صبح که بیرون آمدم، عطرت را حس کردم ... ؛ زلال و زیبا ...
گفتم: "تو هر بهار که می آیی، عطر ِ تن-ات دیوانه-ام میکند ... ؛ مست میشوم؛ عاشق میشوم؛ اینها همه خوب است، ولی دریغ که پایدار نیست ... فصل میگذرد و تو میروی تا دوباره کی باز آیی!"
گفتی: اگر یکسر اینجا میبودم، "بهار" نبودم؛ معشوق-ات نبودم؛ برایت تکرار بودم؛ و نه دیگر این دل-انگیزی ِ عطر تن-ام هُشیارت میکرد که هنوز هستی، و هنوز در سفری ...
انیمیشن ِ تحسین شده ای از "ایوان ایوانوف وانو" (بر اساس ِ قطعه ی "فصـل ها"یِ چایکوفسکی) را در اینجا ببینید و دانلود کنید!
این نوروز هم گذشت استاد!
امروز دوباره گذارم به نوشتههایت افتاد:
«"گذشته" باید انتخاب شود؛ دگرگون شود؛ و به زبانِ حال تعبیر شود. هر قدر که نگاهِ انسان به زندگی با فطرتِ او آمیختهتر باشد، ارزشها ویژگی لازمانی و لامکانی بیشتری پیدا میکنند؛ کهنه نمیشوند؛ انسان با آنها الفتِ واقعی پیدا میکند؛ همراهِ آنها احساسِ آرامش میکند؛ در پرتوِ آنها پیوند با گذشته آسان و آینده بدونِ ابهام است.»
گفتارِ دیگر: