وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...
وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...

لحظه‌ای برای با تو بودن


هر بار که به انتهای شب می‌رسم، و در نهایت ِ تاریکی، باز به خانه‌ات می‌آیم ...

چراغی نیست؛ تنها عکسی خاک‌گرفته و غباری بر لب پنجره ...


صدا ...
صدایت رفته!

... و اینکه هنوز استوار ایستاده‌ام!

نه، من شکست نمی‌خورم!


اگر بودی، می‌دانستی که دوباره در صبحگاهان می‌دوم ...

آن هنگام که خورشید فروغ بیافشاند، آن هنگام که سپیده دمد، اندک سحرخیزان ِ این شهر کوچک ساحلی گواه ِ دویدن‌ام هستند ... که من بر سرمای این فصل غالب آمدم ...


بی تو به "سمرقند" و "بخارا" رفتم ... در جستجوی نشانی از تو  ...

بی تو و با تو این همه سال زیستم ...

کجا شدی؟



من دوباره در صبحگاهان می‌دوم ...

ببین این تلاشم را!

ببین!


نظرات 3 + ارسال نظر
رابعه یکشنبه 6 دی‌ماه سال 1388 ساعت 12:09 ب.ظ http://amitis64.blogfa.com

صدا ...
صدایت رفته!

... و اینکه هنوز استوار ایستاده ام!

خوب همه ی چیزایی که می شه گفت و نمی شه گفت و ...............

میچکا سه‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1388 ساعت 11:51 ب.ظ http://royaye-rira.blogfa.com/

منو یاد این ترانه انداختید:

به سوی تو..
به طرف کوی تو..
سپیده دم آیم..
مگر تورا جویم..
حدیث دل گویم..
بگو کجایی؟

نمیدونم گفتم که خوشحالم ازینکه برگشتید قبل از زمستون..؟
اگه نگفتم الان میگم که خوشحالم...

ممنون دوست ِ مهربان.

محسن دوشنبه 14 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:19 ب.ظ

بسیار زیبا و تاثیر گذار بود دوست من

محسن ِ عزیز
دوست ِ دیرین

سلام.
مدتها از شما بی خبر بودم.
سپاس برای بازدید و نظرت.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد