بسیاری از دوستان و استادان ِ بزرگوار در اصفهان که کتاب ِ تازه نشر یافته ی «آتشگاه اصفهان» را از این حقیر، مورد مداقه قرار داده و با یادکرد از روانشاد "عباس فاروقی" و خدمات او در دانشگاه اصفهان، خواهان ِ اطلاعات ِ بیشتری درباره ی گراور ِ اهدایی از سوی او به "ماکسیم سیرو" بودند (که صورت ِ آن در صفحه ی 335 از کتاب ِ آتشگاه آمده است) را نیز به این مژده از "مهدی" ِ عزیز با خود همراه می سازم:
این گراور، بسیار پیشتر از اینکه در اختیار ِ "سیرو" قرار گیرد، به سال 1854 میلادی در کتابی در ذکر ِ بناهای مشهور اصفهان، توسط یک راهب ِ ارمنی ِ کاتولیک با نام «ورطانس یوزوکچیان» در شهر ِ استانبول به طبع رسیده است.
کتاب ِ نوشته شده توسط "خلیفه ورطانس یوزوکچیان" که مشتمل بر مشاهداتی دقیق از 29 بنای تاریخی شهر اصفهان و گراورهایی ارزشمند می باشد را فاضل ِ مشهور ارمنی جناب «لئون میناسیان» در سال 1378 خورشیدی، به فارسی ترجمه و تحت ِ عنوان ِ «وصف بناهای مشهور اصفهان»، با هزینه ی شخصی به چاپ رسانده اند. هرچند که اشتباهاتی در ترجمه دیده می شود و مثلاً "خشت" را "آجر" ترجمه کرده اند و ... این به هیچ رو از ارزش ِ کار ِ ایشان در معرفی ِ اخبار ِ ارزشمند ِ بناهای معروف ِ شهر اصفهان در اواسط ِ قرن 19 میلادی نمی کاهد.
بخشهایی از این گزارش را که علاوه بر معرفی ِ بنای آتشگاه، بیانگر نظر و عقیده ی رایج ِ آنزمان درباره ی زردشتیان است را در پی می آورم:
[این تپه ی بلند (کوه ِ آتشگاه)، بین دهات اصفهان و طرف ِ غرب اصفهان، نزدیک ده ِ "کارلادان"، دو و نیم ساعت دورتر از "جلفا" است ... مسلم است که برای زرتشتیان رسم بوده که آتشکده های خود را در قلعه (قله) ی کوه ها و تپه ها بنا نمایند که بتوانند طلوع آفتاب را زودتر ببینند و یا شعله ی آتش را از دور زودتر بتوان دید، که به جای ِ خدا او (آتش) را پرستش می کردند؛ چنانچه جاهای دیگر نیز دیدیم در بلندیهای کوه ها، آتشکده های ویران شده.
قلعه (قله) ی این کوه، صخره دار و پهناور است، نزدیک به 30 بازو طول و 20 بازو عرض دارد. در بین ِ این صخره ها، این بنای ِ نظیر ِ برج که در عکس پیداست، ساخته شده؛ گِرد و روباز که در همه جا بالای آن باز است، جهت خارج شدن دود. قطر آن از داخل 5 بازو و ارتفاع آن 8 بازو است. دارای ِ هشت پنجره ی طاقدار نیز می باشد. در آن، نوشته های بسیار قدیمی دیدیم. بعضی ها نوشته و بعضی ها کنده کاری شده. از آنها یک حرف می آوریم که مثل حروف ِ "زندی" یا "کوفی" است:
در دور تا دور ِ این آتشکده، نزدیک به پانزده اطاق که با آجر (خشت) شاخته شده، پیداست، ولی بعضی جاها ویران شده ... معلوم است که کل ساختمان با آجر (خشت) است و طبق رسم قدیم، در میان ِ دو آجر (خشت)، "نی" می گذاشتند که به لحاظِ خشکی ِ هوا، خیلی جاها بدون اینکه فاسد شود مانده است. و اما بزرگی ِ آجر (خشت) ها به اندازه ی 2 وجب مربع شکل، و به کلفتی ِ 3 تا 4 انگشت است.
در بیشتر نقاط ایران، در اصفهان در بلوکات، در کرمانشاه و کرنت و جاهای دیگر چنین آتشکده هایی دیدیم که محل نا خدایان و عبادت بوده، ولی به لحاظ ِ نفرت ِ خداپرستان و بخصوص از حسادت، آنها را ویران و خراب نموده اند و تقریباً خیلی کم از آنها مانده است که برای همه ی اروپاییان و باستانشناسان دیدنی های جالبی می باشند.]