وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...
وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...

نظام ِ پرداختِ دستمزدها در دستگاهِ اداریِ هخامنشیان


"هاید ماری کخ" در فصل سوّم از کتابِ «از زبان داریوش» بحثی جالب در خصوص وضعیتِ دستمزدها در عهدِ هخامنشی بر پایه ی الواح "تختِ جمشید" دارد:

«مزدِ کارگران عمدتاً بصورت جنسی پرداخت میشد و پایه ی اصلی محاسبه ی آن "جو"، و حداقل مزد یک مرد، 30 دقه (لیتر) جو در ماه بود ـ ـ ـ ـ روزانه یک دقه.»

ولی این، همه ی استنتاج ِ "کخ" نیست؛ و نیمه بیان کردن ِ سخن اش، مانندِ گفتن ِ "لا اله" است بدونِ ذکر ِ "الا الله".


"کخ" در ادامه ی پژوهش اش چنین میآوَرد:

«به جز این 30 لیتر جو در ماه (که حقوق پایه ی حداقل بود)، همه ی کارگران به عناوین و مناسبتهای گوناگون، "اضافه درآمد" داشتند ـ ـ ـ ـ بطور منظم، هر دو ماه یکبار، یک لیتر جو و نیم لیتر شراب یا آب جو برای هر نفر؛ و یک بز یا گوسفند برای هر 30 نفر در ماه داده میشد. به این مقدار، باید دستمزد ویژه ای را که دیوان اداری به نام "کمک شاهانه" (عبارت از یک لیتر آردِ جوی اعلا و یا یک لیتر جوانه ی خشکِ جو در هر سه ماه + شراب ترش) به کارگران میداد، افزود. در میان "کمکهای شاهانه" گاهی به میوه هم برمیخوریم. برای نمونه شماری از کارگران، ماهانه یک لیتر انجیر و برخی یک-سوم لیتر گردو گرفته اند. علاوه بر این اضافه پرداخت های همیشگی، پرداختی وجود داشت که به آن "پیش کشی" میگفتند. مثلاً زائوها 5 ماهِ تمام حقوق ویژه ای میگرفتند ـ ـ ـ برای نوزاد پسر، ماهانه یک کوزه ی 10 لیتری شراب یا آب جو، 20 لیتر جو، گندم و گاه آرد؛ و برای نوزاد دختر، نصف این مقدار پرداخت میشد. کارگران همچنین برای انجام کارهای سخت، با احتسابِ ضریبِ سختیِ کار، اضافه دستمزد دریافت میکرده اند. این پرداختها و اضافه-پرداختهای مربوطه، فقط شامل کارگران و خدمتکاران ساده ـ بدون مهارت ـ میشد و اگر کسی میتوانست مهارت خود را در کار بالا برد، میزان حقوق بیشتری دریافت میکرد؛ مثلاً در یک لوحه، کارگری 40 لیتر جویِ ماهانه (به جای 30 لیترِ نُرم) دریافت کرده است.

اسناد، نشان میدهد که مرد و زن برای انجام کارهایِ واحد و یکسان، مزدی برابر میگرفته اند. از بالاترین حقوقها را بانوان مدیر و سرپرست دریافت میکرده اند ـ ـ ـ 50 لیتر جو در ماه + 30 لیتر شراب + یک-سوّم یک بز یا گوسفند.

به این ترتیب، امکان طبقه-بندیِ حقوق، بسیار متنوع بود و مجموعاً میتوان چنین برداشت کرد که نظام دیوانی هخامنشی میکوشید تا هرکس به اندازه ی کاری که انجام میدهد، مزد بگیرد. حقوقهای سازمانی ِ بالاتر مشتمل بر ماهانه 60 لیتر جو و 30 لیتر شراب میشد. کارمندی که "پیشکار کشاورزی" نامیده شده، ماهانه 60 تا 80 لیتر جو + یک و نیم بز/گوسفند حقوق داشت و حقوق کارمندان سرپرست خزانه و کارمندان ناظر هر کدام ماهانه 90 لیتر جو + 60 لیتر شراب + سه رأس بز/گوسفند بود. در الواح، جایی هم به جیره ی ساتراپ (حاکم- استاندار) هندوستان اشاره شده ـ ـ ـ 2100 لیتر جویِ ماهانه + 900 لیتر شراب. همه ی جیره ی این دست بلندپایگان و نیز  کارمندان رده ی بالا، مصرف شخصی آنها نبوده است و بخشی از آن ذخیره و انبار میشده و بخشی هم در بازار به فروش میرسیده است.

الواح "تخت جمشید" مربوط به زمان حکومت "خشیارشا" و حکومت "اردشیر اوّل"، اغلب از پرداخت نقره به کارگران (به جایِ پرداختِ حقوق بصورت جنسی) گواهی میدهد. پرداخت نقدی قطعاً مورد استقبال کارگران قرار گرفت، چون میتوانستند کالای مورد علاقه ی خود را خریداری نمایند. هر خانواده ای برای خود باغچه و زمینی داشته و محتمل است که بذر مورد نیاز برای کاشت را نیز از حکومت دریافت میکرده اند. برای نمونه، در یکی از لوح ها، قید شده که گروهی کارگر، 90 لیتر بذر جو گرفته اند. اشارات زیادی در دست است که کارگران، خود نیز صاحب احشام بوده اند. در صورت کافی نبودن مرتع برای تغذیه ی بز و گوسفند و ماکیان، از طرف دستگاه اداری به کارکنان جیره ی علوفه داده میشد. به این ترتیب، پرورش حیوانات در چارچوبی معین، بخشی از مخارج کارگران را تأمین میکرد.

همچنین در برخی نقاط، به کارگران ناهار میدادند. مثلاً در "خزانه"، آشپزهایِ زن برای نهار کارگران، غذایِ عمومی میپختند. بنابراین غذای ِ روزانه را هم باید به میزان حقوق افزود. پیوسته کوشش میشد تا به عناوین مختلف، دریافت-کنندگانِ حداقل دستمزد، با اضافه-پرداختهایی تأمین شوند و حداقل حقوق از آنچه در بین النهرین پیش از آن پرداخت میشد، بالاتر بود. در زمان داریوش، کمکهای پراکنده ی دولتی را نیز باید بر حقوق کارگران افزود. علاوه بر حق عیال و اولاد، زندگی این خانواده ها با کاشت و برداشت، پرورش ماکیان و درچارچوبی معین، با نگهداری بز و گوسفند تأمین میشد. هزینه ی لباس هم میتوانست بر عهده ی دربار باشد. به استناد اسناد، در کارگاه های شاهی ِ "خزانه"، به جز لباس های مجلل، لباسهای کاملاً معمولی نیز دوخته میشد که به احتمال زیاد مورد مصرف کارگران و کارکنان بود.

در کنار مردمی که در خدمت دولت بودند، بی شمار پیشه وران و بازرگانان آزاد و همچنین کشاورزان و مالکین بزرگ نیز قرار داشتند که به سهم خود از خدمتکاران خاص استفاده میکردند.»

"از زبان داریوش"، نوشته ی "هاید ماری کخ"، ترجمه ی "پرویز رجبی"، نشر کارنگ، چاپ سیزدهم، آبان 1387، ص 60-70.


پیش از این، در اینجا، اشاره داشته ام که  سرکار خانم "لیلا کوچکی کیا"  پژوهش ارزنده ای در ارتباط با الواح خشتی ِ تخت جمشید دارند و طی ِ رساله ای، جدولی از "نام و شغل ِ افراد"، "نوع ِ کالا"، و "مکانِ جغرافیایی" ارائه نموده اند.  لینک دانلودِ جدول 
با نگاهی دقیق به جدول ِ مذکور -در نام ِ افراد دریافت کننده ی دستمزدها- دانسته میشود که مثلاً در ردیف های 85 و 87 و 91 و 346  نام یک کارگر، همزمان در چند لوح ِ مختلف ذکر شده، و کالاهای مختلفی را به عنوان دستمزد دریافت کرده است. بنابراین، سطحی نگری خواهد بود اگر که در یک لوح خشتی، دستمزد کارگری را صرفاً "جو" نوشته اند، همان یک لوح را تعیین کننده ی کل دستمزد آن فرد دانسته، و چنین برداشت نمود که هیچ کالای دیگری را همزمان دریافت نمیکرده است. کاملاً ممکن بوده که یک کارگر، ماهانه کالاهای متنوعی دریافت کند و حساب آن ها نه در یک لوح واحد، که در شماری از الواح مضبوط باشد.

راز ِ انتظار


"انتظار"، با خود رازی دارد. یک دَمِ غروب که خیره به دریاچه-ی میان جنگل شده-ای شاید آن را بیابی، و یا یکروز که ناگاه هوس میکنی تا بر ساحل ِ دریا، ساعتها خیره به امواج شوی! 

بعد شاید با شگفتی دریابی که فقط تو نبودی که به انتظار بودی، "دریاچه" و "جنگل" و "دریا" هم به انتظارند! امّا انتظار ِ چه چیزی؟ کدام حادثه ی غریب مقرّر است که روی دهد؟ 

هر چه هست، رازی بزرگ است که "امید" به همراه دارد و حس ِ زندگی؛ چرا که آنان را بی-تاب میکند و به تکاپویِ روزِ دیگر وامیدارد.  

شبی و سکوتی و ماهِ رخشانی و ... امّا ... امّا نه ... نجوایی ... برگها را نجوایی-ست با باد، و باد را با آبِ دریاچه، و او را با "ماه" ـ که چهره در آن می آرایَد ـ

  مأخذ عکس: 

INDIAN COURT PAINTING  

وَه چه شکوهی! چه اندازه غفلت! عمری به تقلّا ... و حال بدین نزدیکی و آشنایی ... 

هر چه هست، رازی-ست که دانندگان مستورش میدارند، مباد که بازگو کردن، از جلایش بکاهد! شاید اگر چنین بسته و سر-به-مُهر باشد، بیشتر مایه-ی الهام شود!  

بویِ نسیمی که به تن ِ رود وزیده ـ همان رودی که سویِ دریایِ بزرگ میرود ـ و اگر شبی این نسیم از پنجره-ی نیمه-باز ِ اتاق-ات به درون آمد، شاید که در خُفتگی-ات ببینی  رود به دریا رسید، و چشمه به ماه و ... تو ...