وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...
وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...

خدا گر پرده بردارد ز روی کار آدم‌ها


سروده‌ای از رازق فانی  (به نقل از تارنمای پرسه) 

______________________________



خدا گر پرده بردارد ز روی کار آدم‌ها

چه شادی‌ها خورد بر هم، چه بازی‌ها شود رسوا


یکی خندد ز آبادی، یکی گرید ز بر بادی

یکی از جان کــند شادی، یکی از دل کـند غوغا


چه کاذب‌ها شود صادق، چه صادق‌ها شود کاذب

چه عابدها شود فاسق، چه فاسق‌ها شود مولا


چه زشتی‌ها شود رنگین، چه تلخی‌ها شود شیرین

چه بالاها رود پائین، چه سفلی‌ها شود علیا


عجب صبری خدا دارد که پرده برنمی‌دارد

وگرنه بر زمین افتد ز جـیـب محتسب مـــینا


....



عشقِ نجات‌دهنده

"عشق"، نجات می‌دهد؛ تعالی می‌بخشد؛ و دروازه‌ی امید به باغ سبز و پُر طراوت زندگی می‌گشاید. "عشق"، با همه‌ی غم‌انگیزی و حُزن‌اش، شادی‌آفرین و زیبایی‌بخش است؛  زیباییِ صورت و سیرت؛ محرّک همه‌ی خوبی‌ها؛ همه‌ی آدمیّت؛ همه‌ی انسانیت.



و شعری از "شاملو"ی بزرگ که دوست میدارم:


همه‌ لرزش دست و دلم

از آن بود که عشق پناهی گردد

پروازی نه، گریزگاهی گردد

...

و خنکایِ مرهمی بر شعله‌ی زخمی

غبار تیره‌ی تسکینی

بر حضورِ وهن

و دنجِ رهایی بر گریزِ حضور

و سبزه‌ی برگچه بر ارغوان

...