وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...
وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...

سنجاب و خارپشت


در ادامه‌ی پُست پیشین، فرصتی دست داد تا یکی دیگر از کارتون‌های مجموعه‌ی «پسر قهرمان و اسب بالدار» (گلچین انیمیشن‌های کُره‌ی شمالی) را ترجمه کرده و با زیرنویس فارسی منتشر کنم: در کُنام راسوها (1979) [با عنوان اصلی: 족제비네 소굴에서].

این کارتون هم مانندِ «اسب پرنده» از ساخته‌های انیماتور کُره‌ای "کیم چون اُک" است و اپیزودِ دوّم از یک مجموعه‌ی انیمیشنی با عنوانِ «سنجاب و خارپشت» (+) است که در راستای پروپاگاندای نظام کُره‌ی شمالی، تولید-اش برای کودکان و نوجوانان در دو فصل و 32 اپیزود از سال 1977 تا 2012 میلادی ادامه یافته بود.

خودِ من که در نوجوانی آن را در سینمای سبزه‌میدانِ رشت دیده بودم، توجّهی به تبلیغاتِ سیاسی-اش نداشتم و فقط پسرانه جذب فضای جنگی-‌اش شده بودم. الان ولی میخوانم که «تپه‌ی گُلریز» (Flower Hill) در این کارتون، همان کشور کُره‌ی شمالی است؛ «راسوها» (Weasels) همان ژاپنی‌ها هستند(!)  «موش‌ها» (Mice) همان مزدوران کُره‌ی جنوبی(!) و «سنجاب و خارپشت» (Squirrel and Hedgehog) همان پیشاهنگانِ وطن‌پرستِ کُره‌ی شمالی!


دو تصویر زیر:

(بالا) نمایی از کارتون، که خارپشت‌های سرباز میهن، یک جاسوس را که یک موش بیابانی 
یا "جِربیل بزرگ" است دستگیر کرده‌اند.

(پایین) تصویری از موش‌های بیابانی یا جِربیل‌ها، که شباهت زیادی به سنجاب‌ها دارند 
و با همین شباهت می‌توانند چهره‌ای منافق و نفوذی داشته باشند (خودشان را سنجاب جا بزنند)
و وطن‌فروشی کنند!



یکی از مشکلات ترجمه‌ی این کارتون هم همین بُعدِ سیاسی-اش بود. در نسخه‌ی دوبله-شده‌ی آن به زبان انگلیسی، دیالوگ‌ها و موسیقی و آوازهای میهنی-اش را تغییر داده بودند و نمی‌توانستم در برگردانِ پارسی، اعتمادی به آن داشته باشم. زیرنویسی هم از آن در سایت‌های مخصوصِ "ساب-تایتلِ" فیلم موجود نبود. امّا پس از جُست‌وجوهای فراوان، سرانجام با بختِ خوش در گوگل‌درایو (+) به آرشیو کامل این مجموعه‌ با زیرنویس انگلیسیِ هاردساب-شده دست یافتم. این آرشیو را یکی از علاقه‌مندان این مجموعه‌ی کارتونی فراهم آورده بود و کوشیده بود (به زعم خود) ترجمانِ صادقِ کُره‌ای-به-انگلیسی آن‌ باشد. و همین هم شد بنیانِ ترجمه‌ی فارسیِ من.

دانلود و تماشای کارتون با زیرنویس هاردساب-شده در نماشا

دانلود زیرنویس فارسی بصورت مجزّا از ساب‌سین



از این جهت، دیدن دوباره‌ی این کارتون، هم برایم شیرین بود (برای خاطره‌ی نوجوانی)؛ و هم تلخ (برای فهمیدنِ پروپاگاندا و رویه‌ی تبلیغاتی-اش)!


تمبر با تصویر سنجاب و خارپشت (کاراکترهای اصلی کارتون)
منبع عکس: 다람이와 고슴도치 - 나무위키

در روزهایی که مشغول ترجمه‌اش بودم، همزمان مشغول خواندنِ ترجمه‌ی  سفرنامه‌ی مصوّر پیونگ‌یانگ (+) از گی دولیل (Guy Delisle)، انیماتور کانادایی-فرانسوی، هم بودم.

 در زمان "کیم جونگ ایل" از او دعوت شده بود تا با حضور در  استودیوی فیلم علمی و آموزشی کُره (عاک) در پیونگ‌یانگ، به پیشبرد یک پروژه‌ی انیمیشن‌سازیِ مشترک (فرانسوی-کُره‌ای) یاری برساند.

گی دولیل از بدو ورود-اش به آن کشورِ حصارکشیده‌ی منزوی، شروع به روایتِ طنزآمیزِ مشاهدات-اش بصورت مصوّر می‌کند. مشاهداتی که برای یک انسانِ غربی چون او، عجیب می‌نموده است

ــ داشتن تلفن همراه و رادیوی کوچک ممنوع است!

ــ رادیوهای کُره‌ی شمالی فقط کانال‌های رسمی (حکومتی) را می‌گیرند و همه‌ی موج‌های رادیویی دیگر را بسته‌اند! در مورد تلویزیون هم همینطور است و فقط دو کانال رسمی (حکومتی) در دسترس مردم است!

ــ مردم عادی، دسترسی به اینترنت ندارند!

ــ هرگونه شوخی با/درباره‌ی رهبر بزرگ (درگذشته) و رهبرِ عزیز (فعلی) ممنوع است!

ــ در همه‌ی اتاق‌ها، طبقات و تمام ساختمان‌های کُره‌ی شمالی، عکس رهبر بزرگ (کیم ایل سونگ)  و پسرش (کیم جونگ ایل) کنار هم به دیوار نصب است! حتی در مناظر طبیعیِ بیرون شهر و در شالیزارهای برنج هم تابلوهای شعاری با جملاتِ رهبرِ بزرگ دیده می‌شود!

ــ توی هر ساختمان یک پرچم و روی هر دیوار یک پرتره از رهبرِ بزرگ است. هر طرف را که نگاه کنی، نشانِ نقاشی‌شده یا حکاکی‌شده‌ی «ذهن برتر» را می‌بینی که به شکل یک گُل سرخ است: کیم-جونگیلیا

ــ در خیابان‌های شهر، هیچ آدم معلولی دیده نمی‌شود و اینگونه تبلیغ می‌شود که مردم کُره‌ی شمالی خلق یکدستی هستند که کاملاً سالم و باهوش و قوی به دنیا می‌آیند!

ــ در هر گوشه و جلوی هر ساختمانی، یک نگهبان (با لباس نظامی) هست!

ــ متروی پیونگ‌یانگ، 90 متر زیر زمین است و طوری ساخته شده تا در زمان حمله‌ی هسته‌ای بتواند بعنوان پناهگاه مورد استفاده قرار بگیرد!

ــ شهر (پیونگ یانگ)، به اندازه‌ی کافی برق ندارد تا چراغ‌های ترافیکی‌اش کار کند و شب‌ها خیابان‌ها در تاریکی و خاموشی است!

ــ حکومت کُره‌ی شمالی از اهرم جیره‌بندی بر مردم-اش استفاده می‌کند و مردم در این سهم‌بندیِ غذایی به دو دسته‌ی به‌دردبخور (وفادار و وظیفه‌شناس در قبال حکومت) و به‌دردنخور (معاندین و مخالفین و زندانیان سیاسی) تقسیم می‌شوند!

ــ استفاده از خودروی شخصی، محدودیت دارد و هرگونه تردد بینِ شهری فقط به شرط داشتن مجوّز ممکن است!

ــ هر مسافر خارجی، باید در تمامیِ گشت‌وگذارهایش با یک گماشته/مترجم امینِ حکومتی همراهی شود و اجازه ندارد به تنهایی از هتل بیرون برود!

ــ طبق تبلیغاتِ حکومت در کره‌ی شمالی باید مدام حواست به خائنین و جاسوس‌های دغل‌بازی باشد که نقشه‌های بدخواهانه می‌ریزند تا نظام سوسیالیستی را بی‌ثبات کنند! جاسوسانِ مزدوری که از دولت دست‌نشانده‌ی کُره‌ی جنوبی پول می‌گیرند تا در میان انقلابیون نفوذ کنند!

ــ توی روزنامه‌ها، تلویزیون و گفتگوی بین آدم‌ها، مدام از اقدامات خصمانه‌ی یک کشور مستکبرِ خارجی و حضور تحمیلی-اش در کُره‌ی جنوبی و آمادگی در برابر حملات قریب‌الوقوع حرف زده می‌شود!

ــ حکومت از ابزار ترفیع اداری-مالی برای قدردانی از وفادارترین افرادش در شهرستان‌ها استفاده می‌کند. افرادی که نه بخاطر استعداد و توانایی‌شان، بلکه بخاطر خبرچینی و لو-دادنِ همسایگان‌شان (اگر که مخالف حکومت بوده باشند)، شامل این ترفیع می‌گردند! 

ــ انگار کل این مردم را با تبلیغات حکومتی شستشوی مغزی داده‌اند!


بسّه دیگه!

دلم گرفت!

یک ویدئوی حرکاتِ موزون از جشن جوانان کُره‌ی شمالی میذارم تا بشوره ببره پایین!

(منو یاد مدل رقص‌های فرد آسترــی میندازه!)