وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...
وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...

کلاسیک‌ها در تلویزیون (بخش پنجم: افسانه جویندگان طلا)

در تاریخ 11 مرداد ماه 1375، تلویزیون (کانال و ساعت را یادداشت نکرده‌ام) فیلم افسانه‌ی جویندگان طلا (1983)، فانتزیِ کلاسیکِ الکساندر میتا را پخش نمود. 


نام اصلی فیلم: Skazka stranstviy

عنوان انگلیسی: The Story of the Voyages

مشخصات در: IMDB


افسانه جویندگان طلا


داستان فیلم: 

در شب عید کریسمس، خواهر و برادری (مارتا و مای) تنها و فقیر، گرسنه و لرزان از سرما، به دور از شادیِ مردم‌اند. مای از قدرتی جادویی برخوردار است که با حس کردن وجود هر شیئ از جنس طلا در محیط، دچار درد و ناراحتی شدیدی میشود. در آن شب، مای را از خواهر بزرگترش مارتا می‌دزدند. مارتا برای  یافتن برادرش در برف و سرما به راه می‌افتد و وقتی از زور سرما، بی‌حال میشود، یک پزشک و نابغه‌ی دوره‌گرد به نام اورلاندو (با بازی آندری میرونوف) او را می‌یابد و با دانستن نیّت مارتا برای یافتن برادرش، با او  همراه میشود.

آنها رد ِ دو مردی که مای را ربوده‌اند و از او برای یافتن سکه‌های طلا و دفینه‌های باستانی استفاده میکنند،  پیدا کرده و پس از عبور از سرزمین‌های مختلف و روبرو شدن با حوادثی مثل مواجهه با اژدهایی غول‌آسا، در یک شهر به جرم دعوایی که در میکده به راه انداخته‌اند محکوم به حبس در یک قلعه میشوند. امّااورلاندو یک کایت بزرگ میسازد و با مارتا از قلعه میگریزند. 

سپس به یک شهر طاعون‌زده میرسند و اورلاندو پس از کشتن عفریته‌ی طاعون و نجات دادن مردم، خودش در اثر طاعون می‌میرد. امّا مارتا همینطور تا 10 سال جستجویش را برای یافتن مای پی میگیرد؛ و بالاخره او را که حکمران شهری شده و با قساوت حکومت میکند می‌یابد. قلب سنگی مای، با دیدن خواهرش، میشکند و عشق به طلا را فراموش میکند ...

در پایان، مای همانند اورلاندو، شکل یک کایت را روی دیوار ویرانِ قلعه، برای خواهرش ترسیم میکند.

------------------


سه سکانس زیبای فیلم را انتخاب کرده و یکجا در آپارات گذاشته‌ام:

1- سکانسی که اورلاندو، ایده‌ی ساختن کایت را برای فرار از قلعه، عملی میکند.

2- جایی که مارتا، در ترانه‌ای حزن‌انگیز، از سفر و جستجوی 10 ساله‌اش میگوید.

3- سکانس پایانی فیلم، که رؤیای پرواز ـ همانند اورلاندو ـ در ذهن مای پدیدار می‌شود و مارتا را با یاد و خاطره‌ی اورلاندو، اشک به چشمان می‌آید.




کلاسیک‌ها در تلویزیون (بخش سوّم: مزرعه‌داران)

در روز جمعه، 9 خرداد 1376، شبکه‌ی اوّل سیما، فیلم مزرعه‌داران (1994) با بازی کریس کریستوفرسون و کارگردانی اوژن لِوی (یوجین لوی) را به مدت 90 دقیقه پخش کرد.


فیلم مزرعه داران

نمایی از فیلم مزرعه داران

عنوان اصلی: Sodbusters 1994

اطلاعات فیلم در IMDB

داستان فیلم:

یک وسترن با مایه‌های کُمدی. در سال 1875، یک غریبه‌ی مرموز (به نام دِستینی) به اقلیتی از مزرعه‌داران برای مقابله با ظلم یاری می‌رساند.

داستان فیلم، به نوعی برگرفته از فیلم شین (1953) می‌باشد. نقش کریس کریستوفرسون و چهره‌اش، اجازه‌ی قهرمان‌پردازی می‌دهد؛ و عشق بین او و زنِ مزرعه‌دار، بصورتی زیبا و جالب بیانِ تصویری می‌یابد.

سکانس ماندگار فیلم، بی‌شک همان لحظه‌ای است که دِستینی ناچار می‌شود برای اوّلین‌بار در حضور  پسرکی که او را قهرمانِ خود می‌داند، دست به اسلحه شود؛ ولی انگشتانِ خُرد و له شده‌ی دست راست‌اش یارایِ نگهداریِ سلاح را ندارد ... .

همین سکانس، بعلاوه‌ی دوئل انتهایی (که با موسیقی فیلم، میکس کرده‌ام) را در آپارات گذاشته‌ام.