وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...
وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...

آغاز شش‌سالگی آناهید

اوّل آذرماهِ امسال، مناسبتِ جشن پنج‌سالگی دخترم "آناهید" و قدم نهادن-اش به شش سالگی بود.

وعده کرده بودم که برایش چندتا از کارتون‌های عهد کودکی-ام را از روی نوار ویدئو، تبدیل به فایل دیجیتال کنم.

از سری کلاسیک‌های "دانلد داک" ، سه کارتون را که دوست می‌داشتم برگزیدم:

دانلد، مجنونِ دیزی (1950) [اطلاعات در IMDb] ــ پیشاهنگانِ دریا (1939) [+] و خوش‌خوابیدنِ دانلد (1941) [+].

این‌ها کارتون‌های مفرّحی است که نابغه‌ی صنعت انیمیشن، "والت دیزنی"، در یک دهه‌ی طلایی در امریکا ساخته بود؛ و در ایران هم نابغه‌ای دیگر در عالم برنامه‌های مفرّح رادیویی و تلویزیونی، زنده‌یاد "منوچهر نوذری"، صدای خود را با تیپ‌سازی بجای "دانلد داک"در دوبله‌ی فارسی-اش  نشانده بود!

من از روی نوار ویدئو، صدای دوبله‌ی فارسی این کارتون‌ها را روی فیلم‌های باکیفیت‌تری که از اینترنت دانلود کرده‌ام، میکس و سینک کرده‌ام.

در ابتدا و انتهای کارتون اوّلی، ترانه‌ای ــ وصفِ حالِ "دانلد" برای محبوب‌اش "دِیزی" ــ خوانده می‌شود که "ویکی‌پدیا" متن-اش را چنین نگاشته است:

Daisy, Daisy you're the one that's got me captivated,

Every time you look at me I get so addlepated,

And when I'm driving along the street

Everybody that I meet

Says "there goes the guy

that's crazy over sweet Daisy Mae".

در کارتون آخری هم، شوخی مضحکی با تابلوی مشهور «آرایش در سیاه و خاکستری» یا «مادر ویسلر» ــ اثر  "جیمز مک‌نیل ویسلر" می‌شود! 


دانلود کارتون اوّل (Crazy Over Daisy) از دراپ‌باکس

تماشا و دانلود از آپارات


دانلود کارتون دوّم (Sea Scouts) از دراپ‌باکس

تماشا و دانلود از آپارات


دانلود کارتون سوّم (Early to Bed) از دراپ‌باکس

تماشا و دانلود از آپارات



وقتی بدی را در مردم جستجو میکنی، حتماً پیدا میکنی!


وقتی چیزهای بد را در آدم‌ها جستجو میکنی، حتماً پیداشون میکنی!

بهتره دنبال خوبی‌های مردم بگردی! 

داشتم فیلم پولیانا (1960) [+] ساخته‌ی کلاسیک شرکت "والت دیزنی" را تماشا میکردم، که جمله‌ی زیبای بالا را شنیدم. 

این جمله رو یه دختر دوازده‌ساله (پولیانا) به کشیش شهرِ کوچک‌شون میگه؛ و کشیش، درسی را از او می‌آموزد که پیش از آن نمیدانسته! 
کل این شهر کوچکْ تحت سلطه‌ی زنی ثروتمند به نام «پولی هرینگتون» است، که در جوانی از وصالِ مردِ محبوبش جا مانده است و بعد از آن و به مرورْ یک روحیه‌ی دُگم و سخت مذهبی پیدا کرده! 

چند بخش از فیلم را جدا کرده‌ام و باهم در اینجا به اشتراک گذاشته‌ام: 

در بخش اوّل، همین خانم داره به کشیش دستور میده که در نطق هفتگی‌ش برای ترساندن مردم از گناه و وسوسه‌ی شیطان، تا میتونه پیاز داغ جهنم رو زیاد کنه! در ادامه، اون بخشی را گذاشته‌ام که «پولیانا» به کشیش میگه کلی متن شاد مذهبی وجود داره و اساساً خدا برای مردم، «شادی» میخواد نه سختی! و اینکه اگه چیزای بدـو تو آدما جستجو کنی، حتماً پیدا میکنی؛ پس خوبه که بگردی دنبال خوبی‌های مردم! در انتها هم، قسمت مربوط به تحوّلِ کشیش و عذرخواهی‌ش از مردم شهر برای حرّافی‌های بیهوده‌ی چهارساله‌اش را گذاشته‌ام.




پی‌نوشت:

1- این فیلم، از روی داستانی به همین نام از نویسنده‌ی آمریکایی «النور اچ. پورتر» [+] ساخته شده است. این داستان، در سال‌های دهه‌ی 1340 شمسی توسط شیده جلایی‌فر به فارسی نیز برگردانده شده و انتشارات فروغی آنرا در سری "داستان‌های زرین"-اش چاپ کرده بود.


روی جلد و صفحاتی از ترجمه‌ی فارسی کتاب پولیانا


2- یادمـه در نوجوانی، کتابی هم از نویسنده‌ی اسپانیایی «آنا ماریا ماتوته» [+ با ترجمه‌ی شیوای محمد قاضی خوانده بودم با عنوان «پولینا، چشم و چراغ کوهپایه» [عنوان اصلی: پائولینا، دنیا و ستارگان]؛ که شخصیت دختر قهرمانِ داستان-اش "پولینا" شباهت‌های زیادی به همین "پولیانا" داشت!