادگیری هست. تازه شدن و تازه کردن دنیا و اجتماع هم یکی از آرزوهای زرتشت بوده.
همان طور که می دانید زرتشت یک فیلسوف عقل گرا هست. و تعریف ایشان از خدا به راستی آن چیزی نیست که در ادیان ابراهیمی وجود دارد . اهورا مزدا به معنای وجود خردو اندیشه هست که بوجود آورنده عشاست اما به معنی یک خدای واقعی مانند آن خدایی که در تورات یا انجیل با پیامبرش کشتی می گیرد یا بر سر سفره غذا می نشیند و یا هزاران کار دیگر میکند نیست...بلکه این تعریف همانا تعریف از یک اندیشه است که بارها و بارها زرتشت در سروده های خود از آن نام برده و در آنجایی که شمادوست پژوهشگر اشاره کردید سخنی است که از اندیشه برخواسته است و زرتشت می خواهد آن را به مردم که دچار خرافه های میتراییسم شده اند و مال و ناموسشان در حال چپاول توسط ملاهای میتراییسم هست بفهماند. و در مورد جاودانگی و رسایی که همان دو بخشش بزرگ هوروتات و امرتات هستند باید گفت که دو بخش مهم از آموزشهای زرتشت هشتند که گفتگوی جدایی است. دوست گرامی اگر با زبان گاتیک آشنایی دارید حتما می دونید که همان زبانشناسان و ایرانشناسان بزرگ بر این باورند که هر واژه را در ربان گاتیک نباید به تنهایی معنی کرد بلکه باید باتوجه به کل جمله و حتی کل پاراگراف در نظر گرفت. حتی واژه هایی را در گاتها یافتند که امروزه دیگر به کار نمی رود.
من خودم با پرفسور گری ترامپف که یک شرق شناس هست چندین ترجمه نادست را در برگردان گاتها به فارسی پیدا کردیم که می گفت زرتشت پیام آور است. یا برداشتهای نادرست در مورد سئوشیانس.
دوست من اینها مهم نیست بلکه آباد کردن جامعه ایران مهم است. این که آیا زرتشت که بود مهم نیست بلکه رسیدن به درد جامعه ایران و بدبختیهایی که با آن گریبانگیر است مهم است.

همانا راه در جهان یکی است و آن راه راستی است.

خداوند ایران و ایرانی را بپاید

همراه با شما می گویم که :
[... آباد کردن جامعه ایران مهم است. این که آیا زرتشت که بود مهم نیست بلکه رسیدن به درد جامعه ایران و بدبختیهایی که با آن گریبانگیر است مهم است.

همانا راه در جهان یکی است و آن راه راستی است.

خداوند ایران و ایرانی را بپاید.]

احمد پنج‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 09:25 ق.ظ

سلام
با سلام خدمت شما دوست گرامی
عرض کوچکی خدمتتان داشتم جسارتا اینکه بنده همشهری اقای فاطمی هستم وایشان بنام حسن اباد وبلاگ دارنددر صورتیکه بنده هیچگاه ایشان را در حسن اباد ندیده ام وایشان ساکن قم هستند وحتی نام خانوادگی بعضی فرزندانشان را هم عوض کرده اند.ایشان تمایل زیادی به بحث دارند مثل اخوندها وبا تعصب خاصی میخواهند هرکس را مسلمان کنند.بنده خودم مسلمان ومعتقد سر سخت ولی غیر متعصب هستم وهمه ی ادیان را خوب ومفید میدانم چون هدف دین رساندن بشر به سعادت است وبرخلاف مسلمان بودنم
دین زرتشت را دین بسیار خوبی میدانم واگر قرار بود دین دیگری برگزینم فقط زرتشتی میشدم
خواهش دیگری دارم وان اینکه اگر این خانم ارتمیس را هم دسترسی دارید بگویید بحث با این قبیل افراد سودی نداردچون اقای فاطمی حتی ادرس وبلاگ نظر دهندگان را هم همیذارند
شاد باشید

فرشید پنج‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 12:25 ب.ظ http://www.farshidh.blogfa.com

با درود

جناب آقای فاطمی، شما مستقیم به بنده توهین می‌کنید...بحث با شما فایده نداره...

همون بحث قبلی‌ که در نظراتم دست میبرید و کم و زیاد میکردید از روحیه شما نشان داد که دنبال چه هستید...

تارنگار راه راستی‌ دنبال راستی‌ است و بر ضد کسی‌ سخن نمی‌گوید...از تاریخ میگوید تا فرهیختگانی که در راه وطن خدمتی کردند...به همین دلیل دوستداران فراوانی‌ دارد...

خوشحالم که این تارنگار با این همه نظر و دوستدار خار چشم دشمنان شده است...

با توهین و جسارت راه به جایی نمیبرید آقای فاطمی، مخصوصا شما که ادعای مسلمانی می‌کنید...

اظهار نظر آن هم به دور از غرض ورزی ، حداقل نیازش ، آگاهیست که متاسفانه در وجود شما ندیدم...

مزدا پنج‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 04:53 ب.ظ

درود بر شما. پاسخ:
زرتشت به خوبی می دانست که سخن در مورد مسائلی چون روز داوری یا زندگی پس از مرگ و یا وجود روح یا حتی وجود عالم غیب و خدا تنها دکان آخوندهایی را که پس از او می آیند گرم می کند. بنابراین او پایه ی آموزشهای خود را بر اساس اندیشیدن و خرد ورزیدن نهاد.
خدای زرتشت یک خدای مجسم یا دارای شخصیت نیست. او مزدا را بنیان نهاد که به معنای خرد و هوش برتر هست. مس که بعدها مز شد به معنی بزرگ یا برتر هست و دا به معنای دانش هست که برخی به اندیشه نیز ترجمان کردند. اهورا به معنای وجود یا چیزی که وجود دارد پس مزدا اهورا به معنای وجود دانش بزرگ هست.
زرتشت با خود می اندیشید و می سرود. او اندیشید که در پس این جهان آفرینش باید یک دانش و خرد وجود داشته باشد که این نظم را به وجود آورده است که این نظم را اشا نامید. اشا قانون فرمان روا بر جهان آفرینش است هر آنچه که خوب است و در جهت این قانون و نظم در حرکت است اشا است که به راستی معنی می شود. اشا قانون شادی زندگی عدالت و زیبایی است. اگر اشا را بشکنی از دروندان هستی. تمام کارهای ما باید بر پایه ی اشا باشد. مثلا دروغ بزرگترین ضد اشا هست و دروغ گفتن یا ستم کردن یعنی شکستن اشا یا شکستن همان نظم جهان آفرینش.
و مزدا آن خدایی نیست که با وحی با کسان خاصی از مردم سخن گوید بلکه او با همه به زبان طبیعت سخن می گوید به زبان اشا که در پیرامون ماست. مزدا هیچ کتابی فرو نمی فرستد زیرا که او جبرییل ندارد و مزدا به آن صورتی که در اندیشه های ما از کودکی به عنوان خدا جای گرفته نیست.
با سپاس از کارهای فرهنگی شما و البته با پوزش از این که در متن پیشین اشا را به صورت عشا نوشتم.
دوستدار شما مزدا

"مزدا" ی گرامی،
درود.
این که نوشته اید «خدای زرتشت یک خدای مجسم یا دارای شخصیت نیست.» البته خدای ِ مجسم لابد "بُت" معنی می دهد و ادیان ِ آسمانی ِ دیگر هم از آن بری هستند و اینکه نوشته اید "دارای شخصیت" نیست هم ...

در ادامه هم که نوشته اید: «... او مزدا را بنیان نهاد که به معنای خرد و هوش برتر هست. مس که بعدها مز شد به معنی بزرگ یا برتر هست و دا به معنای دانش هست که برخی به اندیشه نیز ترجمان کردند. اهورا به معنای وجود یا چیزی که وجود دارد پس مزدا اهورا به معنای وجود دانش بزرگ هست.»
این تعبیر شما در ذکر واژه ی "مزدا" و تفکیک ِ آن به "مز" + "دا" برایم جالب بود . استادم دکتر دوستخواه، "اهوره" (اهورا) را "بزرگ" معنی کرده اند و "مزدا" را به معنی "دانا" هم ریشه ی سانسکریت ِ "مذاس" دانسته اند به معنی ِ "هوش".

و نیز نوشته اید که:
«زرتشت به خوبی می دانست که سخن در مورد مسائلی چون روز داوری یا زندگی پس از مرگ و یا وجود روح یا حتی وجود عالم غیب و خدا تنها دکان آخوندهایی را که پس از او می آیند گرم می کند. بنابراین او پایه ی آموزشهای خود را بر اساس اندیشیدن و خرد ورزیدن نهاد.»

محض اطلاعتان می گویم که در "گاهان" (هات 51، بند 5)، "زرتشت" به ستایش همین آخوندها یا "مگونان" (مُغان) پرداخته است و آنها را وعده ی "گرزمان" (بهشت) و سرای ِ خوش ِ آن جهانی داده است:
[مزدی که زردشت به مگونان نوید داده، درآمدن به گرزمان است؛ آنجا که از آغاز، سرای ِ مزدااهوره بوده است.]

مینا پنج‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 10:39 ب.ظ http://acls.blogfa.com

درود

من نوشته های شما را تقریبا خواندم ( عرض میکنم تقریبا) و نیز پیامهای دوستان را .

به باور من پرسش آقای فاطمی و پاسخها به ایشان یک ایراد دارد آنهم که همه در شرایطی نابرابر مطرح شده . آقای فاطمی نباید انتظار داشته باشند که پاسخی 100 درسد و قطعی بگیرند( چه نفی چه تایید) و نیز شما هم نباید در حال حاضر در پی یافتن پاسخی قطعی باشید چون بین اسلام و زرتشتیگری و حتی بین ادیان دیگر نابرابری بزرگی از نظر منابع وجود دارد. متاسفانه ایران چندین جنگ و یورش و ویرانی بزرگ داشته و در همه این جنگها بیشتر آثار و نوشته های ایران از بین رفته . این متونی هم که باقی مانده بیشتر در دوره اسلامی و حدودا 3 و 4 هجری بازنویسی و رو نویسی شده اند و انهم در شرایطی بازنویسی شده اند که عرصه حتما بر شخص رونویس تنگ بوده و در شرایط بدی مینوشته مثلا در همین متن بندهش دستخطهای مختلف و جا افتادگیها را میبینیم که خود نشان از این دارد که یا نویسنده در شرایط مناسبی نبوده و یا شمار نویسندگان از یکی بیشتر بوده. حتی می بینیم که در برخی جاها خود رو نویس کننده مفهوم را در نیافته .

اما باز همین متون کم پهلوی خود سخن از منابعی می کنند که امروز در دست ما نیست اما نویسندگان آن دوره داشتند مانند دامدات نسک -کیان و بیان -کاروند و ...
از دوره اشکانی هم که منابع بسیار بسیار کمتر است نیز از دوره هخامنشیان و ..
از سویی خود این منابع که امروز در دست ما است دارای ابهام است و اساتید مختلف ممکن است برخی از نوشته ها را به گونه های مختلف ترجمه کنند .

پس در چنین شرایطی حتی پرسیدن در این باره هم نادرست است و باید صبر کرد تا شاید منابع دیگر پیدا شود و یا همین منابع از ابهام بیرون آیند.

در چنین شرایطی حتی باید به سنت شفاهی هم شک کرد.
اگر ما از دوره ای ویژه متنی و نوشته ای نداریم و بدستمان نرسیده دلیل نمیشود که بگوییم سنت شفاهی بوده. و یا بگوییم که ابزار نوشتن نبوده و یا کم بوده . کافیست شما توجه کنید که مثلا دوره اشکانی در ایران با چه دوره ای از مسیحیت در اروپا همزمان بوده و یا دوره ساسانی. چگونه است که در اروپا و دیگر کشورها نوشته و متون و بحث های علمی و دینی داریم اما در ایران نه؟ ایران که خود از تمدنهای کهن است؟ و هزار و یک اما و اگر دیگر .
بهر روی به باور من شرایط نابرابر است و در شرایط نا برابر هر پرسشی و یا پاسخی نمیتواند سد در سد تایید یا رد شود و قطعی باشد.

درود.
ممنون از نظرتان.

فاطمی جمعه 3 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 01:49 ق.ظ http://hassanabad.parsiblog.com/

جناب احمد گرامی
بحث ما در این است که دستورهای آیین زرتشت به نسل امروز نرسیده است و اندک چیزی که در اختیار داریم صحت انتساب آنها جای بحث دارد. روشن است که اگر مراقبتهای لازم از یک دین صورت نگیرد به سرعت تحریفات در آن راه پیدا می کند. در نتیجه می توان ادعا کرد که آنچه امروز زرتشتیان آن را آیین زرتشت می دانند دین آبا و اجدادی آنها نیست.
این اشکال اساسی به این دین وارد است. خواه من به حسن آباد آمده باشم یا نیامده باشم و خواه ساکن قم باشم یا تهران یا جای دیگر. خوان نام خانوادگی فرزندانم را عوض کرده باشم یا خیر. خواه ...
چرا از دیگران می خواهید بحث نکنند؟! بلکه بعکس دیگران را تشویق کنید که وارد بحث شوند و به این شبهه جواب دهند. به فرض من قبول نکنم خوانندگان با دیدن جواب قانع می شوند.

آقای فاطمی گرامی،
با شما موافقم که زندگی ِ شخصی ِ افراد هیچ ربطی به این بحث ندارد. البته ظاهراً شما ایشان (احمد) را در وبلاگتان با فرد دیگری اشتباه گرفته بودید و ایشان با نظر گذاشتن در وبلاگ ِ من بیشتر قصد داشته که نشان دهد از "حسن آباد" است و آن فردی نیست که شما تصور داشتید.
به هر رو، پس از این، آنچه به زندگی ِ خصوصی ِ افراد می پردازد را چون به بحث ِ مورد نظر ِ ما هیچ ربطی ندارد، حذف خواهم نمود.

فاطمی جمعه 3 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 02:41 ق.ظ http://hassanabad.parsiblog.com/

جناب فرشید گرامی
ندانستم چه توهینی به شما کردم؟ وقتی از خدمتگزاران رژیم گذشته که به دست جمهوری اسلامی اعدام شدند با آب و تاب تجلیل می کنید و آنها را انسانهای شایسته معرفی می کنید آیا این به معنای این نیست که ـ دست کم غیرمستقیم ـ بر ضد جمهوری اسلامی مطلب می نویسید؟
دست بردنم در نظرات شما در این حد بود که قسمتی از نوشته شما را حذف کردم و دلیلش را هم گفتم اما وقتی اعتراض کردید آن را آوردم. دیگر آنکه ابتدای هرقسمت از نوشته ی شما شماره گذاشتم و به هر قسمت طبق شماره جواب دادم تا خواننده راحت تر بتواند جوابم را با سخن شما تطبیق دهد. این به معنای اضافه کردن چیزی که ایجاد خلل کند.
بله آدرس تارنمای شما را حذف کردم و قبلا هم توضیح دادم که من به عنوان مسلمان نگرانم که ترویج بعضی وبلاگها شبهه شرعی داشته باشد. بنابراین من در نوشته شما تصرفی نکردم تا مراد شما به خواننده منتقل نشود.
دائم شما و امثال شما وقتی به بن بست می رسید می گویید: بحث با شما فایده نداره! اگر برای من فایده نداشته باشد برای خواننده دارد.
و در پایان نوشته اید: «اظهار نظر آن هم به دور از غرض ورزی، حداقل نیازش، آگاهیست که متاسفانه در وجود شما ندیدم.»
من اظهار نظر نکردم بلکه سوال کردم.
وقتی این پرسش را مطرح کردم که: چه مقدار از آموزه های قابل اعتماد از زرتشت باقی مانده؟ این حرفها جوابم نیست. از عزیزانی که برخورد علمی با این سوال کردند تشکر می کنم از جمله: آقایان دکتر نیکنام ـ موبد برجسته زرتشتی ـ و دکتر پرویز رجبی که هردو در جمله ای کوتاه قائل شدند که چیز چندانی از زرتشت نرسیده است. همچنین آقای یاغش کاظمی با اینکه زرتشتی نیست در حال تلاش است تا آثاری کهن مربوط یه آیین زرتشت را شناسایی و معرفی کند. حال باید ببینیم ادامه تحقیقات ایشان به کجا می رسد.

علیرضا حسینی جمعه 3 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 10:29 ق.ظ http://arlyrics.persianblog.ir/

میهن ما ای همه ایمان ما
مذهب ما مکتب ما جان ما
ریشه تو اندیشه تویی ای وطن
دین تویی آیین تویی ایران ما

آیه ی قدیس اوستا تویی
خانه ی زرتشت و اهورا تویی
میهن مانی وطن مزدکی
حرمت آتشکده ی ما تویی

قبله ی ما از همه عالم جداست
کعبه ی ما قامت الوند ماست
موج خلیج و تن خیس خزر
قبله ی ما رو به دماوند ماست

درود و سپاس یاغش عزیز ...

مینا جمعه 3 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 12:53 ب.ظ http://www.acls.blogfa.com

دوباره درود بر دوستان گرامی

در پیام پیشینم یادم رفت چند نکته را بگویم :

۱- گفتم شرایط برای بررسی نا برابر است بدلیل نبود مدرک کافی که آنهم به خاطر جنگها و یورشها از بین رفته اند .
باید بگویم که اگر امروز مدرک و نوشته ای نداریم به این دلیل نیست که در دوره پیش از اسلام هم چیزی نبوده و نوشته نشده . شما وندیداد را حتما دیده و خوانده اید د ر همین وندیداد قوانین و مجازات های ثابتی برای رفتارها و گناهان و ... در نظر گرفته شده البته وندیداد قوانینی و مجازاتهایی را که بیان و مشخص کرده بیشتر قوانین پزشکی مانند است که مثلا برای نرسیدن آلودگی از مرده به شخصی که مسول حمل مرده است چه باید کرد و اگر شخص قوانین را رعایت نکرد چه مجازاتی دارد. از سویی می دانیم که از اوستای دوره ساسانی تنها یک چهارم آن بدست ما رسیده چه بسا نسکهایی از اوستا مانند وندیداد (درباره آیین پزشکی و مقداری که هر شخص باید چه قدر به پزشک هزینه درمان دهد) بوده که درباره آیین کشور داری و یا حاوی قوانین دیگر بوده و اکنون ما نداریم . یادمان باشد و به دوستانی که آگاهی ندارند توصیه می کنم که سه متن : آیین نامه نویسی ( درباره نگارش نامه به افراد مختلف است که اگر می خواهید مثلا برای شهریار بنویسید یا برای دوست یا ... چه جملات و روشی باید بر گزینید) ۲- سور آفرین ( درباره آیین سخنوری در جمع و مهمانی ) و ۳- درباره پیمان کدخدایی
را حتما بخوانید. وقتی برای این چنین مسائلی قوانین نوشته شده بوده( چه بر پایه اوستا چه نه) پس دور نیست که تصور کنیم متون و قوانین بسیار دیگری برای آیین ها و کارهای گوناگون بوده اما اکنون به ما نرسیده حتی در برخی متون میبینیم که قانون برای زنی که همسرش را از دست داده گادار( قیم) تعیین می کند و مسائلی از این قبیل.

چند کتاب پیشنهاد میکنم که فکر می کنم به یاری دوستان بیاید :

متون کهن : متن حقوقی مادیان هزار دادستان -روایت امید اشاوهشتان-و ...

نیز دو کتاب فارسی : ۱- حقوق جهان در ایران باستان : نوشته فریدون جنیدی نشر بلخ ( حاوی مطالب بسیار سیار ارزشمندی درباره آیین ها و حقوق و قوانین آمده در اوستا و متوان دیگر است)

۲- تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام : شادروان احمد تفضلی نشر سخن( معرفی همه متون بدست آمده : رسالات گوناگون درباره آیین کشورداری- متون فقهی و فلسفی- متون علمی- متون حقوقی و ...)

مینا جمعه 3 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 01:46 ب.ظ http://www.acls.blogfa.com

از منابع دیگری که میتوان برای آقای فاطمی و دوستان دیگر معرفی کرد : « نامه های منوچهر » است که زاد سپرم موبد (فکر می کنم کرمان بوده) در برخی از مراسم دینی تغییراتی ایجاد میکند و مردم و موبدان دیگر از برادر وی منوچهر که او نیز موبد بزرگی بوده می خواهند که زادسپرم را از انجام این کار منصرف کند و ...
درباره پرسشهای کلامی که آقای فاطمی فرموده بودند باید گفت که گرچه منابع کم است اما منابع و متونی نیز هست که کاملا فلسفی و فقهی است و یا برخی از آنها به شیوه پرسش و پاسخ و رد نظرات است و نیز گفتگوهایی بین یک شخص مسلمان و یک شخص زرتشتی که به رد یا تایید یکدیگر می پردازند .
و یا خطابهای گوناگون برای هنگام جلوس بر تخت نیز وجود دارد .

۲- از همه دوستان و نیز خود آقای فاطمی یک پرسش دارم درباره این جمله آقای فاطمی :
« منظورم آگاهی از آن قسم از دستورهای معتبر آیین زرتشت بود که با اعتماد به آنها بتوان براساس این دین، دستگاه قضایی را اداره کرد، عبادات و معاملات را انجام داد، مملکت را اداره کرد، به پرسشهای فراوان کلامی پاسخ گفت و ... . »

چرا ما باید اصولا فکر کنیم که دین ( هر دینی اسلام مسیحیت زرتشتی و یا یهودیت و بودایی و .. ) باید برای اداره مثلا کشور و یا دستگاه قضایی دستور و راه کار به ما بدهد؟ در اسلام می بینیم که دین و سیاست با هم آمیخته شده اند و اسلام دینی سیاسی و عبادی است . در دوره ساسانی هم می بینیم که دین و سیاست در هم آمیختند و موبدان آن روزگار برای این کار بخشهایی را نیز به اوستا افزودند مانند وندیداد و یا بخشهایی که به دست ما نرسیده و یا تنها نام آنها را میدانیم. گرچه اینرا هم میدانیم که ابتدای کار زرتشت گرامی با پشتیبانی سیاسی گشتاسب همراه بوده اما تا جایی که من گاتاها را خواندم گاتاها مانند بخش های جدیدتر اوستا سیاسی و اقتصادی نیست ( شاید من اشتباه برداشت کرده باشم که اگر این گونه است خوشحال میشوم دوستان گرامی بنده را راهنمایی کنند)

با همه این سخنان چرا باید بیاندیشیم که فقط و فقط آیین زرتشتی و اوستا باید و حتما و ولاغیر دینی سیاسی و اقتصادی از ابتدا بوده باشد ؟ و حتی برای معاملات و اداره کشور و ... راه و چاه تعیین کرده باشد ؟ و در غیر اینصورت حتما و سد در سد از اسلام کمتر است و نقص دارد. تا حدودی سخن نیوشا جان درست است . چرا برداشت ما از هر دینی باید مانند برداشت ما از دین اسلام باشد؟

سلام و درود.
بسیار خلاصه و عالی، یکسری از متون ِ مهم ِ مرتبط با بحث ِ ما را معرفی کردید. البته خودم هم قصد داشتم که در پُست های ِ آتی، آرام آرام خواننده را با این متون آشنا کنم. به هر رو، شما پیشقدم شدید. سپاسگزارم.

به نظرم آشنایی با این متون که برشمردید کمک می کند تا بتوانیم بیشتر به سنت های فعلی ِ رایج در ایران پی ببریم. مثلاً همان متن ِ پهلوی ِ "درباره ی پیمان ِ کدخدایی" که در سال 20 یزدگردی نوشته شده، خیلی جالب مراسم خواستگاری و پیمان ازدواج یک دختر و پسر را توصیف می کند و خود ِ من واقعاً پیش از خواندن ِ آن نمی دانستم که در عهد ِ ساسانی هم رسم بوده و اجبار بوده که داماد باید وجهی را تحت ِ عنوان ِ "گوهری" ، که همان "مهریه" ی فعلی باشد، به عروس پرداخت کند ...

مینا شنبه 4 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 12:41 ق.ظ http://www.acls.blogfa.com

درود و سپاس .

منتظر نوشتار های بعدیتان هستم . من برخی از متون را نام بردم و برای توضیحات و بررسی ها منتظر نوشته های آینده شما خواهیم بود . امیدوارم آقای فاطمی به پاسخشان برسند اما همان طور که گفتم به باور من نباید انتظار پاسخی قاطع و سد در سد داشته باشند و نباید دینها را با هم مقایسه کنند. و باید منتظر آینده باشیم و پژوهشهای بعدی ایرانشناسان.
سپاس

فرشید شنبه 4 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 02:57 ق.ظ http://www.farshidh.blogfa.com

با درود

جناب فاطمی
نیاز به توضیح من نیست چون تاریخ گویای همه چیز است و نشان داده است که چه بزرگانی به شهادت رسیدند....من جز واقعیت چیزی نگفتم و فقط کافی‌ است که نام این عزیزان را در نت جستجو کنیم تا به ارزش و منزلتشان بیشتر پی ببریم....
چرا سعی دارید خود را به ندیدن و نشنیدن بزنید؟ به راستی بس نیست این همه تحمیق کردن خود و دیگران؟...
اما در کجا در نظر افراد دست میبرند و دنبال خفقان هستند، جز مذهبیون بی‌ منطق!!!
این نشانه ترس شما است که مدام دنبال سانسور هستید...شکی‌ نیست که امثال شما از واقعیت هراس دارند چون با آگاه شدن مردم پایه‌های ظلم و ستم نابود خواهد شد...
گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من
آنچه البته به جایی نرسد فریاد است...

دوستان عزیز
با توجه به اینکه ایشان در نظرات بنده آن‌ گونه که میخواستند دست می‌بردند، کم و زیاد میکردند و حتی آدرس وبم رو حذف میکردند...به من بگید بحث با این گونه افراد چه فایده دارد؟
بهتر نیست به جای مخاطب قرار دادن این افراد به بحث اصلی‌ بپردازیم...
یاد مثالی افتادم: خوابیده را می‌توان بیدار کرد ولی‌ وای به حال کسی‌ که خودش را به خواب زده باشد...

از توضیحات مزدا، خانم مینا و آقای کاظمی تشکر می‌کنم که بسیار آگاهی‌ بخش است...
این گونه است که به نتیجه میرسیم و میاموزیم...

با عرض پوزش از محضر خوانندگان محترم به دلیل اطاله کلام.
همگی را به خدای راستی ها
و نه نیرنگها
می سپارم

فاطمی شنبه 4 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 05:25 ق.ظ http://hassanabad.parsiblog.com/Archive124576.htm

درود بر مینای گرامی
از اینکه از بحث خارج نشدید ممنونم. چند نکته را در مورد نوشته شما یادآور می شوم:
یک. نوشتید: «بین اسلام و زرتشتیگری و حتی بین ادیان دیگر نابرابری بزرگی از نظر منابع وجود دارد» یکی از دلایل ما بر برتری اسلام نسبت به ادیان پیشین، همین است که منابع اصیل دیگران از بین رفته اند و امروزه نمی توانند پاسخگوی نیازهای انسان باشند. حال دلیل از بین رفتن، چه بوده، مورد بحث ما نیست بالاخره از بین رفته اند. و اینکه اجمالا بدانیم کتابهایی وجود داشته کافی نیست؛ زیرا به صرف اینکه وجود داشته امروزه دردی را دوا نمی کند چون اکنون آنها را نداریم تا از آنها استفاده کنیم.
ندانستم چرا می گویید: پرسیدن در این باره نادرست است؟ مگر یک دین را از راه منابع اصلی آن نمی شناسند؟ می گویید: باید صبر کرد تا شاید منابعی یافت شود. چند هزار سال صبر؟!
دو. نوشتید: «اگر ما از دوره ای ویژه متنی و نوشته ای نداریم و بدستمان نرسیده دلیل نمیشود که بگوییم سنت شفاهی بوده»
همینکه نمی دانیم کتبی یا شفاهی بوده، نقل کتابهای بعدی را از اعتبار می اندازد. به فرض که کتابهایی بوده، مگر به هر نوشته ی کتبی می توان اعتماد کرد؟ ما از چند و چون نوشته های پیش از ساسانی آگاهی نداریم تا بتوانیم در مورد اعتبار آنها قضاوت کنیم.
سه. در آخرین پیامتان به منابع کلامی زرتشتی اشاره کردید. منظورم منابع کلامی اصیل زرتشتی و از عصر زرتشت بود نه آنچه در هزاره های بعد نوشته اند و هرچه هرکس به ذهنش رسیده به آیین زرتشت نسبت داده است.
چهار. در آخرین پیام تذکر دادید: «چرا ما باید اصولا فکر کنیم که دین (هر دینی اسلام مسیحیت زرتشتی و یا یهودیت و بودایی و ..) باید برای اداره مثلا کشور و یا دستگاه قضایی دستور و راه کار به ما بدهد؟»
مگر دین برای این نیامده اند که راه و رسم زندگی را بیاموزند؟ دینی که اینها را نگوید پس برای چه آمده؟ اینکه می گویید: موبدان در زمان ساسانی در مورد کشورداری، بخشهایی را به اوستا افزودند، این عین تحریف است که در این کتاب رخ داده است؛ زیرا سخنان موبدان در 2000 سال بعد، معلوم نیست دیدگاه زرتشت بوده است.
به هرحال از هر سه پیام مینای گرامی به روشنی به دست می آید که آیین زرتشت سراسر ابهام است و معلوم نیست او چه آیینی را آورده؟ برای امور زندگی چه دستورهایی داده؟ زرتشتیان چگونه ثابت می کنند که دین فعلی آنها همان دینی است که زرتشت 3500 سال پیش آورد؟

احمد شنبه 4 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 08:50 ق.ظ

باسلام خدمت جناب اقای فاطمی
فرموده بودید
روشن است که اگر مراقبتهای لازم از یک دین صورت نگیرد به سرعت تحریفات در آن راه پیدا می کند. در نتیجه می توان ادعا کرد ...
ما هم کم نداریم مجتهدانی که اعتقاد دارند ودلایلی دارند که قران ما هم تحریف شده است وبعضی مطالب یجابجا یا تغییر کرده است پس ما هم باید بپذیریم که قران هم ممکن است(می گویم ممکن است .)تحریفاتی پیدا کرده باشد هرچند میدانم مرا منهم به کفر گویی میکنید پس نباید ازین جهت به دیگران گیر داد وانگهی اگر هم تغییراتی در هر دینی ایجاد شده باشد ما باید-یستمعون القول ویتبعون احسنه- را در نظر داشته باشیم
در ثانی در مورد حسن اباد نیامدن یا نبودن شما منظورم این بود که شما با نام حسن اباد این وبلاگ را اداره میکنید وبهتر بود در کنار کارتان یک وبلاگ صرفا با رویکرد دینی ونقد سایر ادیان راه می انداختید
بدرود

یک دوست یکشنبه 5 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 11:19 ق.ظ

باسلام-ضمن اینکه منبع عکس آدم و حوا ارائه نشده
نمایش چنین تصویری برای( انی جاعلک للناس خلیفه)
شایسته نیست

با سلام.
اصل آیه ی شریفه چنین است:
وَ إِذِ ابْتَلىَ إِبْرَاهِمَ رَبُّهُ بِکلَِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنىّ‏ِ جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَ مِن ذُرِّیَّتىِ قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِى الظَّالِمِینَ . بقره/124.

و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتى بیازمود ، و وى آن همه را به انجام رسانید، [خدا به او] فرمود: «من تو را پیشواى مردم قرار دادم.» [ابراهیم‏] پرسید: «از دودمانم [چطور]؟» فرمود: «پیمان من به بیدادگران نمى‏رسد.»

ضمن اینکه در کلام قرآن دست برده اید و "خلیفه" را جای ِ "امام" نشانده اید، متذکر می شوم که این تابلو از آدم و حوا برای چشم چرانی ِ نگاه های ِ هرزه کشیده نشده است.

جواد مفرد کهلان یکشنبه 5 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 02:35 ب.ظ http://far-hang.blogspot.com

با درود
در باب ریشه نام مشیه و مشیانه که میشود به زبانهای کهن ایرانی به طور ساده به مرد و زن میرا معنی نمود؛ به کلمه بابلی مشو بر خوردم که به معنی همزاد= یمه اوستا است. بنابراین مشیه و مشیانه در اساس همان یمه و یمی هستند که در کسوت اکدی از مغان بابلی به ایران عودت داده شده اند. جالب است خود نام و نشان کیومرث و آدم تورات با خدای خالق مصریان آتوم پیوند می یابند که شرحش را در مقاله ای که در انترنت قابل دسترسی آورده ام. خوش باشید

مزدا دوشنبه 6 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 05:28 ب.ظ

دورد بر شما. از دیرکرد چند روزه به جهت گرفتاریهایی که داشتم پوزش می خواهم.
شما در پاسخ به این دوست کوچک خود نوشتید که: محض اطلاعتان می گویم که در "گاهان" (هات 51، بند 5)، "زرتشت" به ستایش همین آخوندها یا "مگونان" (مُغان) پرداخته است و آنها را وعده ی "گرزمان" (بهشت) و سرای ِ خوش ِ آن جهانی داده است: [مزدی که زردشت به مگونان نوید داده، درآمدن به گرزمان است؛ آنجا که از آغاز، سرای ِ مزدااهوره بوده است.]

در پاسخ به شما : گرزمان که از دو بخش گر یا گرو که به معنای سرود و شادی هست و بخش دیگر که به معنای زامان یا خانه هست تشکیل شده که به راه نادرست به صورت بهشت ترجمه شده اما این به معنای خانه ای که از سرود و شادی هست نه بهشت و نه اینکه پس از مرگ. روح این مغان به بهشت برود. البته نکته دیگر آنکه مگونان یا مگان به معنای بزرگان هست نه به معنای مغ چه آنکه مغها در زمان مادها بوجود آمده و طبقه ای مذهبی بودند و حال آنکه پیدایش آنها قرنها پس از زرتشت بوده است.
نکته دیگر این که این بخشی از گاهان یا همان گاتها که شما فرمودید نوشته زرتشت نیست.سروده های زرتشت از یسنا ۲۸ آغاز می شودتا یسنا ۳۴ و بخش دیگر از یسنا ۴۳ تا یسنا۵۰گاتها شناسان بر این باورند که ساختار زبانی و ادبیات استفاده شده در این بخش به طور کلی با دیگر بخشهای یسنا و حتی اوستا تفاوت دارد که به زبان گاتیک است اما دیگر بخشها از نظر ساختار گفتاری به زبانهای پس از زمان زرتشت تعلق دارد بنابراین با این که گرزمان به معنای بهشت نیست بر اساس شواهد زرتشت نمی توانسته این بخش از یسنا را سروده باشد چون در آن زمان زرتشت وجود نداشته است.
چنانچه به اندیشه های زرتشت به عنوان یک دین بنگریم آشکار است که باید انتظارشنیدن در مورد آخونها یا همان موبدها و یا بهشت و جهنم و همین طور چیزهایی از این دست را داشته باشیم اما نکته اینجاست که ما نمی توانیم و نباید این مردان بزرگ را تا این حد پایین بیاوریم. زرتشت یک فیلسوف ماتریالیسم بود و بس آنگونه که کانت و شوپنهاور و خیلی های دیگر بودند. حال اگر قرنها پس از او آقای ارداویراف و اردشیر بابکان برای نگهداری از همبستگی و یکپارچگی ملی چیزهایی را به گاتها اضافه می کنند دلیل بر این نیست که زرتشت را پیامبر بنامیم. آنها هر آنچه شاه اسماعیل صفوی با مذهب شیعه کرد با اندیشه های زرتشت کردند. هر چند یکپارچگی در بین اقوام ایرانی ایجاد شد در برابر دشمنان اما از اندیشه های زرتشت یک مذهب انحرافی ساختند که نظام طبقاتی وحشتناک دوران ساسانی را بوجود آورد و خاندان متعصب منوچهر توانستند هر خرافاتی را که می خواهند به نام بندهشن یا وندیداد و...به گاتها اضافه کنند مثلا راه به خاک سپردن مرده ها از آن جمله است. کجا زرتشت چنین گفت؟!!
حتی هم اکنون شاهد آن هستیم که خاندان بن شاهی در هندوستان که خود را از اعقاب خاندان شاهان پارس می نامند همچنان در حال اضافه کردن خرافات دلخواه به اوستا هستند که به خرده اوستا شهرت دارد.
جای بسی نگرانی و اندوه است و ما آدمها با همه اندیشه ها یا هرآنچه که به نام دین آمده چنین برخوردی می کنیم و آن را به انحراف می کشیم.
سپاسگزارم

درود بر شما.
من نیز از همه ی دوستان پوزش می خواهم که چند روزی در سفر بودم و امکان ِ عمومی کردن ِ نظراتشان فراهم نشد.
اما بعد ...
در تفکیک ِ معناشناختی که از "گَرُزمان" ارائه داده اید ، و گفته اید که "زامان" یعنی "خانه" با شما هم رأی نیستم. به نظرم جزء "مان" مثل ِ خانمان، دلالت بر نادرستی ِ گفته ی شما دارد. ضمن اینکه "گرزمان" را "گرودمان" در "گاهان"، "گرونمان" در "اَوستا" و "گروتمان" در زبان ِ پهلوی می بینیم و معنی ِ دقیق ِ آن "خان و مان سرود و ستایش" و بارگاه ِ اهوره مزدا ست که من به راحتی و در یک کلام آنرا "بهشت" نامیدم.

"مگون" که البته واژه ای گاهانی ست را چه به معنی "مُغ" بگیرید و چه به معنی ِ فرد ِ "بزرگ"، تغییری در اصل ِ سخن ِ ما ندارد، چون به هر حال اشاره به گروهی افراد خاص از یاران و مبلغان ِ سخنان ِ زرتشت دارد.

اینکه گفته اید «بخشی از گاهان یا همان گاتها که شما فرمودید نوشته زرتشت نیست.سروده های زرتشت از یسنا ۲۸ آغاز می شودتا یسنا ۳۴ و ...» ؛ تنها می گویم که کمی بیشتر درباره ی "گاثاهای" ِ پنج گانه ی زرتشت مطالعه کنید. آنچه آوردم از "وهوخشتر گاه" است. البته تصحیح می کنم که از بند ۱۵ هات ۵۱ است و نه بند ۵.

درباره ی "اضافه کردن خرافات دلخواه به اوستا که به خرده اوستا شهرت دارد" نیز امیدوارم برخی زرتشتیان متعصب، که می دانم خواننده ی این وبلاگ هستند، پاسخ لازم را به شما بدهند.

پیروز باشید.

فاطمی دوشنبه 6 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 11:44 ب.ظ http://hassanabad.parsiblog.com/-1133776.htm

جناب فرشید
یک. فحش دادن (توجه به عبارت «تحمیق خود و دیگران») در بحث علمی درست نیست. شاید هدفت از فحش و تندی، بیرون کردنم از میدان باشد اما نه...
هرچه می گویم: تصرف در نوشته ی کسی نکردم که مراد او را تغییر دهد، باز حرف خود را تکرار می کنی با اینکه خوب می دانی چنین تصرفاتی نکردم. از زرتشتیان محترمی که احتمال می دهند حرف آقافرشید درست باشد، بدور از توهین، وارد بحث شوند تا به درستی یا نادرستی سخن ایشان پی ببرند.
فرشید محترم، برای اینکه نتوانم در پیامهای شما تصرف کنم، پیشنهاد می کنم اگر آقای کاظمی قبول کند، همان بحث با شما را در وبلاگ آقای کاظمی ادامه دهیم:
http://hassanabad.parsiblog.com/-1133776.htm
دو. در مدتی که با زرتشتیان مناظره می کنم، دو نکته قابل تأمل است: یکی اینکه همواره بحث را به جاهای دیگر می برند و دیگر آنکه بارها در پیامهایشان، من و هم مسلکانشان را دعوت به خودداری از مناظره می کنند. حدس می زنم به آقای کاظمی هم تذکر داده اند که وارد این بحثها نشود.
اگر پایه های اعتقادی شما محکم و درست و حسابی است، چرا دیگران را از مناظره پرهیز می دهید؟!

فاطمی دوشنبه 6 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 11:46 ب.ظ http://hassanabad.parsiblog.com/Archive124576.htm

سلام خدمت جناب احمد
یک. گفتید: کم نداریم مجتهدانی که قائل به تحریف قرآن شده اند.
اولا، تعداد این مجتهدان بسیار اندک است. از میان هزاران مجتهد، ده مجتهد را نام ببرید که قائل به تحریف قرآن شده باشد.
ثانیا، کتابها و مقاله های متعدد در پاسخ به این دیدگاه نوشته شده که می توانید به آنها مراجعه کنید. آیت الله محمدهادی معرفت کتابی با عنوان «صیانة القرآن من التحریف» نگاشته که به فارسی هم ترجمه شده است.
در این فرصت تنها به یک دلیل آنها با جواب اشاره می کنم. روایات متعدد داریم که یکی از امامان، قسمتی از قرآن را بر زبان آورده، اما در لا به لای آیات، عباراتی دیده می شود که در قرآنهای فعلی نیست. این اندک مجتهدان توجه نداشته اند که آن عبارتها توضیح و تفسیر آیات است. این قضیه مثل این بوده که روحانیها در زمان ما، چند کلمه از قرآن را می خوانند و چند کلمه ای توضیح می دهند اما چون زبان اینان فارسی است، اشتباه رخ نمی دهد ولی عربی سخن گفتن امامان(ع) سبب شده که اینان خیال کنند که آن توضیحات جزء قرآن بوده و به مرور از قرآن حذف شده است.
یکی از دلایل روشن بر تحریف نشدن قرآن، وجود قرآنهای موجود در موزه ها از عصر ائمه(ع) است. اگر آن قرآنها را با قرآنهای فعلی مقایسه کنیم، اختلافی را نمی بینیم.
ثالثا، آنها که قائل به تحریف شده اند، قبول دارند که همه آیات در قرآن فعلی، از جانب خداوند است اما جابجایی یا حذف در آن رخ داده است. به فرض که این ادعا را بپذیریم، جابجایی و حذف پاره ای از عبارات، به این معنا نیست که قرآن فعلی قابل استفاده نباشد.
رابعا، بحث ما در مورد راه یافتن تحریف در آثار زرتشتیان است نه تحریف در قرآن. «این سخن بگذار تا وقت دگر»
دو. نوشتید: «اگر هم تغییراتی در هر دینی ایجاد شده باشد ما باید ـ یستمعون القول ویتبعون احسنه ـ را در نظر داشته باشیم.»
به آیه ای مناسب اشاره کردید: «سخن را می شنوند و از بهترینش پیروی می کنند.» شما که به این آیه تمسک می کنید، چرا در پیام قبلی ات از خانم آرتمیس خواستی که با من بحث نکند؟ نه تنها شما بلکه همفکران شما نیز دائم به این و آن سفارش می کنند که: با فلانی بحث نکنید!
من از شما می خواهم آیات و آن قسم از روایات قابل قبول اسلامی را با آن قسم از مطالب قابل قبول زرتشتی که می توان به زرتشت نسبت داد، مقایسه کنید و هرکدام بهتر بود بپذیرید.
ظاهرا مراد شما این است که کتابهای زرتشتیان از دوران ساسانیان و پس از آن را بخوانیم و به عبارتهای بهتر عمل کنیم. اما با این روش نمی توانیم به دیدگاههای واقعی زرتشت برسیم. اگر چنین بود، این همه سردرگمی وجود نداشت.
با این سخنانم نمی خواهم شما و زرتشتیان عزیز را برنجانم. اینها را از باب دلسوزی می گویم

فاطمی سه‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 02:20 ق.ظ http://hassanabad.parsiblog.com/1178070.htm

جناب فرشید
اگر من آدرس وبلاگت را از پیامت در قسمت «نظریات» حذف کردم شما متن پیامم با آدرس وبلاگم هردو را باهم از تارنمایت حذف کردی.
این را بدان که در بحث علمی این حرفها مطرح نیست. طرف مقابل در بعضی مناظرات از اساس شخص خیالی است و مناظره کننده با شخص فرضی بحث می کند. خوانندگان این مناظرات می توانند فرض کنند که طرف مقابلم شخصیتی فرضی است و به محتوای مطالب توجه کنند.
اما منشا عصبانیت شما این است که می دانید اگر زرتشتیان پاسخی قانع کننده برای سوالم نداشته باشند بی اساسی دینشان ثابت می شود و چون بخوبی می دانید چیزی از آموزه های زرتشت باقی نمانده شما را خیلی نگران و عصبانی کرده است.
اما دوست من اگر واقعا به دنبال «راه راستی» هستی راه باز است و آن همان آیین درخشان اسلام است.

فرید شولیزاده سه‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 02:50 ق.ظ http://zartosht.cov.ir

روزگار نیک.در اپتدا قصد داشتم یاری رسان شما در این سلسله نوشتار باشم،می خواستم پیرامون گستره نسک فقهی مذهب زرتشتی لختی سخن بگویم و البته روش دسترسی به آنها... اما در این آرشیو نظرات سخنانی را خواندم و نظراتی را دیدم که ترجیح می دهم هرگز وارد این بحث ها نشوم... زمانی که بجای انجمن موبدان ایران،از افراد متفرقه و مترود و هیچ کاره پیرامون مسائل مذهبی کسب تکلیف می شود و البته ذهن هایی که تهی از معرفت دین و خداشناسی هستند در جایگاه تشریح دین و مذهب قرار می گیرند نتیجه همین فاجعه ای می شود که در جریان است. اسباب تاسف است که پیامبری اشو زرتشت و نفس الهام مینوی که 14 بار در گاتها ذکر شده است انکار می شود... در چاه سیاهی افتاده ایم و لاکن خویشتن در قله می بینیم!!!!

فرید عزیز،
به تسلط شما بر بحث های فقهی ِ دین ِ زرتشتی آگاهی دارم و البته زمانی که بیشه از نره شیر تهی شود، روباه دلیر گردد ...
بر من خرده مگیر که شاید بحث را به درستی اداره نکردم؛ امید دارم که سکوت را بشکنی و یاری ام دهی در هدایت ِ این بحث.

احمد سه‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 09:02 ق.ظ

سلام بر اقای کاظمی واقای فاطمی
اقای فاطمی ممنونم از جواب شما ولی قانع نشدم
حرف من اینست که گذشت دوران قبل از اسلام وتاریخ که بشریت به حدی نرسیده بود که بتواند راه سعادت خود را بیابدامروزه با توجه به ادیان الهی موجود از جمله زرتشتی وتمسک به اخلاق وکرداروگفتار نیک خواه از طرف هر دینی توصیه شده باشد میتوان راه درست زندگی کردن را اموخت ویک دلیل اینکه دیگر شریعتی تازه وپیامبری جدید در ۱۴۰۰سال اخیر نیامده شاید همین باشد البته مطئنم شما میفرمایید بعلت کامل بودن دین اسلام است در حالیکه ما میدانیم هیچ چیز جز ذات اقدس باری تعالی کامل نیست

فاطمی سه‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 01:03 ب.ظ http://hassanabad.parsiblog.com/1178070.htm

سلام
در اینجا از جناب فرید شولیزاده - که آقای کاظمی علم ایشان را باور دارد - تقاضا می کنم - هرچند به اجمال - فقط به این پرسشم جواب دهند که: چه مقدار از آموزه های معتبر اشو زرتشت به ما رسیده است؟

فاطمی سه‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 05:52 ب.ظ http://hassanabad.parsiblog.com/1178070.htm

سلام بر احمدآقا
فرمودید: بشر امروز با وجود ادیان الهی موجود و تمسک به اخلاق و کردار و گفتار نیک می تواند راه درست زندگی را بیابد.
بی تردید همه ادیان الهی راه سعادت را به درستی به انسانها آموخته اند. اما همه آنها تا پیش از اسلام برای زمانی بوده که بشر هنوز به تکامل چندانی نرسیده بوده است و با آمدن اسلام نمی توان به آنها تمسک جست و نمی توان همه آنها را بر حق دانست. به چند دلیل:
یک. واضح است که ادیان پیش از اسلام به خاطر عواملی چون کمبود امکانات نوشتن به مرور به شدت دچار تحریف شدند و بخش اصلی آموزه های آنها از بین رفته است به گونه ای که می توان گفت: آنچه امروز به عنوان مثلا دین زرتشت وجود دارد تفاوت فراوان با آن چیزی دارد که زرتشت آورده است و نمی توان آن را آیین زرتشت دانست.
دو. ادیان موجود در نشان دادن راه سعادت سفارشهایی متفاوت و ضد و نقیض می کنند. یکی می گوید: حجاب واجب است اما دیگری می گوید: خیر. یکی می گوید: باید اینگونه در دادگاه قضاوت کرد و دیگری می گوید: آنگونه...
بنابراین چگونه می توان گفت: همه آنها در حال یاد دادن راه سعادت هستند؟
اسلام این همه واجبات دارد اما آیین زرتشت - چنانکه در بخش پرسش و پاسخ در سایت دکتر نیکنام آمده - چیزی واجب نیست.
سه. از پیامهای متعدد زرتشتیان چنین به دست می آید که آنها همه ادیان الهی را در این زمان برحق می دانند و پیرو هرکدام که باشی در راه حق گام نهاده ای.
این هم نمی تواند ادعای درستی باشد زیرا در صورتی می توان چنین گفت که همگی یکدیگر را تایید کنند در حالی که اسلام می گوید: هیچکدام از ادیان گذشته برحق نیستند و زمان آنها به پایان رسیده است. بنابراین نمی توان گفت: هم اسلام برحق است و هم مسیحیت و هم زرتشتی. البته ما معتقدیم که پیامبران پیشین به آمدن پیامبر اسلام بشارت داده بودند اما در اثر تحریف این سفارشها از بین رفته است.
به فرض که همه آنها در این زمان برحق باشند از آنجا که هرکدام راهی را برای رسیدن به سعادت سفارش می کنند عقل اقتضا می کند که هرکدام که اعتبار بیشتر دارد و بهتر است بپذیریم. چرا باید به دنبال دینی باشیم که همگی اذعان داریم که بخش اصلی آیین آن از بین رفته و آنچه در دست داریم آمیخته با تحریفات فراوان است به گونه ای که درست از نادرست و سره از ناسره قابل تشخیص نیست.
مهمترین و معتبرترین جمله ای که از زرتشت باقی مانده جمله معروف «پندار و گفتار و کردار نیک» است و زرتشتیان روی این شعار خیلی مانور می دهند. هرانسانی می فهمد که این امور خوب است. مهم آن است که پیامبر بگوید: چه چیزی خوب و چه چیزی بد است. که در این زمینه مطلب قابل اعتماد چندانی از زرتشت نرسیده است.
شاید بگویید که خوب و بد را عقل انسان می فهمد. جواب آن است که اگر بنابود انسان با عقل خود خوب و بد را بفهمد نیازی به آمدن پیامبران نبود. اگر پیامبران نمی آمدند تا بگویند که از عقل خود پیروی کنید انسانها ناچار به پیروی از عقل خود بودند و از طریق عقل خودشان راه سعادت را جویا می شدند.

فاطمی سه‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 06:12 ب.ظ http://hassanabad.parsiblog.com/Archive124576.htm

سلام بر احمدآقا
اینکه گفتید: «...شما میفرمایید بعلت کامل بودن دین اسلام است در حالیکه ما میدانیم هیچ چیز جز ذات اقدس باری تعالی کامل نیست.»
یقینا خدای کامل دین کامل می فرستد. امکان ندارد خداوند دین ناقص به دست پیامبرانش بیاورد و مردم را ناقص راهنمایی کند. همه ادیان الهی در قیاس با عصر خودشان کامل بودند. ادیان گذشته که تنها برای چند قرن یا چند هزاره آمده بودند نسبت به این چند قرن کامل بودند اما اسلام که برای انسان تا ابد آمده کامل است نسبت به پس از ظهور الی الابد. لذا می بینیم اسلام در عصر شترسواری و بادیه نشینی و در عصری که دخترها را زنده به گور می کردند آمد اما همین اسلام در این زمان که این همه انسان از جهات گوناگون ترقی شگفت آور کرده هنوز حرف برای گفتن دارد اما آیینهایی مثل زرتشت دیگر حرفی برای گفتن ندارند.

فرشید چهارشنبه 8 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 06:07 ق.ظ http://www.farshidh.blogfa.com

با درود
جناب فاطمی

1) من مدتهاست که راه راستی‌ رو دریافتم پس بر آن شدم که این راه خوشبختی‌ رو به دیگران هم نشان بدم که به شکر خدا تا الان موفق بودم... امیدوارم بتوانیم تخم خرد ورزی را در بین شما هم بیفشانیم تا شاید به ((راه راستی)) در آیید...

2) فرمودید من به آقای کاظمی گفتم که وارد این بحثها نشود!!! خود آقای کاظمی میتوانند شهادت بدند...اتفاقا این مبحث مایه خوشحالی است...متاسفانه خوی توهم و دشمن سازی در وجودتان موجب هراس شما را فراهم کرده است...

3) فرمودید که من نظرات شما را حذف کردم!!! در کدام مطلب نظر گذاشتید و بحث کردید؟ چرا دروغ میگوید ...مگر دینتان شما را به راستی‌ فرمان نداده است؟...نکند که این هم تقیه است:
دروغ نگو ... اما دروغ به دشمنان اسلام را باکی نیست
غیبت مکن ... اما غیبت انسان بدکار را باکی نیست
قتل مکن ... اما قتل نامسلمان را باکی نیست .
تجاوز مکن ... اما تجاوز به نامسلمان را باکی نیست...

4) شما حتی از ارائه جواب قانع کننده به خانم ارتمیس هم عاجز بودید... راستش حیفم اومد چند خط در مورد اعتقادی که از روی تعصب ازش دفاع می‌کنید نگم:
اعتقادی که ازش دفاع می کنید نتیجه تلقین فقه سنتی ماست که دیگر رونق و اعتبار خود را از دست داده است...
فقهی که با چند سوال ساده که ذهن هر کودکی را تسخیر کرده است به چالش کشیده می شود و ناگزیر از طفره رفتن و به ماورا وعده دادن و میدان را خالی کردن می شود.... چه انتظاری می‌توان داشت؟
ایدئولوژی که توان پاسخ گویی به این قبیل سوالات از جمله چرایی عدم برابری زن و مرد در حقوق قانونی و عرفی و شرعی را ندارد ، جایی برای دفاع باقی نمی گذارد...

دوستان عزیز ، دین سهل و ساده است. اگر مجتهدان سؤاستفاده گر با گذاشتن هزار بند و تبصره و استثنا و مستحبات و مکروهات و .. سعی در یچیده شدن و بالطبع تخصصی نمایاندن کار خود دارند ، این خود حدیث دیگریست....

آب را از سرچشمه بنوشید، در پایین دست آب نوشیدن حکایت غریبی دارد.
عبادت به خم و راست شدن و ریش جنباندن نیست.
عبادت به جز خدمت خلق نیست
به تسبیح و سجاده و دلق نیست...

فاطمی چهارشنبه 8 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 07:04 ب.ظ http://zartoshtimosalman.parsiblog.com/

درود بر فرشید عزیز
۱) امیدوارم همه ما در راه راست گام برداریم و اگر گام نهادن در آن با راهنمایی شما باشد خیلی مایه ی امتنان خواهد بود. همه ی این بحثها برای این است که به صراط مستقیم برسیم.
ضمنا توجه داشته باشید که بهتر است عنوان وبلاگت را از «راه راستی» به «راه راست» تغییر دهید. زیرا «راستی» یعنی صداقت و ممکن است کسی در راه راست نباشد مثلا کمونیست یا بت پرست باشد و در عین حال صداقت داشته باشد. گویا منظور شما راه راست است که راستی را در ضمن خود دارد. «راه راستی» ترجمه «صراط مستقیم» در قرآن کریم نیست.
زرتشتیان بخشی از آموزه های خود را از اسلام گرفته اند و با تغییر آن بنام خودشان تمام کرده اند و همه کس متوجه آن نمی شود مثلا کلمه «جناح» که عربها زیاد به کار می برند در اصل «گناه» بوده که از فارسی گرفته اند و در قرآن هم به کار رفته است اما هرکسی متوجه ریشه آن نمی شود.
با اینکه زرتشت پیش از اسلام ظهور کرده نمونه هایی از آداب زرتشتیان را نشان خواهم داد که از اسلام گرفته اند و در آن تغییراتی داده اند.
۲) بار دیگر عبارتم را با دقت بخوان: «حدس می زنم به آقای کاظمی هم تذکر داده اند که وارد این بحثها نشود.»
نگفتم که شما به آقای کاظمی گفته اید.
۳) در تارنمای شما خوانندگان را دعوت به مطالعه ی مناظره در وبلاگ حسن آباد جرقویه کردم. چند بار به وبلاگت مراجعه کردم اما از آن خبری نبود. با توجه به اینکه از نام مستعار استفاده کردم ادعایم را دروغ پنداشتید.
گفتم: پیامم را حذف کردید. نگفتم: باشما بحث کردم.
۴) اینکه انسان چشم خود را ببندد و سر را بالا بیندازد که: قانع کننده نیست روش علمی و مورد پسند نیست. شما بگویید کجای سخنم قانع کننده نیست. این روش شما را چند بار از هم مسلکانتان دیده ام.
پاینده باشید.

فاطمی پنج‌شنبه 9 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 07:57 ق.ظ http://zartoshtimosalman.parsiblog.com/

سلام بر همگی
بنا به پیشنهاد دوست عزیزم احمد در این وبلاگ تارنمای «گفت و گو» را ویژه گفت و گو میان مسلمانان و زرتشتیان راه اندازی کردم. از همه عزیزان زرتشتی و مسلمان دعوت می کنم تا در این گفت و گوها شرکت فعال داشته باشند.

محسن قاسمی‌شاد شنبه 1 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:31 ب.ظ http://www.iranboom.ir

با درود
رایانامه‌تون را نداشتم مجبور شما در قسمت دیدگاه تارنگارتان پیوند مطلب زیر قرار دهم
http://www.mehrnews.com/fa/newsdetail.aspx?NewsID=1086874

سطح رطوبت پاسارگاد به 30 درجه رسید

درود.
نشانی ِ ایمیل ِ من:
yaghesh_kazemey@yahoo.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد