... "کوروش" از "آراسپ" خواست که آن بانوی اسیر (پانته آ) را پاس دارد تا شوهرش بازگردد و او را بازگیرد. "آراسپ" گفت: «آیا شما خود دیدهاید آن بانو را که به پاسدارندگیاش مرا میگمارید؟
... و چنین شد که ما چهرهاش دیدیم، و گردنش، و بازوانش؛ و گویمتان "کوروش" ، من خود، و آن دیگران که وی را دیدیم، در شگفت شدیم که در پهنهی فراخ ِ آسیا، زنی نبوده است و نخواهد بود که نیم چند ِ وی زیبا باشد».
"کوروش" به پاسخ گفت: «اگر اینسان است که میگویید، بهتر تا وی را نبینم ...
من، مردان ِ گرفتار ِ مهر، بسیار دیدهام، که گریستهاند از رنج ِ مهرشان ...».
"آراسپ" پاسخ داد: «راست باشد. چنین مردان در جهان بودهاند و باشند؛ اما ناچیز مردماناند آنان و بس بیارج. ... زیباـزنان کسی را به زور به مهر خویش درنیفکنند؛ وارونهی این گروه، مردان ِ بلندپایهاند که گرچه دوستدار ِ روی خوش و اسب ِ راهوار و زر ِ بسیارند، به دور از راه ِ قانون به آنها نزدیک نشوند».
"کوروش" گفت: «مهر، اندک زمانی خواهد تا بندی ِ خویش بگیرد و او را زنجیر نهد. هر مردی تواند که دمی دست به آتش بَرَد و نسوزد. کُندهای به کوته هنگام در کنار آتش هرگز برنیفروزد. مرا رای ِ آن نیست که با آتش بازی کنم یا بنگرم بر زیبارُخی. و شما دوست ِ من، اگر اندرزم پذیرید، بار مدهید تا نگاهتان به دیر زمان بر وی فرو افتد. روغن ِ گداخته تنها آن کسان می سوزاند که از نزدیک دست بر آن نهند، اما زیبایی تواند که نگرنده را از دور به آتش کشد».
"آراسپ" گفت: «اوه، ترس ِ من مدارید "کوروش"؛ گر تا پایان ِ جهان یکسره بر وی بنگرم، هرگز کاری ناروا نکنم».
...
اما پس از چندی که آن جوان (آراسپ) نگریست هر روز، که چه شگفت زیباست آن زن، و چه دلربا و نکو خو ست، و چه نژاده است و نیکمنش، و پس از آنکه تیمار داشت وی را و پی برد که زیبا چهره آنچنان هم سرد نیست ... مهر به دلش اندرون شد و خانه گرفت. و توان گفت که هیچ شگفتی به سرنوشت ِ وی نبوده است. به هر روی چنین شد.
...
و "آراسپ" را روزها سخت آشفته بود و سیاه، زیرا که در تارهای ِ خواهندگی و دوستداری ِ آن بانو گرفتار آمده، بارها خواسته بود که راهی به بستر ِ زندانی ِ خویش بجوید. اما زن، در بر وی فرو بسته بود، وفادار به شوهرش گرچه بسیار دور از وی؛ زیرا که وی را دل به مهر ِ شوهر بود ...
... و چون "کوروش" این بشنید، لبخندی زد به آن مرد (آراسپ) که لاف زده و گفته بود هرگز در بند ِ مهر گرفتار نیاید.
[ کوروشنامه (تربیت ِ کوروش)، نوشتهی گزنفون، ترجمهی ابوالحسن تهامی، مؤسسهی انتشارات نگاه، تهران، 1388، صص 190-192 و 240-241 ]
توضیح تصویر: تابلوی نقاشی که صحنهای از داستان ِ "پانته آ" در "کوروش نامه" را نشان میدهد؛ جایی که "آراسپ" قصد کرده بود "پانته آ" را به زور تصاحب کند و "پانته آ" شکایت به "کوروش" میبرد ... "آراسپ" از کردهاش پشیمان میشود، و "کوروش" هم از بخشش ِ "پانته آ" آگاهش میکند.
اثر نقاش ِ فرانسوی ِ سبک ِ باروک : Laurent de La Hyre (b. 1606, Paris, d. 1656, Paris)
نقاش، فضای این داستان ِ شرقی و ایرانی را با لباسها و عمامههای عهد ِ صفوی ِ ایرانی مجسم ساخته است!
اطلاعات ِ کامل ِ تابلو:
کل داستان ِ "پانتهآ" بر اساس ِ "کوروش نامه" را میتوانید در اینجا بخوانید؛
گزارشی که "ژاکوب ابوت" در سال 1902 در کتاب ِ "کوروش کبیر" ِ خود داده است.