در تاریخ 11 مرداد ماه 1375، تلویزیون (کانال و ساعت را یادداشت نکردهام) فیلم افسانهی جویندگان طلا (1983)، فانتزیِ کلاسیکِ الکساندر میتا را پخش نمود.
نام اصلی فیلم: Skazka stranstviy
عنوان انگلیسی: The Story of the Voyages
مشخصات در: IMDB
داستان فیلم:
در شب عید کریسمس، خواهر و برادری (مارتا و مای) تنها و فقیر، گرسنه و لرزان از سرما، به دور از شادیِ مردماند. مای از قدرتی جادویی برخوردار است که با حس کردن وجود هر شیئ از جنس طلا در محیط، دچار درد و ناراحتی شدیدی میشود. در آن شب، مای را از خواهر بزرگترش مارتا میدزدند. مارتا برای یافتن برادرش در برف و سرما به راه میافتد و وقتی از زور سرما، بیحال میشود، یک پزشک و نابغهی دورهگرد به نام اورلاندو (با بازی آندری میرونوف) او را مییابد و با دانستن نیّت مارتا برای یافتن برادرش، با او همراه میشود.
آنها رد ِ دو مردی که مای را ربودهاند و از او برای یافتن سکههای طلا و دفینههای باستانی استفاده میکنند، پیدا کرده و پس از عبور از سرزمینهای مختلف و روبرو شدن با حوادثی مثل مواجهه با اژدهایی غولآسا، در یک شهر به جرم دعوایی که در میکده به راه انداختهاند محکوم به حبس در یک قلعه میشوند. امّااورلاندو یک کایت بزرگ میسازد و با مارتا از قلعه میگریزند.
سپس به یک شهر طاعونزده میرسند و اورلاندو پس از کشتن عفریتهی طاعون و نجات دادن مردم، خودش در اثر طاعون میمیرد. امّا مارتا همینطور تا 10 سال جستجویش را برای یافتن مای پی میگیرد؛ و بالاخره او را که حکمران شهری شده و با قساوت حکومت میکند مییابد. قلب سنگی مای، با دیدن خواهرش، میشکند و عشق به طلا را فراموش میکند ...
در پایان، مای همانند اورلاندو، شکل یک کایت را روی دیوار ویرانِ قلعه، برای خواهرش ترسیم میکند.
------------------
سه سکانس زیبای فیلم را انتخاب کرده و یکجا در آپارات گذاشتهام:
1- سکانسی که اورلاندو، ایدهی ساختن کایت را برای فرار از قلعه، عملی میکند.
2- جایی که مارتا، در ترانهای حزنانگیز، از سفر و جستجوی 10 سالهاش میگوید.
3- سکانس پایانی فیلم، که رؤیای پرواز ـ همانند اورلاندو ـ در ذهن مای پدیدار میشود و مارتا را با یاد و خاطرهی اورلاندو، اشک به چشمان میآید.