قصد کردهام که به مرور، یادی بکنم از فیلمهای کلاسیکی که در گذشته از تلویزیون پخش شده بود ـ با ذکر تاریخ و داستان فیلم.
در تاریخ سهشنبه 30 بهمن 1375 ، شبکهی دوّم سیما فیلمی به نام "سرقت جواهرات" (به مدت 65 دقیقه) به کارگردانی کلود لِلوش و با بازی لینو ونتورا پخش کرده بود.
داستان فیلم:
یک زندانی به نام سیمون، پس از هفت سال آزاد میشود و به سراغ زنی میرود که او را دوست میداشته است. امّا مردِ دیگری را در آپارتمانِ زن میبیند. مرد را با مُشت میزند و در آسانسور، یک گذشته را مرور میکند:
روزگاری در گذشته، که دست به سرقتِ یک جواهری میزند با همدستش (با بازی چارلز جرارد)؛ و گیر میافتد؛ و عشقی که در این میان، بین او و یک عتیقهفروش زیباروی به نام فرانسوا (با بازی فرانسواز فابیان) حادث میشود. عشق او به آن زن (فرانسوا)، تحمل سالهای زندان را برایش آسان میکند. در شب کریسمس، به او عفو میخورد. هدیه میخرد و به آپارتمان "فرانسوا" میرود. امّا کسی در خانه نیست. مردی وارد میشود. تلفن زنگ میزند و آن مرد با "فرانسوا" صحبت میکند. او (سیمون) از مخفیگاهش خارج میشود. مرد را با مُشت میزند و در آسانسور به گذشتهها میاندیشد ... .
نماهایی از فیلم
صحنههای زمانِ حال، سیاه و سفید؛ و صحنههای گذشته امّا رنگی هستند!
تأثیراتِ فیلم، در سکانسهای سیاه و سفیدِ آغازین و پایانی فیلم است ـ با یک موسیقی بکر (از فرانسیس لای).
در سکانس آغازین، زندانیان، فیلم ِ "یک مرد و یک زن" (1966) با بازی ژان-لویی ترنتینیان را تماشا میکنند. موسیقی متن همین فیلم، در سکانس غمانگیز پایانی نیز همراه میشود.
امّا نام واقعی فیلم:
Happy New Year (1973)
La bonne année (original title)
لینک مشخصات در IMDB:
http://www.imdb.com/title/tt0069815
ـ نسخهی دوبلهی تلویزیونی، 25 دقیقه از نسخهی اصلی کوتاهتر است. یکی از برشهای عمده، از صحنهی ورود سیمون به آسانسور، تا اتاقش در هتل، و تا بعدِ رفتناش به کافهی خیابانی ادامه دارد. در اینجا داستان را کمی تغییر دادهاند: یادآوری خاطراتِ گذشته را از آسانسور شروع کردهاند. در نسخهی اصلی، سیمون بدون درگیری با مردِ جدیدِ فرانسوا، از آپارتمان بیرون میآید و فقط در آسانسور است که فکر میکند بهتر میبود با مُشت به صورتاش میکوفت!
ـ در نسخهی دوبلهی تلویزیونی، موسیقی سکانس ابتدایی فیلم، در سکانس پایانی هم تکرار میشود و جایگزین ترانهی زیبای انتهایی فیلم میشود.
لینک دانلود ترانهی فیلم در دراپباکس
لینک دانلود ترانهی فیلم در فورشیرد
آهنگساز: فرانسیس لای. خواننده: میری ماتیو (مریله ماتیو)
دیروز "حبیب" را به خاک سپردند. نتوانستم در مراسمش باشم، ولی امروز به روستای "نیاسته" رفتم و بر مزارش. در مسیر، از برِ خانهاش گذشتم؛ با دربهای بسته و شماری مشتاق بر پشتِ در، که معلوم بود بومی نبودند. پیرمردی روستایی که مکث و توقفام را دید، بیآنکه پرسشی کرده باشم گفت: مزار حبیب ، بالاتر است! ...
بر مزارش هنوز، جمعیتی بود که جلب توجه میکرد در خلوتِ آن روستا. این همه سال، از کودکی تا کنون، در رامسر بودهام و یکبار به "نیاسته" نرفته بودم ... و اینبار ولی وداع با "حبیب" مرا به این روستا کشاند ... .
فاتحهای بر مزارش خواندم و کمی در مسیر روستا بالاتر رفتم؛ در حالیکه با خودم فکر میکردم که چرا اینجا را برای پایان زندگیاش برگزیده؟ چه خاطرهای در اینجا داشته است؟ اینجا ... سبزِ سبز، خلوت و در سکوت ، بسان آن قویِ شیدا ...
به ناگاه احساس تنهایی شدیدی کردم و بیاختیار شروع به خواندن کردم:
شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد
فریبندهزاد و فریبا بمیرد
شب مرگ تنها نشیند به موجی
رود گوشهای دور و تنها بمیرد
در آن گوشه چندان غزل خوانَد آن شب
که خود در میان غزلها بمیرد
گروهی برآنند که این مرغ شیدا
کجا عاشقی کرد، آن جا بمیرد
کجا عاشقی کرد، آن جا بمیرد ...
دانلود ترانهی ماندگار "مرگ قو" با صدای حبیب