هنر دوبلهی فیلم در ایران، دوران پُرشکوهی داشته است. متأسفانه این روزها، این هنر رو به افول نهاده است و کمتر شاهد آثار فاخر هستیم.
یکی از فیلمهایی که در دوران پُر فروغِ پیشین، به فارسی دوبله شده، فیلم برادران کارامازوف (1969)، ساختهی سینماگر شهیر روس "ایوان پیرییِف" است؛ به مدیریت-دوبلاژِ ابوالحسن تهامی.
تصاویر زیر: دو نمونه از پوسترهای فیلم
این فیلم، اقتباس سینمایی محبوبی بوده است در روسیه از رُمان سترگِ فئودور داستایفسکی. شهرتش به هنگام اکران در روسیه، هم بخاطر مزدوج بودنِ کارگردان (پیرییِف) با ستارهی جوانی که نقش گروشنکا را بازی میکرد (لیونِلّا پیرییِوا) بود و هم بخاطر فوت ناگهانی این کارگردان به هنگام فیلمبرداری بخش سوّمِ فیلم؛ که باعث شد این بخش را دو تن دیگر (کیریل لاوروف و میخائیل اولیانوف) تکمیل کنند. البته این اثر، شهرتی بینالمللی هم دارد و نامزد اسکار بهترین فیلم غیر-انگلیسیزبانِ سال 1969 بوده است [که در رقابت با "زد"ِ کوستا گاوراس، جایزهی اسکار را بدو وامیگذارد].
تصویر زیر: نمایی از فیلم برادران کارامازوف (آلیوشا، کاترینا و گروشنکا)
دوستانی که اصل رُمان را [به ترجمهی صالح حسینی] خواندهاند، بیشک این جدل زنانه را در یاد دارند -> مجلسی که آلیوشا پیغام برادرش دمیتری را برای نامزدش کاترینا ایوانووْنا آورده است: «به من گفت تعظیمات کنم ـ و بگویم که دیگر نمیآید ـ امّا تعظیمات میکند». کاترینا امیدوارانه میکوشد تعبیری دلخواه از پیغام ِ دمیتری داشته باشد؛ ولی آلیوشا او را از رابطهی دمیتری و گروشنکا میآگاهاند و از قصدِ دمیتری برای ازدواج با آن زن. کاترینا با خندهای عصبی میگوید: «از من داشته باش که با او عروسی نخواهد کرد». اینجاست که پردهها بالا میرود و متوجه میشویم این دو زن، پیش از آمدنِ آلیوشا، با هم توافقی داشتهاند ... کاترینا مهربانانه سهبار دستِ گروشنکا را میبوسد و گروشنکا هم متقابلاً قصد بوسیدنِ دست کاترینا را میکند: «دوشیزه بانوی عزیز، دستت را میگیرم و همانطور که تو دست مرا بوسیدی، من هم دست تو را میبوسم. تو دست مرا سهبار بوسیدی، امّا من باید سههزار بار دستت را ببوسم تا با هم مساوی شویم»... خوانندهی مردد گمان میبرد که این دو، همه چیز را بین خود حل و فصل کردهاند ... ولی ... .
تصویر زیر: نمایی از فیلم برادران کارامازوف (کاترینا در حال بوسیدنِ دست گروشنکا)
در نسخهی دوبلهی فارسی، این سکانس از فیلم، با زیبایی و تبحر هرچه تمامتر توسط صداپیشگان زندهیادان ژاله کاظمی (به جای لیونِلّا پیرییِوا - در نقش گروشنکا) و فهیمه راستکار (به جای اِسوِتلانا کورکوشکو - در نقش کاترینا) در استودیو شهابِ تهران اجرا و بازی شده است. این سکانس را برای دانلود و تماشا در نماشا قرار دادهام.
آلوئیس ییراسِک (1851-1930)، نویسندهی مشهور ِ چک، در سال 1894، کتابِ «افسانههای کهنِ چِک» را به رشتهی تحریر درآورد. این کتابِ حماسی، مورد استقبال فراوان نوجوانان و مردم قرار گرفت و جایگاه ویژهای در ادبیاتِ آن سامان یافت.
[دانلود PDF کتاب با تصویرسازیهای زیبای Věnceslav Černý ]
نمونه صفحاتِ کتاب در زیر: [با کلیک روی تصاویر، بزرگنمایی میشوند]
-------------------------------------------------
اقتباس سینماییِ یرژی ترنکا
در سال 1953، یرژی ترنکا، انیماتور نابغهی چِک، هفت داستان از این کتاب را در قالبِ یک انیمیشنِ عروسکیِ 79 دقیقهای روانهی پردهی سینماها نمود:
1- افسانهی فرمانده "چِک"، نیایِ بزرگِ مردم چک، که آنها را به سرزمین جدیدی بر کرانهی رود ولتاوا ـ در دامنهی کوهِ ریپ هدایت کرد.
2- حکایت فرمانده "کروک" که دستور به ساختِ قلعهی مقدّسِ ویشهراد بر پرتگاهِ مشرف به رودِ ولتاوا داد؛ و حکایتِ سه دختر او: کازی، تِتا و لیبوش.
3- افسانهی "بیوُی"، پسر ِ سُدیوای، که پیروزمندانه گراز وحشی را شکار میکند و به وصالِ "کازی" (دختر ِ ارشدِ کروک) میرسد.
4- افسانهی "پرهمیسل"ِ برزیگر:
پس از مرگِ کروک، کوچکترین دخترش "لیبوش" به قدرت میرسد و زمام امور قبیله به دستِ زنان میافتد. او توانایی پیشگوییِ آینده را دارد و مردانش را برای یافتن همسری ـ که پادشاهِ جدید چِکها شود ـ رهسپار روستایِ استادیس میکند؛ جایی که اسبی سپید آنان را بسوی برزیگری "پرهمیسل"نام هدایت میکند.
5- افسانهی جنگِ زنان (نبردِ دوشیزگان) :
دورهای که قدرت در دستِ "لیبوش" بود، زنان را اختیارات فراوان بود؛ ولی پس از ازدواجش با پرهمیسل و تأسیس خاندانِ پرهمیسلید، مردان بر زنان سَروری میجویند و همین امر "ولاستا" (ندیمهی لیبوش) را برمیآشوبد تا با جوخهای از زنان به نبردِ مردان درآیند. آنان "شارکا"ی زیبارو را با طناب به درختی در جنگل میبندند و او را طعمهی در بند کردنِ "تیراد" میکنند ... [ترنکا، پایانِ تلخ این داستان را با پایانی صلحآمیز و آشتیجویانه در فیلماش جایگزین نموده است!]
6- افسانهی "ژسومیسل" و "هوریمیر" :
در ایام پادشاهیِ ژسومیسل، تبِ طلا همهگیر میشود. به فرمانِ او، کشاورزان را به کارِ معدن میگمارند و همین امر سبب از بین رفتن زراعت و آبادانی میشود. "هوریمیر" نجیبزادهی خاندانِ نئومتلسکی، این وضعیت را تاب نمیآورد ... .
7- نبرد با لوچانیان:
در ایام سلطنتِ "نِکلان"ِ بزدل، "ولاستیسلاو"ِ شرور از قبیلهی همسایهی لوچانی بر ضدِ پادشاهیِ چِکها میشورد و روستاها را به آتش میکشد. نِکلان، که خودش شهامت مبارزه با او را ندارد، پسرعموی جوانش "چِستمیر" را مُلبّس به جامهی رزماش نموده، راهیِ نبرد میکند ....
-------------
اکثر منتقدین سینمایی، این فیلم را اثری ارزنده و فاخر ارزیابی نمودهاند که نقطهی عطفی در تاریخ انیمیشنسازی به شیوهی استاپموشن میباشد. ژرژ سادول، در فرهنگِ فیلم معروفاش، این انیمیشن را بخاطر استفاده از عروسکهایی با چهرههای جاندار و تعددِ "سیاهیلشکر"ها ستوده است و اقتباس ترنکا را با اقتباس فریتس لانگ از "نیبلونگن" مقایسه کرده! [1]
فیلم، اکثراً بر صحنهپردازیهای شاعرانهی ترنکا میچرخد تا بر دیالوگ. ولی در سکانس پایانی، بیانِ تصویریِ ترسها و تردیدهای پادشاه"نِکلان"، با نجواهای پیاپیِ ضمیر ِ ناآراماش عجین میگردد و منظری مکبثگونه میآفریند.
یری ترنکا در پشت صحنهی انیمیشن "افسانههای کهن چک" (1952)
زیرنویس فارسی فیلم:
ترجمهی متن این انیمیشن، به خواستِ نگارنده، از روی زیرنویس فرانسوی آن، توسط آقای نیما فرزادفر به انجام رسید و سپس توسط نگارنده، ضمنِ مقابله با زیرنویسِ روسی، تصحیح و اصلاح گردید.
هنگام جستوجوی بیحاصل برای پیدا کردنِ ترجمهای فارسی از اثر مشهورِ آلوئیس ییراسک، مُطّلع شدم که در اوایل دههی 1330 شمسی، "افسانههای باستانیِ مجارستان" (و نه افسانههای چِک) توسط زندهیاد فضلالله مهتدی (صبحی) به فارسی ترجمه و بازنویسی شده بود؛ ولی در واقعهی کودتای 28 مرداد، چون اسم مجارستان رویاش بود، بعنوان اینکه کتاب مربوط به بلوک شرق است، ایادیِ حکومت آن را از چاپخانهی پیک ایران بردند و آتش زدند! [2]
اینک، این ترجمهی فارسی از "افسانههای کهن چِک" را به یادِ "صبحی" تقدیم به نوجوانان و فرزندان ایرانزمین میکنیم.
- زیرنویس فارسی فیلم Staré povesti ceské : دانلود از سایت سابسین.
اطلاعات فیلم در: IMDB
تماشا و دانلود فیلم از نماشا در سه بخش: بخش اوّل - بخش دوّم - بخش سوّم
تماشا و دانلود فیلم از آپارات:
تابلوی "نبردِ دوشیزگان" بر اساس افسانههای کهن چک. اثر یوزف ماتاوزر
[1] نک: فرهنگ فیلمهای سینما (ج 1). تألیف ژرژ سادول. ترجمهی هادی غبرائی و همکاران. نشر آینه، تهران: 1367. ص 76.
[2] نک: در جستجوی صبح (خاطرات عبدالرحیم جعفری، بنیانگذار انتشارات امیرکبیر). نشر روزبهان، تهران: 1394. ص 375.