استاد دکتر پـرویز رجبی درگذشت!
دوستم "فرهاد نظری" ظهر شنبه (22 بهمن) که خبر را داد، گفت: دیگر نیازی نیست شمارهی استراحتگاهِ او را در منزل خواهرش داشته باشی، تا بخواهی زنگ بزنی و احوال بپرسی! او دیشب فوت کرده است!
...
همسرم آرام دست بر شانهام نهاد و گفت:
تو نمردهای!
مژهای به سایهسار ابد خفتهای!
و بعد قطعهای از شاعر محبوباش "امیلی دیکنسون" را خواند:
روح، معاشرانش را برمیگزیند،
آنگاه در فرو میبندد؛
محفل مینوئیاش دیگر کسی را نمیپذیرد.
بیاعتنا، درنگِ ارابهها را بر دروازهی کوتاهش مینگرد؛
بیاعتنا، پادشاهی را که بر گلیمش زانو میزند.
دیدهام از میان انبوهِ مردم، تنها یکی را برگزیده؛
آنگاه روزنههای عنایتش را چون سنگ فرو بسته است.
(ترجمهی سعید سعیدپور)
جناب کاظمی ابراز همدردی مرا بپذیرید.
غم بزرگیست از دست دادن کسیکه الگوی تلاش بود در راه روشنگری.
از زمانی که پرویز رجبی رو شناختم متوجه شدم اگر نتوان در تحلیل تاریخ کاملا بیطرف بود اما میتوان با به چالش کشیدن حوادث تاریخی به آن نزدیک شد.
پرویز رجبی کسی بود که میدانستم اگر هیچ وبلاگی به روز نباشد، وبلاگ او حتی باوجود بیماریش به روز میشود.
روحش شاد.
برای رسیدن به هدفت مسیر خوبی انتخاب کرده ای . همان مسیری که پیش از تو بسیاری دیگر مانند پورپیرار و رجبی مقبور و غیاث آبادی و ... رفتند . اما پروسه پوست اندازی تو نسبت به آنها کمتر طول کشید . دستشان بر سرت باشد . برایم مثل روز روشن است که تا چهار صباح دیگر تو هم تف و لعنت کردن به این کشور را شروع می کنی . باش تا صبح دولتت بدمد . در این مملکت تا بوده دور دور شماها بوده