در میان آثار وودی آلن، ارجاعات فراوانی به "معماری" دیده میشود. به تازگی خانم مطهره کاویانی (دانشجوی کارگردانی سینمای دانشگاه آزاد اسلامی واحد رامسر)، در یک تحقیق کلاسی، سه نمونه از این ارجاعات را در سه فیلمِ شاخص او به نامهای آنیهال (1977)، هانا و خواهرانش (1986) و منهتن (1979) معرفی نمودهاند که برایم جالب بوده است:
در آنیهال (1977)، وودی آلن تصویری از کودکی خود و خانهای که در آن بزرگ شده است ارائه میدهد؛ خانهای مجاور یک شهر بازی و زیر ریلهای قطاری پیچ و واپیچ. معماریِ سرشار از خیال این مکان باعث میشود که او قوّهی تخیّل بسیار فعالی پیدا کند ـ طوری که خود را در بزرگسالی فاقد نیروی تشخیصِ خیال از واقعیت مییابد.
در هانا و خواهرانش (1986)، وودی آلن از معماری برای معرفی جهان درونِ شخصیتهای فیلم خود استفاده میکند. در ابتدای فیلم، با دکوپاژ خاص و انتخاب قابها و حرکات متناوب دوربین در راهروها و فضای خانه، آشفتگی و ابهامِ افکار شخصیت محوری خود (مایکل کین) را به تصویر میکشد. از طرفی، در سکانس بعدی شاهد خانهی هنرمندی به ظاهر منزوی (ماکس فُنسیدو) هستیم که از جهانِ بیرون کناره گرفته و از کنار انسانها بودن لذت نمیبرد، امّا معماری خانه به گونهای طراحی شده که گویای شفافبودن او برای خودش است. ما شاهد خانهای هستیم که دارای هیچگونه دیوار و تیغهای نیست و فضایی نسبتاً خالی با ستونهایی مستحکم دارد که در تناسب با روانِ شفاف و شناختِ شخصیتِ صاحب خانه از خودش است. بدینگونه، "خانه" نمادِ دنیای درون انسانها میشود: یکی تو-در-تو و نامفهوم؛ و دیگری، شفاف و روشن.
سیگموند فروید، "پلکان" و "راهپله" را در رویاهای فرد، نمادی از آمیزش جنسی میداند (نکـ "معماریِ تصویر" نوشتهی یوهانی پالاسما، ص 38). ما این سازه را با همین تعبیر بارها در فیلمهای آلن مشاهده میکنیم. برای مثال در فیلم منهتن (1979) او بوسیلهی قابی شاهکار، تقابل "جسم" و "ذهن" را در قالب دو سازهی "پلکان" و "کتابخانه" (که مقابل یکدیگر قرار دارند) به تصویر میکشد. "پلکان مارپیچ" در اینجا، همچون یک لابیرنت یا هزارتویِ عمودی، استعارهای از زندگی جنسی پیچیده و مبهم اوـست.
---------------------------------
تماشا و دانلود بخشهایی از مستند "معماری در سینمای وودی آلن" از نماشا و فورشیرد