وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...
وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...

در ستایش ِ "گتسـبی ِ بزرگ"


هنوز شبهایی هست که شبح ِ بزرگ او را می بینم که در کنار ساحل ایستاده و به نور آن چراغ ِ سبز ِ چشمک زن خیره شده ...


"گتسبی" به چراغ ِ سبز ایمان داشت؛ به آینده ی لذتناکی که سال به سال از جلوی ما عقب تر می رود. اگر این بار از چنگ ما گریخت چه باک، فردا تندتر خواهیم دوید و دست هایمان را درازتر خواهیم کرد و سرانجام یک بامداد خوش ...

و بدین سان در قایق نشسته، پارو بر خلافِ جریان بر آب می کوبیم، و بی امان به طرف گذشته رانده می شویم.

نگاه کنین. این کتابی‌یه که وقتی پسربچه بود داشت. روی صفحه ی سفید انتهای کتاب کلمه ی "برنامه" به خط درشت خوانا نوشته شده بود و کنار آن تاریخ دوازده سپتامبر 1906 و زیر آن:

برخاستن از خواب ...................................... 6 صبح
ورزش با دمبل ........................................... 6:15 تا 6:30
مطالعه .................................................... 7:15 تا 8:15
کار .........................................................  8:30 تا 4:30 بعداز ظهر
بیس بال و ورزش ...................................... 4:30 تا 5
تمرین فن بیان و توازن ...............................  5 تا 6
مطالعه ی اختراعات ضروری ........................  7 تا 9

تصمیم های کلی

دیگر وقت خود را در مغازه ی شفترز تلف نکنم.

دیگر سیگار نکشم و آدامس نجوم.
یک روز در میان حمام کنم.
هر هفته یک کتاب یا مجله ی آموزنده بخوانم.
هفته ای 5 دلار [خط خورده بود] 3 دلار پس انداز کنم.
با پدر و مادرم مهربان تر باشم.


از رمان "گتسبی بزرگ" نوشته ی "اسکات فیتس جرالد" ترجمه ی "کریم امامی"