وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...
وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...

کار و عشق در نوشته‌های رومن رولان

" کار " :

«کار: یگانه عنوان شرف راستین! نیرو و شادی فطری انسان آفرینشگر، یعنی تنها کسی که به راستی زنده است؛ یگانه کسی که در نیروهای جاودانی سهیم است. چنین کسی خود را در فعالیت تولید کننده -خواه حقیر باشد و خواه پرتوان-  برای جامعه‌ی زندگان درمی‌اندازد. و همین تنها "فعال بودن، فعال برای همه بودن" فضیلت به معنای مردانه‌ی آن است. جز این هر چه هست، خرده فضیلت است» (درآمد/ ص.19). 

و "عشق" :

«همین که یکی را دوست داشتیم؛ همین به یقین نشناختن، جاذبه‌ی دیگری است. راز ناشناخته بودن، بر دلربایی آنچه به گمان خود می‌شناسیم افزوده می‌شود» (ص. 54). 


«مصیبتی بود ... آنکه آن همه دوستش می‌داشت به وی دروغ می‌گفت. آنکه شادی و ایمان‌اش بود! ... همه چیز فرو ریخته بود. دیگر نمی‌توانست دوستش داشته باشد ... دوستش نداشته باشد؟ ... اوه!  چه‌قدر این دوستی در او ریشه‌دار بود، حتی بیش از آنچه خود پنداشته بود! ... ولی آیا تو می‌توانی آنچه را که حقیرش می‌شماری دوست بداری؟ آخ! » (ص. 90)


«بدا به حال دل‌هایی که بیش از اندازه محفوظ بوده‌اند! هنگامی‌که سودا راه به دل باز می‌کند، آنکه عفیف‌تر است بی‌دفاع‌تر است ...» (ص. 94).


«در عشق، اندکی وقار خوب است. اما نیازی به بسیارش نیست: چه، دیگر بیگاری است، نه عیش و خوشی» (ص. 96).


[جان شیفته. نوشته‌ی رومن رولان. ترجمه‌ی م.ا.به‌آذین. تهران: دوستان، 1386]

خوی غارتگری


گفتار زیر از نوشته‌های پژوهشگر ارجمند، جناب آقای رضا مرادی غیاث آبادی است؛ که بخش‌هایی از آنرا که برایم جالب و قابل تأمل بوده است آورده‌ام:

منشأ بسیاری از ناملایمات رفتاری و ناهنجاری‌ها و معضلات اجتماعی در «خوی غارتگری»  نهفته است. اصولی‌ترین لازمه پیدایش یک جامعه ابتدایی بشری، نوعی بیمه اولیه است که می‌توان آنرا «گذشت موقت از منفعت شخصی و کوتاه‌مدت بخاطر منافع عمومی و بلندمدت» نامید. مجموعه‌ای از انسان‌ها را که عملاً در عصر توحش بسر می‌برند و هنوز متوسط غالب آنان با این اصل اساسی که در مغایرت کامل با خوی غارتگری است، آشنا نشده‌اند و بدان مرحله اولیه نرسیده‌اند، فقط با ارفاق می‌توان «جامعه» نامید. اعضای جوامع یا کولونی‌های دارای خوی غارتگری و تجاوزگری عموماً قادر به تشخیص حریم و حدود و حقوق خود و دیگران نیستند و در نتیجه نه تنها رعایت حدود خود و حریم دیگران را نمی‌کنند، که در اغلب مواقع اصولاً توانایی فهم آنرا نیز ندارند.

نشانه‌های پی بردن به وجود خوی غارتگری در جوامع بشری- بجز برخی مناسبات پیچیده در روابط سیاسی و اقتصادی- چندان دشوار نیست و به سادگی و با اندکی توجه در زندگی روزمره قابل مشاهده و تشخیص است. نشانه‌ها و مشخصه‌هایی همچون: 

فساد مالی و اختلاس‌ها و رشوه‌ها و امتیازها و رانت‌های گسترده در بین حلقه‌های کوچک/ وجود مسئولانی که پست و مقام خویش را به چشم فرصتی موقت و زودگذر برای غارت منابع عمومی می‌نگرند/ مترصد فرصت بودن برای دست یازیدن به غارت و تصاحب اموال و فرصت‌ها و امکانات و موقعیت‌های دیگران/ مترصد فرصت بودن برای غارت منابع عمومی و خروج از کشور/ تملق و چاپلوسی اقویا و پایمال کردن ضعفا/ فراوانی انواع جرم و جنایت، قتل، ضرب‌وجرح، چاقوکشی، نزاع، و در نتیجه پیدایش قوای انتظامی پرشمار و دستگاه‌های قضایی عریض و طویل با ساختمان‌های بزرگ و پرونده‌های انبوه و زندان‌های وسیع/ تمایل عمومی به تصاحب مال مفت و جایزه و قرعه‌کشی و غارت اموال عمومی و دارایی‌های دیگران/ فراوانی تقلب و فریبگری و حقه‌بازی (تقلب در تاریخ، در مذهب، در سیاست، در انتخابات، در علم، در اقتصاد، در تجارت، در مایحتاج اولیه و کالاهای مرتبط با جان و امنیت مردم و حتی در غیرانسانی‌ترین شکل آن یعنی تقلب در داروی بیماران و شیرخشک نوزادان)/ فراوانی جعل اسناد و مدارک و منصب‌ها و مجوزها/ فراوانی مراکز و مدارک و مقالات تحصیلی فرمالیته و بی‌اعتبار/ وحشیگری و جنون در رانندگی همراه با سرعت و صداهای ناهنجار / زباله‌پراکنی رایج و عادی در محیط زندگی و آلوده کردن زمین و زیست‌بوم (چنانکه غارتگران نیز تعلق خاطری به زمین و سرزمین نداشته‌اند)/ ناتوانی در رعایت نوبت و صف و حتی خطوط خیابان/ ناتوانی در برنامه‌ریزی و اجرای اهداف بلندمدت/ ناتوانی در فعالیت‌های گروهی و سازمان یافته/ عمر کوتاه رسانه‌ها، نشریات، انجمن‌ها و دیگر نهادهای مدنی/ شیوع حیرت‌انگیز اعتیاد به مواد مخدر، دخانیات، مشروبات الکلی و انواع مواد روانگردان/ شیوع نژادپرستی، برترانگاری، مذهب‌گرایی رادیکال، ملی‌گرایی، احساس غرور و برتری در ظاهر و احساس سرشکستگی و حقارت در باطن/ بیزاری از اظهارنظر مخالف و سخن متفاوت و لگدمال کردن فوری هر نوع ابراز عقیده و صدای مخالف حتی از سوی مدعیان مدرنیته و حقوق بشر و آزادی بیان/ شیوع گسترده سرکوبگری، فحاشی، عربده‌کشی، بددهنی، بدگویی، هتک حیثیت، اتهام‌زنی، فضولی، تحریک‌پذیری/ عادت به جلو زدن از دیگران و کسب منافع و موقعیت‌ها نه با تلاش خود که با خیانت به همنوع و زمین زدن دیگران/ تعدی به حریم و حدود و حقوق فردی و اجتماعی دیگران و حتی ناتوانی از فهم و تشخیص و تفکیک حقوق خود و دیگران/ دارنده آمار و رتبه‌ها و مقام‌های بالای جهانی در زمینه شیوع اعتیاد، قتل، تجاوز، درگیری، تلفات و تصادفات رانندگی، فساد اداری، رشوه‌خواری و انواع دیگری از مفاسد اداری و اجتماعی/ دارنده آمار و رتبه‌های پایین جهانی در زمینه کیفیت تحصیلی، کیفیت تولیدی، ثبات اقتصادی، ارزش پول، رونق تجاری، امنیت شغلی، بهداشت و سلامت عمومی، رفاه همگانی، مسئولیت‌پذیری و انواع دیگری از محاسن اجتماعی/ نداشتن جمیعت مهاجر و حتی جمعیت توریست از کشورهای دیگر در شهرهای خود به دلیل بیزاری و بی‌رغبتی دیگران از اقامت یا سفر به آنجا/ تصور مالکیت تمامی دستاوردها و افتخارات ممکن بشریت در گذشته یا حال و جوامع دیگر را غاصب هرگونه مالکیت و افتخاری دانستن/ و از همه مهمتر اینکه خود را گل سرسبد آفرینش و تحت توجهات خاص خدا و مقدسین دانستن و همه جهانیان را دشمن و بدخواه خود نامیدن!


هیچیک از مشکلات و معضلات و ناملایمات رفتاری و ناهنجاری‌ها و معضلات اجتماعی و عواقب مخرب آنها در جوامع بشری حل نمی‌شود، مگر آنکه بجای «آینه شکستن» و «سنگ از زمین برداشتن»، وجود منشأ این بلایا و بیچارگی‌ها که «خوی غارتگری» باشد، در این جوامع پذیرفته شود و سپس برای بهبود آن چاره‌ای اندیشیده شود.