وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...
وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...

یکسال گذشت از با تو بودن ...



یکسال گذشت از با تو بودن ...

می خواهم بدانی که دوستت دارم

که برایم عزیزترینی

که محبّت و مهربانی ِ وسیع ِ قلب ات، همه ی آلام ام را تسکین داد

که همراهی و همسفری ات، "تنهایی" ِ دیرپایِ مأنوس ام را خانه نشین کرد

"زمستان"، با تو سرد نبود! نخستین باری بود که سوز ِ سرمایش، تن ام را گزندی نبود! نخستین باری بود که "ابر" را با همه ی سیاهی اش، غمگین ندیدم! نخستین باری بود که خود را شریکِ تنهاییِ دسته ی مرغان ِ مهاجر نیافتم! نخستین باری بود که لبخندِ آسمان را دیدم و شادیِ کودکانه ی باران ِ کوتاهِ وقتِ غروب را!

دیگر چه بگویم! "تنهایی"، رفته است؛ "غم"، رفته است؛ و این "اندوه"ِ جان-فزایِ هر روز تجربه ی آدمیّت.

مرا پذیرفتی، هرچند که آگاه بودی از زخم و خستگی ِ این "مسافر".

نغمه ی عاشقی ِ حقیقی ام آموختی؛ "گذشت" را و "مهربانی" را؛ و "مهربانی" را و "مهربانی" را.

گویی فرشته ای در کالبدِ آدمی! یا قلبی چونان برساخته ی نوازش ِ دست ِ ایزدی، که پرستار ِ شب ها و روزهایم شدی!

نه اشکی و نه دلتنگی ای! نه اندوهی و نه تنهایی ای! همه با آمدن ات رفتند! همنشین ِ سادگی و زیبایی ِ زندگی ات شدم؛ که باری، میدانم گنج ِ شایگان است.

اگر نیامده بودی، مرا شاید بادِ طوفان زایِ پاییزی با خود می برد، بسان ِ آن برگِ نارنجی ِ تکیده که بی اعتنا شده بود به خاطراتِ سبز ِ خود!

اگر نیامده بودی، این "مسافر" را نه یارای ِ درک ِ این زیبایی بود: نور ِ سُرخگون ِ غروبی، و دریایی، و آرامشی، و انتظاری. انتظاری! 

دوستت دارم رفیق ِ روزهایِ خوبِ زندگی! رفیق ِ خوبِ روزهایِ زندگی! همسر ِ مهربانم!



گفتارهایِ دیگر:

- عشق ِ سالهایِ وبا ...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد