امروز، دوستی حرف تأملبرانگیزی زد. گفت که غروبهای رامسر، متفاوت از تنکابن یا چالوس یا دیگر شهرهای همسایهاش است. در رامسر، غروب که میشه، یک غم سنگین در فضا موج میزنه. یک اندوه که منشأ ناپیدایی داره، از روی هتل قدیم و بلوار کازینو و دریا میاد میشینه روی شهر و روی دل مردمش .... من فکر کردم که چقدر درسته این حرف. لااقل برای من که از ششسالگی در این شهر بودم عیناً همینطور بوده. از وقتی رفتم تنکابن، دیگر این اندوه را وقتهای غروب نداشتم!
هفته قبل، بعد از چندسال گوشهنشینی، راهی سفر به شهری شدم که برایم تازگی داشت هم حال و هوای مردم-اش و هم آثار تاریخی-اش؛
رفتم مراغه.
برای کار پژوهشی-ام لازم بود تا از رصدخانه تاریخی مراغه بازدید میدانی داشته باشم. یک گزارش تصویری کوتاه از این میراث علمی تهیه کردم که تقدیم میدارم به خوانندگان این صفحه. نقاشی رنگی ابتدای گزارش (از بازآفرینی سازههای تپه رصدگاه مراغه)، برگرفته از مقاله دکتر امیرمحمد گمینی در ماهنامه نجوم است، که جا دارد از ایشان بابت ارسال-اش تشکر کنم.
بازدید از رصدخانه مراغه (aparat.com)
ممنون از اینکه گزارشات و تحقیقاتت رو می داری اینجا :) نوشته هات رو دنبال می کنم و از خوندنشون لذت می برم. شاد باشی
ممنون سارا برای بازدید و نظرت.