از خانه که بیرون زد، سرمایی چندش آور که از دریا برمی خاست، از پالتو به تن اش راه یافت؛ بادی سرد، و سخت نافذ بود. قطره ی بارانی به پشت ِ گردن اش چکید، سرفه ی گلوخراشی کرد و با خود اندیشید که همه ی آنچه باور دارد از ایده آل های ِ زندگی اش، پوچ و مسخره است! همه اش خواب و خیال است!
در این روزهای ِ سرد ِ بارانی ...
چه امیدی داری به این ساحل؟
ارتش ِ متفقین شکست خورده است! هنوز باخبر نشده ای!
"تردید" ی سنگین به سراغ اش آمده بود به مثابه ی "تردید" ی که "اهریمن" در گوش ِ "زرتشت" می خواند:
«آنچه می خواهی، از من طلب کن!»
برای تماشای ِ مستقیم ِ فیلم، روی تصویر کلیک کنید!
از این همذات پنداری با "زرتشت" ، به خود خندید ...
مباد که انکار کنی "عشق" را!
ضیافت های عاشق را خوشا بخشش ...
تو را عهدی است تا از این ضیافت سخن گویی:
"فرشوشتر" ، زیبادُخت ِ خود "هووی" hvovi را که آفتاب چهره اش ندیده است شایسته ی همسری ِ "زرتشت" می داند. "زرتشت" اما سخنی دارد مر پدر ِ دختر را:
«من باید چهره اش ببینم!»
پدر ِ دختر، و شاه "ویشتاسپ"، و حاضرین در مجلس برافروخته می شوند:
«میدانی که این سنت ِ ما نیست! روی ِ این دختر را آفتاب ندیده است! پیش از ازدواج، روی ِ دختران ِ نژاده را هیچ مردی نشاید که بیند!»
«زین پس سنت به گونه ای دیگر است!»
"زرتشت" رُخ ِ ماهروی را به جمع می نمایاند:
«چون خواهیم که ازدواج کنیم، بدان که "صداقت" و "راستی" عزیزترین گوهر باشد میان ِ ما. بشود که در زندگی، فروغ ِ منش ِ نیک بر ما بتابد و هر یک در راستی از دیگری پیشی گیریم! بشود که دل و جان ِ ما پیوسته سرشار از شور و مهر باشد! »
برای تماشای ِ مستقیم ِ فیلم، روی تصویر کلیک کنید!
برای دانلود ِ فیلم * و دیدن ِ آن، اینجا را کلیک کنید! (حجم فایل: ۹MB)
گفتم ای عشق من از چیز دگر میترسم گفت نیست آن چیز دگر هیچ مگو
jaleb bood
faghat man tarjih midan khode filmo kamel bbinam
ba chi cut shode?
pre,pro2-3-....?
Avid?
با این نرم افزار:
Aya Video Splitter Cutter