وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...
وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...

* پولیوشـکاپولی * - ترانه ای برای "زیسـتن"


نویسـنده‌ی این دفتر، تا اینجا هرچه گفت، از خود گفت و حُب و بغض‌هایش ...

ولی امروز صبح که از خواب برخاست، با خود اندیشید که آیا هنوز میتواند صدای سُم ِ اسبان ِ راهوار را در دشتها بشنود؟ آیا هنوز میتواند غم فراق و دوری ِ دلدادگان را دریابد؟

ناگزیر، کمی با خود خلوت کرد ...

آنگاه، قطعه‌ای از "شاملو" به یادش آمد:

«بر زمینه‌ی سربی صبح
سوار
خاموش ایستاده است؛
و یال بلند اسبش در باد پریشان می‌شود.
خدایا خدایا !
سواران نباید ایستاده باشند
هنگامی که
حادثه اخطار می‌شود!
کنار پرچین سوخته
دختر
خاموش ایستاده است؛
و دامن نازکش در باد
تکان می‌خورد.
خدایا خدایا !
دختران نباید خاموش بمانند
هنگامی که مردان
نومید و خسته
پیر می‌شوند!»


پولیوشـکاپولی (Полюшко Поле)

صدای ِ "اُریگابرای تو مأنوس بود؛ همسر ِ "ژیان ساعدی"؛ و مادر ِ "آلیوشـا" ...


«دشت، دشت ِ من،
دشت ِ پهناور ِ من!
دلاوران و قهرمانان چه سان بر اسبان ِ راهوار خود تازند،
دلاورانی که گذشـته‌اند.

باد، نغمه‌ی شجاعتتان را خواهد پراکند
در سرتاسر این دشت ِ سبز.
ترانه و نغمه‌ای که گذشـته،
آنها را با فخر و شکوه خود تنها و رها بگذار،
و راهنمایشان باش تا انتهای راه‌های غبار گرفته ...

دشت، دشت ِ من،
دشت ِ پهناور ِ من!
دلاوران و قهرمانان چه سان بر اسبان ِ راهوار خود تازند،
دلاورانی که گذشـته‌اند.

دشت، دشت ِ من! چه بسیار لحظات غمبار که دیده‌ای،
چه خون‌هایی که سیراب-ات کرد،
خون‌هایی از ما که گذشـته.

دشت، دشت ِ من،
دشت ِ پهناور ِ من!
دلاوران و قهرمانان چه سان بر اسبان ِ راهوار خود تازند،
دلاورانی که گذشـته‌اند ...»


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


ترانه‌ی زیبا و غزلگونه‌ی «پولیوشـکاپولی/ Polyushko Pole» با صدای اثیریِ "اُریگا" را از اینجا یا اینجا می‌توانید دانلود کنید.


برای خواندن ِ متن ِ ترانه به روسی، و برگردان ِ انگلیسی ِ آن اینجا را کلیک کنید.


 

اجرای مشهور ِ حماسی ِ موسیقی پس‌زمینه-ی این ترانه، که در ایران به "مرغزارهای روسی" (Meadowland) معروف است، را از اینجا می‌توانید دانلود کنید.


به دیدار رستاخیز در ازبکستان

در میدان امیرتیمور ِ شهر تاشکند
(بخش اوّل: بخارا)


دخترک کمربندی آبی‌فام روی پیراهن سفید ابریشمی خود بسته و گیسوان سیاهش را با نوار قرمز زینت داده بود. همه چیز و همه کس رنگ و بوی عید را داشت. همه چیز شادی و زیبایی داشت؛ دارا و ندار، شاهزاده و گدا صورت یکدیگر را می‌بوسیدند؛ گویی به راستی رستاخیز فرا رسیده بود ....

تولستوی (رستاخیز، کتاب اوّل، فصل 15 )


- گویند که هر "بهار" نشان از حقیقتِ "رستاخیز" است؛ تو  به کجا رفتی در این "بهار" در جستجوی "حقیقت" و "رستاخیز"؟

- من در سفری بودم به دشت‌های ازبکستان؛ در پیِ "نشانی" از "او" و شاید "نوری" ....

... and I was in a journey at the plains of Uzbekistan

 

  

  

 

در میدان امیرتیمور ِ شهر تاشکند 

تصویر 1 : در میدان "امیرتیمور" شهر تاشکند؛ و تندیس تیمور که سوار بر اسب است و در پایِ آن نوشته شده: بازوی توانای عدالت!
این میدان و تندیس در سال 1993 به فرمان "اسلام کریموف" نخستین رئیس جمهوری ازبکستان ساخته شده و بطور کامل تحت تأثیر سبک مونومان سازیِ اتحاد جماهیر شورویِ سابق است.

Amir Timur monument and square in Tashkent city 

 

 

 

بخارای ِ شریف

 

 یکی از کهن‌ترین آرزوهای من برآورده شده است، چه که توانستم به "سمرقند" و "بخارا" رَوَم  و برای مدتی هرچند کوتاه میان مردم این دو شهر باشم؛ در شادی‌ها و رقص‌های نوروزیشان همراه شوم و از یادگارهای نیاکان در این دو شهر بازدید کنم ....

آه بخارا ! بخارای شریف! مردم‌ات چه دلبسته‌اند به زبان فارسی و ایران! نه، من در بخارا تنها نبودم! در میان هموطنانم بودم!

در کنار آرامگاه ِ سامانی  

تصویر 2 : در کنار آرامگاه سامانی و فضای سبز اطراف آن در محل گورستان کهن بخارا
این، آرامگاهی‌ست متعلق به "اسماعیل سامانی" و چند تن از اعضای خاندان او از سده‌ی 3-4 هجری (9-10 میلادی) که تزئینات آجری شگفت‌آورش میلیمتر به میلیمتر با ظرافت در کنار هم کار شده است؛ در واقع، یک چهارطاقِ خوش‌فُرم و غنی‌شده به سبک آتشخانه‌های ساسانی است که در زیر گنبدش به جای آتش مقدّس، تابوت سنگی قرار گرفته و برای من یادآور آتشخانه‌ی "کُنارسیاهِ" فارس است.

Samanid Mausoleum in Bukhara city. It's form is very similar to a CharTaq of Sassanid FireTemple in KonarSiah - Fars province in Iran

آتشخانه ی ساسانی ِ کُنارسیاه  

تصویر 3 : چهارطاق بسته و پوشیده‌ی آتشخانه‌ی کُنارسیاه در استان فارس، که شباهت زیادی به لحاظ فُرم معماری (با طاقنماهای زیر گنبدش) با آرامگاه سامانی در بخارا دارد و شاید الگوی آن بوده است.
راهنمایم در بخارا، خانم "شهناز" (شَه‌نوزه) تعریف میکرد که در بخارا هنوز این رسم در مراسم ازدواج برقرار است که داماد باید عروس را پیش از ورود به خانه‌ی نو، سه بار به دورِ آتش بچرخاند و اینکه خودش هم در مراسم ازدواجش این رسم را بجای آورده ولی گمان نمیکند که یک سنّت اسلامی باشد!
با شگفتی گفتم: البته که اسلامی نیست! طواف به دور آتش، یک سنّت زرتشتی است؛ و در عهد ساسانی، احتمالاً گرداگرد گنبدِ آذران انجام می‌شده است.

Closed CharTaq of Sassanid FireTemple in KonarSiah - Fars province in Iran

My friend Shahnozeh, told me about a very wonderful cult in their wedding ceremony in Bukhara, that the bride must be turned round 3 times around the Fire by the groom before entering the new home; and I said that: this is a cult based on a Zoroastrian religion, in Sassanid era we had this cult in IRAN at a corridor around the CharTaqs in FireTemples.


مردم در "لبِ حوض" پس از اینکه دانستند از ایران آمده‌ام، دورم را گرفتند و دیوان اشعار "امیر علی‌شیر نوایی" (وزیر دانا و ادیبِ هنرپرور عهد تیموری) را که به فارسی و خط خوش نستعلیق بود آوردند تا برایشان بخوانم ... و سپس آن زن بخارایی که با شور و شعف سروده‌ی زیبای "احمد مهربان بخارایی" را از موبایلش برایم پخش نمود:

در شهر کهنه‌ی دنیا
هست نظرِ نور خدا
نام آن شهر شریف هست مبارک بخارا ...
شهرکم! عزیزکم!
زر خاکِ زمینکم!
اسلام و ایمانکم!
مسجدهاش آبادکم!
زر آفتابِ من بخارا !
فارسی زبانم بخارا !


کل این سروده، که با یک موسیقی پُرشکوه دکلمه شده است، را به همراهِ عکسهایی که با دوربینم از شهر "بخارا" گرفته‌ام در اینجا بشنوید و ببینید

To see the photos of Bukhara city with this track "Ahmadi Mehrabun - Buxoro.mp3" CLICK HERE


 

تصویر 4 : "لبِ حوض" در بخارا
این مکان، همانطور که از نامش برمیآید، گرداگرد یک حوض بزرگ به ابعاد 42 در 36 متر و عمق 5 متر شکل گرفته است. اینجا در سده‌ی 11 هجری (17 میلادی) با تعلق خاطر وزیر اعظم خانِ بخارا "نادر دیوان‌بیگی" و ساخت مدرسه‌ای در محل یک کاروانسرا در مجاورتش شکلی نو به خود گرفت و اکنون نیز با درختان کهنسال و راسته بازار و بناهای کهن اطرافش تفرجگاهی خوش برای همه‌ی جهانگردان است.

Labi Hauz in Bukhara city

 

رقص و شادی ِ زنان بخارایی

 دیدن رقص و شادی زنان بخارایی در "لب حوض" اینجا

To see the happiness and dance of women beside Labi Hauz in Bukhara, CLICK HERE

 

در یکی از حجره‌های مدرسه‌ی "اُلُغ بیگ" (سده‌ی 9 هجری)، که موقع بازدیدم محل فروش صنایع دستی بود، نقشی از داستان "شیرین" و "فرهاد" دیدم که شیفته‌ام ساخت: "فرهاد" به پای "شیرین" افتاده است و "شیرین" مشفقانه او را نوازش میکند؛ در پس‌زمینه، شهر "بخارا" و مَناره‌ی مشهور "کلان" دیده میشود. اندیشیدم که نقاش، "فرهاد" و "شیرین" را از "بیستونِ" عهد ساسانی به "بخارا"ی عهد اسلامی آورده است تا روایت"عشقِ صادق" را در خاکِ خود رقم زَنَد.

 

تصویر 5 : نقش "شیرین" و "فرهاد" در بخارا


A miniature of "Shirin and Farhad story", that I saw it at  UlugBek Madrasa in a Hojra.  This is a romantic story from the Sassanid era in Bistun-Kermanshah province of Iran, but here we see the adaptation in Islamic form in Bukhara city.

 

مَناره یِ کلان 

تصویر 6 : مَناره‌ی "کلان" در بخارا
این مَناره‌ی آجری که نماد شهر بخارا است، در سده‌ی 6 هجری (12 میلادی) ساخته شده. بلندی آن از سطح زمین 46 متر است و قریب 10 متر نیز عمق فونداسیونش میباشد. از آنجا که این مَناره در ابتدا بصورت منفرد ساخته شده بود و مسجدی متصل بدان نبود، مأذنه بودنش درست نمی‌نماید و احتمالاً کاربری اولیه‌اش این بوده که شب‌هنگام، آتش فانوس‌ها بر فرازش می‌افروختند تا راهنمای مسافران بخارا باشد.

Kalan Minaret in Bukhara city

The word "Minaret" as the meaning of "a place for lighting" displays the primary usage of this structure, not for calling Muslims to pray, but a tower of Fire or lantern in the night to lead travelers to the city.
 


بازدید از "ارگ بخارا" نیز برایم لذت‌بخش بود؛ به ویژه که در موزه‌ی ارگ، توانستم برای نخستین بار یک نقاشی دیواری بی‌نظیر سُغدی را از نزدیک ببینم. نقشی از اواخر عهد ساسانی که در کاوشهای شهر "وَرَخشا" (ارگ‌نشینِ کهنِ بخارا) یافت شده بود و شاهَکِ محلی را در خانه‌اش (خدا خانه) به همراه همسر و پسر جوانش در حال نیایش به دور آتش مقدس نشان میداد.

نقش ِ سُغدیِ اواخر عهد ساسانی  

تصویر 7 : نقش سُغدیِ اواخر عهد ساسانی در موزه‌ی ارگ بخارا که شاهک وَرَخشا را به همراه همسر و پسر جوانش در حال نیایش به نزد آتش مقدس نشان میدهد.

Mural saint veneration for holy fire (ruler with his wife and young son near a sacred fire). VARAHSHA. Palace oriental hall. 7th Cent.

 

ارگ بخارا 

تصویر 8 : ارگ بخارا

ARK fortress in Bukhara


 

هنگام غروب، در مدرسه‌ی "نادر دیوان‌بیگی" شاهد رقص زیبای نوروزیِ زنان و دخترانِ جوان بخارایی بودم که عکس‌ها و بخشی از فیلم آنرا تقدیم میدارم:

رقص محلی زنان و دختران بخارایی   

رقص محلی زنان و دختران بخارایی  

رقص محلی زنان و دختران بخارایی

تصویر 9 : عکس‌هایی از رقص محلی زنان و دختران بخارایی در مدرسه‌ی "نادر دیوان بیگی"

Women and young girls of Bukhra are dancing at Nadir Divanbeghi Medressa

 دیدن بخشی از فیلم رقص محلی زنان و دختران بخارایی در مدرسه‌ی "نادر دیوان بیگی" اینجا 

To see the "folklore dance at Nadir Divanbeghi Medressa" CLICK HERE


- پیوند به بخش دوّم:

دیدار رستاخیز در ازبکستان (سمرقند)