وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...
وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...

* شـهرزاد *



در همان شش یا هفت سالگی-ام بود که برای نخستین‌بار او و خانواده‌-اش را دیدم؛ همسایه-مان بودند در محوطه‌ی ساختمان‌های پزشکان بیمارستان امام سجاد رامسر. آنزمان‌ها او را فقط همکار پدرم و یک پزشک می‌دانستم، و نه یک مؤلف و مترجم. 


به یاد می‌آورم که دختر نوجوان-اش عاشق گرفتن ِ پروانه‌ها و خشک کردن ِ آنها بود؛ یک تور ِ مخصوص داشت برای گرفتن ِ پروانه‌ها و چندین آلبوم از پروانه‌های خشک‌شده! دختر از من بزرگتر بود و گاهی هم من برایش پروانه می‌گرفتم ...


زیاد از دوستی ِ خانواده‌های‌مان نگذشته بود که درگذشت؛ و پس از آن، خانواده-اش هم از رامسـر رفتند ...

چند سال پس از درگذشت-اش، پدرم کتابی از او را به من هدیه داد ...




سخن-ام درباره‌ی دکتر "لطفعلی بریمانی" است؛ مترجم و مؤلف ِ کتاب ِ «هزار و یک روز؛ داستانهای شیرین ِ مشرق‌زمین».



کتاب ِ او از کتاب‌های برگزیده‌ی دوران ِ کودکی-ام است. خودِ او در مقدمه‌ی این کتاب، درباره‌ی آن و تفاوت-اش با کتاب ِ مشهورِ «هزار و یک شب» چنین گفته است:

«... این کتاب مجموعه‌ای از داستان‌های برگزیده و بسیار شیرین و دلپذیر و سرگذشت‌های شورانگیز و زیبای سرزمین‌های ایران ِ عزیز و چین و ترک و تاتار و هند و عرب است که به زبان ساده نوشته شده [...] داستان‌های بسیاری مانند "هزار و یک شب" و دیگر افسانه‌ها در زبان فارسی داریم، ولی به نظر من داستان‌های "هزار و یک روز" در نوع خود بی‌نظیرند و میان این کتاب و مثلاً "هزار و یک شب" تفاوت‌هایی وجود دارد: بیشتر داستان‌های هزار و یکشب، فانتزی و خیالی می‌باشند. سرآغاز هر شبِ داستان‌های هزار و یکشب، تکراری و کسل‌کننده است و ...».



بعدها، و آری بعدها، کتاب ِ «هزار و یک شب» را هم خواندم؛ ولی هرگز برایم جای کتاب ِ "هزار و یک روزِ" زنده‌یاد دکتر "لطفعلی بریمانی" را نگرفت ...




امشب که داشتم سوئیتِ "شهرزاد" از "امین الله حسین" را گوش می‌دادم، به ناگاه خاطره‌ی داستان‌های آن کتاب ِ محبوب ِ عهدِ کودکی در ذهن-ام بیدار شد ...

و هم یاد و خاطره‌ای از گذشته ... دختری که همبازی-ام بود در آن عهد؛ و من که برای حفظِ دوستی-اش به دنبال ِ پروانه‌ها می‌دویدم ....



بخشی از سوئیتِ حماسی و زیبای "شهرزاد" را در اینترنت آپلود کرده‌ام که می‌توانید آنرا از اینجا دریافت کنید.




نظرات 7 + ارسال نظر
acls- مینا جمعه 11 دی‌ماه سال 1388 ساعت 02:08 ب.ظ http://www.acls.blogfa.com

درود بر شما .

آغاز به کار دوباره خجسته باد

تازه امروز متوجه شدم

شاد . پیروز باشید

درود و سپاس.

acls- مینا جمعه 11 دی‌ماه سال 1388 ساعت 02:14 ب.ظ http://www.monshizadeh.blogfa.com

استاد گرامی اگر تمایل به تبادل پیوند با دو پایگاه ما که یکی از آنها به تازگی آغاز به کار کرده است دارید حتما ما را در جریان بگذارید.

پایگاه پژوهشهای فرهنگ و زبانهای آریایی بروز شد :

بررسی دو واژه فارسی و پارسی در دو بیت از اشعار حافظ

http://acls.blogfa.com/post-36.aspx

پایگاه معرفی و نشر آثار دکتر منشی زاده ( متخصص زبانهای باستان و زبانشناسی- استاددانشگاههای علامه طباطبایی و بهشتی ) آغاز به کار کرد :

www.monshizadeh.blogfa.com

کارنامه علمی و پژوهشی استاد منشی زاده
http://monshizadeh.blogfa.com/post-3.aspx

سیری در معنی دو واژه برزن و روزگار

http://monshizadeh.blogfa.com/post-2.aspx

بررسی تکواژ مجهول ساز در گذشته زبان فارسی

http://monshizadeh.blogfa.com/post-1.aspx

ممنون برای اطلاع رسانی.
تبادل لینک با پایگاه پژوهشی شما البته مایه ی شادمانی ام است؛ ولی به عللی که نمی توانم توضیح دهم، میخواهم "از این اَوستا" را از هرگونه تبادل لینک با تارنماهای دیگر به دور نگاه دارم ...
پاینده باشید و پیروز در انجام رسالت فرهنگی‌تان.

رابعه جمعه 11 دی‌ماه سال 1388 ساعت 08:09 ب.ظ http://amitis64.blogfa.com

من این کتاب رو نخوندم. اصلا نشنیده بودم تا به حال اسمش رو. امیدوارم روحشون در آرامش باشه که قطعا هست.
به یاد می یارم سوپرمانولیتو رو و دوست کودکیش سوزانا رو
تفاوتش در خرید لباس ورزشی بود و پروانه
کتابی اگه پیدا شد حتما می گم خدمتتون
یکی از دوستان و هم انجمنی های من نمایشگاهی از عکاسی معماری داره. باید ببینید. خیلی خوبه. البته متاسفانه مشکل باز هم بعد مسافته

بله، متأسفانه در این شهر کوچک گرفتار آمده ام و چه بسیار نمایشگاه های ارزشمندی ـ مثل همان که گفتید ـ که از دست داده ام ...

علی اسدی شنبه 12 دی‌ماه سال 1388 ساعت 08:36 ق.ظ

درود بر یاغش عزیز. عالی بود

درود علی جان
ممنون.

رابعه شنبه 12 دی‌ماه سال 1388 ساعت 06:48 ب.ظ http://amitis64.blogfa.com

جناب آقای کاظمی گرفتار که نیامدین احتمالا گرفتار شدین (ایکون خنده ام اینجا نداره)
اسم دوست و هم انجمنی من (علی رضا رنجبر شورابی) هستش می تونید عکس ها رو از توی سایت ببینین. فقط اسمشون رو از توی گوگل سرچ کنین.
اینم از مزایای اینترنت
فواصل رو از بین برده

ممنون.

پریسا دوشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1396 ساعت 01:51 ب.ظ

سلام من هم از شیفتگان کتاب هزار و یک روز هستم که در دوران کودکی (حوالی 11_10سالگی) خواندم. الان در به در به دنبال این کتابم ولی اثری از آن نیست و هیچ کتابفروشی حتی اسمش را هم نشنیده. فکر میکنم عاقبت دست به دامن دست دوم فروشی ها شوم. با دیدن تصاویرش که در این پست قرار داده اید روحم تازه شد و به آن روزها برگشتم. ممنون

سلام و ممنون از نظرتان. راستش زنده‌یاد بریمانی، نسخه‌های کتابش را داده بود کتابفروشی "دانش‌پژوه" در رامسر براش پخش کنه. شاید هنوز دست صاحب کتابفروشی (آقای دانش‌پژوه) نسخه‌هایی از کتاب باشه. ایشون الان کتابفروشی را جمع کرده، ولی یه وبلاگ دارند به این آدرس:
http://neydasht.blogfa.com
نشانی ایمیل پسرشان مهندس دانش‌پژوه را هم میذارم:
mani.danesh@gmail.com
انشالله که بتونید ارتباط برقرار کنید و با واریز هزینه، کتاب را پُستی دریافت کنید. اگه پرسیدن که چطوری جویا شدین، ارجاع بدین به همین صفحه در وبلاگ من.

هامان بریمانی جمعه 26 آبان‌ماه سال 1396 ساعت 11:41 ق.ظ

سلام .....
من پسر دکتر بریمانی هستم اسمتون خیلی برام آشناست.

سلام. یادِ دکتر بریمانی، گرامی باد. خاطرم هست که دکتر بریمانی یک پسر خردسال هم داشتند. خوشحالم از آشنایی‌تون. خاطره‌ی محو گذشته‌ در محوطه‌ی خانه‌های پزشکان بیمارستان امام سجاد رامسر ....
پیروز باشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد