یک ترم دیگر هم گذشت. هنوز در رامسرم؛ و در این دانشگاه کوچک، مشغول به تدریس برای دانشجویان. دانشگاهی که خودم بنایش کردم و برایش چه ایثارها و از خودگذشتگیها که نکردم .... ولی بادها، خبر از تغییر فصل میدهند. هر روز بیشتر به این یقین میرسم که آیندهام در این دانشگاه رقم نخواهد خورد ....
باری، به روال هر ترم، قدرشناسی دانشجویانی نُخبه که در مخمصهی بیتفاوتی و بیانگیزگیِ همکلاسانشان، هنوز امیدها و آرزوهای خود را برای آموختن و دستیابی به فردایی زیباتر از یاد نبردهاند دلگرمم میکند؛ مثل این پیام، که در تلگرام دریافت کردم:
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد بزرگوار.
وظیفهی خودم دانستم در کسوت شاگردی از شما تشکر کنم؛
نه بخاطر نمره، بلکه بخاطر زحمات و دلسوزی شما؛
و اینکه واقعاً وقت و انرژی میذارید تا ما از معلومات شما استفاده ببریم.
خیلی ممنون و سپاسگزارم. کاش همهی استادها مثل شما بودند.
برای شما بهترینها رو از خداوند طلب میکنم. شما لایق بهترینهایید.
در پناه حق، سعادتمند و موفق و پیروز باشید.
دانشجوی دیروز و امروز و فردا