وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...
وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...

عکسی قدیمی از مجسمه‌ی میدان فرودگاه (شهید خلبان خلعتبری) رامسر


پیش‌ترها عکسی سیاه‌وـسفید از میدان فرودگاه رامسر دیده بودم که مجسمه‌ی دختری جوان را در جامه‌ی محلی در کلبه‌ای چوبین [در دلِ یک تنه‌ی بزرگ درخت] نشان می‌داد. این مجسمه را در سال‌های پس از انقلاب، از این میدان برچیدند و تندیس یک سیمرغ را که هیچ مناسبتی با روحیات و فرهنگ مردم این شهر ندارد به جایش نشاندند!

چندی پیش در آلبوم قدیمی یکی از اقوام، تصادفاً عکسی از آن مجسمه‌ یافتم. تاریخ-اش مربوط می‌شود به اواخر شهریور 1357 شمسی. چهره‌ی زن و مردی که با کودک‌شان در پای مجسمه هستند را شطرنجی کرده‌ام؛ از خویشانم هستند، ولی بیم داشتم که انتشار عکس‌شان در فضای مجازی معذب‌شان کند.

این تصویر را بعنوان یک سند منتشر می‌کنم. اوّل‌بار که آنرا دیدم، محو آرامش-اش شدم: آرامشی که شاید از پیکره‌ی آن دخترِ گیلک در لباس قاسم‌آبادی-اش بر ضمیر بازدیدکنندگان دیار رامسـر می‌نشست! راستی سرانجام آن مجسمه چه شد؟ هنوز جایی هست، یا به تیشه‌ی جهل از بین رفته؟




پی‌نوشت:

امروز ــ 11 مرداد 98 ــ  یکی از دوستان، عکس زیر را از صفحه‌ی اینستاگرامی "شهسـوار ما" (+) برایم فرستاد. در توضیحات ذیل عکس، نوشته شده است: رامسر، خانواده‌های عابدین‌پور و فروغی، نماد و مجسمه‌ی دختر گیلک، 1357.




افتادگی آموز


دیروز بعدازظهر با گوشیِ دکتر عبدالصمد خلعتبری (بنیان‌گذار و اوّلین رئیس دانشگاه آزاد اسلامی واحد رامسر) تماس گرفته بودم تا احوالی بپرسم. من در این امور، کمی بی‌معرفت هستم: افرادی را احترام می‌گذارم و قلباً دوست‌ دارم، ولی اینکه تلفن بردارم و حال و احوال‌شان را جویا شوم بلد نیستم. دیروز امّا فکرم پیش دکتر خلعتبری بود. صبحـش در جمع دوستانِ دانشگاهی، ذکر خیری از دکتر عبدالصمد خلعتبری بود؛ و اینکه او علیرغم تلاش‌ها و حرص و جوش‌هایش برای برپایی دانشگاه، سرآخر خودْ هیچ بهره‌ای نبرد و اصلاً به دنبال منفعتِ شخصی نبود! نفع را مردم شهر رامسر بردند و اهالی دانشگاه. 

دیروز که زنگ زدم، پاسخی نگرفتم؛ ولی امروز صبحْ دکتر خودش تماس گرفت با عذرخواهی بابت اینکه متوجه تماس دیروزم نشده بود! گفتم که کاری نداشتم؛ فقط به یادتان بودم و می‌خواستم حال و احوالی بپرسم. تشکر کرد و آرزوی موفقیت برایم ... .
دوستیِ امثالِ این بزرگانْ برایم دنیایی ارزش دارد. رفتار این افرادْ درس است برایم: در عین بزرگی، روحیه‌ای متواضع و خالی از تکبر داشتن. 


افتادگی   آموز   اگر   طالب   فیضی

هرگز نخورد آب زمینی که بلند است




یادداشت‌های دیگر:

- فرزانگان دیار ما

- دکتری قبول شدم