وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...
وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...

معماری در سینما (6) : معماری در فیلم شب، ساخته‌ی آنتونیونی

تا کنون در تاریخ سینما، هیچ فیلمسازی به اندازه‌ی میکل‌آنجلو آنتونیونی، معماری را چنین مؤثر به کار نگرفته است. در عنوان‌بندی فیلم شب (1961)، آنتونیونی صریحاً اعلام می‌کند که معماری نقشی فراتر از  پس‌زمینه‌ی وقایع را به عهده خواهد گرفت:

ما نخست خیابانی را می‌بینیم که از شدت ترافیک، سر و صدا و تزئیناتِ پُرمایه‌ی یک ساختمان قرن نوزدهمی در حال انفجار است. یک قطع ناگهانی ما را در جهت آسمان به تراس‌های خالی و به وضوح برجسته‌ی بُرج جیوپونتی پیرلی (1957) بلندترین ساختمان میلان می‌برد. در این دو نمای اولیه، آنتونیونی  ضدّیتِ میان نظم و آشوب، جمعیت و سکوت، سنت‌گرایی و جنبش مدرن را تثبیت می‌کند.


تقابل سنّت و مدرنیته در نماهای آغازین فیلم شب (1961)

نماهایی از فیلم شب


دوربین رو به دیوار عمودی بنا به سمت پایین حرکت میکند و به سطوح شیشه‌ای و فلزی مینگرد [همینجا میان شکل فریم‌های فیلم و طبقات یک بنا، قیاسی خلق می‌شود]؛ امّا در میانه‌ی بنا، به شکلی ناگهانی، 90 درجه می‌چرخد و رو به شهر نظر می‌اندازد. این قاب، همزمان به دو تصویر جداگانه تقسیم شده است؛ یکی تصویر مستقیم دوربین از شهر و دیگری تصویر بازتابِ شهر در بنای پونتی. "معماری" به شیء مورد مشاهده و قابی برای مشاهده کردن تبدیل می‌شود.


تیتراژ فیلم شب (1961) ـ معماری و بازتابِ معماری

نماهایی از فیلم شب



آنتونیونی در فیلم‌هایش، همواره معماری سرد و یخ‌زده‌ی شهر مدرن را در برابر رنگمایه‌های زمینی معماری قدیم قرار می‌دهد. برای مثال در صحنه‌ی بیمارستان فیلم شب، چندبار در منظر مقابل پنجره‌ی بیمارستان از دیدِ تومازو (برنهارد ویکی)، ساختمانی قدیمی با طرحی کلاسیک دیده می‌شود. ولی هر زمان که تومازو، نگاه عاشقانه‌اش را از لیدیا (ژان مورو) برمیدارد [بطور خاص، وقتی که احساس میکند لیدیا و جووانی قصد تنها گذاشتن‌اش را دارند]، با تغییر زاویه‌ی دوربین، منظری که از پنجره دیده می‌شود  ساختمان‌های براق و خاکستری مدرن ـ به شکلی تهدیدآمیز است.


منظر دلگرم‌کننده‌ی معماری سنتی (دو قاب بالا)؛ و منظر تهدیدآمیز معماری مدرن (قاب سوّم)

نماهایی از فیلم شب

نمایی از فیلم شب


سکانس بیمارستان در فیلم شب (1961) ـ با ترجمه‌ی استاد هوشنگ گلمکانی:

تماشا و دانلود از فورشیرد

تماشا و دانلود از دراپ‌باکس



یکی از سکانس‌های ماندگار فیلم شب، سفر طولانی لیدیا از مرکز میلانِ مدرن، به سمتِ حومه‌ی شهر است. سفری جستجوگرانه برای احیای عشق؛ عشق به همسرش جووانی. لیدیا در این سفر، از خیابان‌های بی‌نام شهر مدرن میگذرد. در طول راه، به افراد زیادی برمیخورد امّا توان برقراری ارتباط با هیچیک را ندارد. او با ساختمان‌ها و اتومبیل‌ها، آژیرهای پرطنین، ردیف متوالی پنجره‌ها و بالکن‌های یک‌شکل مواجه می‌شود؛ تابلویی درهم و برهم از اشکال و اصواتِ نامفهوم. در جایی از این سفر، لیدیا به زمین متروکی نظر می‌اندازد که در آن بنایی قدیمی در دست تخریب است. در آنجا به کودک گریان و تنهایی دلداری می‌دهد و به بقایای دیوارهای بنا دست میکشد. مادر ِ حامی، هم طفل و هم معماری را به حال خود رها کرده و تنها گذاشته است.


نماهایی از فیلم شب (1961). سفر "لیدیا" در شهر.

نماهایی از فیلم شب


سفر لیدیا در شهر >  تماشا در آپارات



لیدیا، برای رهایی از تنهایی مداوم و پر سر و صدای شهر مدرن، سوار تاکسی می‌شود تا به نقطه‌ای در حومه‌ی شهر برود که زمانی او و جووانی در آنجا ماجرا و خاطره‌ای عاشقانه داشته‌اند. امّا آنچه پیش از این  شهرکی دنج در کنار خط راه‌آهن بود، اکنون در اشغال حواشی توسعه‌ی شهری است. ایستگاه راه‌آهن، متروک افتاده و مزارع بدون هرس، در انبوه علف‌ها و بوته‌ها. جادوی گذشته، از آنجا رخت بربسته است.





مطلب بالا، برگرفته از مقاله‌ی «معماری در فیلم‌های آنتونیونی: هیاهوی سکوت»، نوشته‌ی میچل شوارتز و ترجمه‌ی احسان خوش‌بخت است.




معماری در سینما (5) : معماریِ سرگیجه

در تاریخ سینما، نقاط عطف درخشانی از هنر و اندیشه داریم؛ آثار ماندگاری برای امروز و فردا؛ با همه‌ی رمز و راز ِ جاودانگی.

یکی از این آثار، فیلم سرگیجه (1958)، ساخته‌ی آلفرد هیچکاک است. سرگیجه، نمونه‌ای اعلا برای مطالعه‌ی نقش و معنای فضا در سینماست. یکی از فضاهای مهم در فیلم، موزه‌ی سان‌فرانسیسکو است  [ساختمانِ مشهور به "لژیون ِ افتخار" ـ بخشی از موزه‌ی هنرهای زیبای سان‌فرانسیسکو]. به کارگیری "موزه" اشاره‌ای است به نقشی که این بنا در حفظ خاطره و یادآوری آن ایفا می‌کند. اصلی‌ترین چیزهایی که از مادلن (با بازی کیم نواک) به یاد اسکاتی (جیمز استوارت) می‌ماند، گردنبند، دسته‌ی گل و فرم حلقوی مویش، در همین سکانس موزه، تثبیت شده و به ذهن سپرده می‌شوند.


نماهایی از فیلم سرگیجه (1958) ـ بخش‌های مربوط به موزه‌ی سان‌فرانسیسکو

نمایی از فیلم سرگیجه

نمایی از فیلم سرگیجه

نمایی از فیلم سرگیجه

نمایی از فیلم سرگیجه

نمایی از فیلم سرگیجه


فضای مهم دیگر در فیلم، کلیسای "سن خوان باتیستا"ست [کلیسای اسپانیایی بنا شده در سال 1797 در شهرستان سن‌بنیتوی کالیفرنیا]هیچکاک از ساختمان این کلیسای قدیمی و  واقعی در فیلم استفاده کرده است، ولی تنها نیمی از آن ریشه در واقعیت دارد: این کلیسا، فاقد بُرجِ ناقوسی بدان هیئت و بلندی بوده است و بُرجی که بالا رفتن از پله‌های آن، "سرگیجه"ی  اسکاتی را تشدید می‌کند، از نقاشی روی شیشه خلق شده و ریشه در معماری متافیزیکی و نبوغ هیچکاک دارد. 


کلیسای سن خوان باتیستا، در عالم واقعیت

نمایی از فیلم سرگیجه

کلیسای سن خوان باتیستا در معماری متافیزیکِ هیچکاکی با بُرج بلندِ ناقوس

نمایی از فیلم سرگیجه

نماهای مربوط به بُرجِ ناقوس نقاشی‌شده‌ی کلیسای سن خوان باتیستا در فیلم + پلکان معروف

نمایی از فیلم سرگیجه

نمایی از فیلم سرگیجه

نمایی از فیلم سرگیجه

نمایی از فیلم سرگیجه

نمایی از فیلم سرگیجه



*مطلب بالا، از مقاله‌ی «هیچکاک، معماری و سرگیجه» از پژوهش‌های آقای "احسان خوش‌بخت" می‌باشد.


یکی از سکانس‌های به-یاد-ماندنی فیلم هم در فورت‌پوینت، زیر پُل معروف گُلدن‌گیت می‌گذرد. در ادامه، استوری‌بورد این سکانس را آورده‌ام بعلاوه‌ی قطعه فیلمی توضیحی از آقایان شاهین دربندی، سامیار همتی‌نژاد و امیدرضا کریمیان (دانشجویان رشته‌ی کارگردانی سینمای دانشگاه آزاد رامسر). در این فیلم، به جز پُل گلدن‌گیت در فیلم سرگیجه‌، به معماریِ "ساختمان داکوتا" در فیلم بچه‌ی رُزماری و "هتل استنلی" در فیلم درخشش هم اشارات مفیدی شده است:


بخشی از استوری‌بوردِ فیلم سرگیجه ـ سکانس مربوط به پُل گلدن‌گیت

استوری بورد فیلم سرگیجه

http://www.aparat.com/v/K3Lit