سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی / دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی
چشم آسایش که دارد از سپهر تیزرو / ساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمی
زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت / صعب روزی بوالعجب کاری پریشان عالمی
سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگل / شاه تُرکان فارغ است از حال ما کو رستمی
در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست / ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی
اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست / رهروی باید جهانسوزی نه خامی بیغمی
آدمی در عالم خاکی نمیآید به دست / عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی
خیز تا خاطر بدان تُرک سمرقندی دهیم / کز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی
گریه حافظ چه سنجد پیش استغنای عشق / کاندر این دریا نماید هفت دریا شبنمی
ترانههایی هست که وقتی گوش میکنی، بیآنکه حتی معنی-اش را بدانی، ولی همراهش میشوی، در ذهن خود دکوپاژ-اش میکنی و برایش تصویر میسازی.
این ترانهی "اروس رامازوتی" هم از جملهی همان ترانهها بود. دیدنِ ویدئوی ترانهاش، برایم همراه با خشنودی بود. تقریباً همان چیزی بود که قبلاً تصویر-اش را در ذهنم ساخته بودم! خوانندهی ترانه از نگاهِ سوّم شخص، با دلگرمی، عشّاق جوانی را بدرقه میکند که داستان شکوفای عشقشان را همچون ایزدان از بالا نگریسته است. آن را با نوای پُرشکوه موسیقی-اش ایزدـگونه روایت میکند و دعاگویان، با آگاهی به محتوم-بودنِ تنهاییِ ابدی-اش، آنان را در حریم و خلوتِ سبز عاشقانهشان خیرخواهانه بدرود میگوید ....
هنوز هم دیدنش بعد از این همه سال برایم ارجمند بود. همچون سرودی است که یک پاپِ ایتالیایی در خلوتِ خود، به یادِ خاطراتی سبز از جوانی-اش در روزهایی آفتابی و روشن خوانده باشد. چقدر این تنهاییها در اینجا شبیه هم میشود و رنگِ تقدّس به خود میگیرد!
بگذارید ما هم احترام-اش بگذاریم و با نگاهمان بدرقه-اش کنیم!
Un angelo disteso al sole - Eros Ramazzotti
دانلود ویدئو-ترانه از دراپباکس