-
دونده
جمعه 26 شهریورماه سال 1389 15:09
صبحگاه که می دوی، گاهی به هنگام ِ دویدن، به هنگام ِ گذر از پل ِ کوچکی که ترنّمِ آب ِ جاری اش گوش ات را می نوازد، به هنگام ِ دیدنِ طلوع ِ خورشیدِ روز ِ نو در پس ِ باندِ فرودگاهِ کوچک، خاطره های مبهمی در ذهن ات جان می گیرد ... خود را می بینی در یک کاپشن ِ سبز در حال ِ دویدن در زمانی دور؛ آن زمان که هنوز چشمانت عینکی...
-
دانشگاهی که ساختم
یکشنبه 14 شهریورماه سال 1389 01:18
تمام کردن هر کاری که دیرزمانی بر آن وقت گذاشتهای، بهترین و خوشترین لحظاتِ زندگیات را صرفش کردهای، برایش جنگیدهای و کوشیدهای ... خوش است! مانندِ نغمهای است که زمان زیادی بر ذهنات بوده و کوشیدهای تا نُتهایش را بنویسی و بتوانی ماندگار و جاودانهاش کنی. دانشگاهی که سه سال زندگی و فکر ِ خود را بر آن گذاردهام اینک...
-
تمبر
پنجشنبه 21 مردادماه سال 1389 23:34
-
هدیهی عشق
چهارشنبه 6 مردادماه سال 1389 22:30
هر که شد محرم دل در حرم یار بماند وانکه این کار ندانست در انکار بماند از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر یادگاری که در این گنبد دوار بماند مرا سرودههایی پیوسته بر مذاق و خوش بوده است. یکی از آنان برگردانِ اشعار "مولانا" بوده است توسط "دیپاک چاپرا" به انگلیسی. سرودههایی که بعداً با دکلمهای زیبا تحت...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 28 تیرماه سال 1389 19:20
-
نامها
دوشنبه 21 تیرماه سال 1389 23:13
نامها متعاقبِ انتشار بخش ِسوم از سلسله گفتارهای "راهِ طولانی به خانه" ، و پس از این اظهار نظرم که «نام "زرتشت" نامی عمومی در عهد هخامنشی نبوده است» ، عزم بر این شد که نام های مردمان در عهد شهریاران هخامنشی یکایک از دلِ خاک بیرون کشیده و شمرده شود! نگاره ی مرد پارسی، از خامه ی دوست هنرمندم...
-
سه سال ...
جمعه 18 تیرماه سال 1389 01:12
تابستانِ سه سالِ پیش بود که سرپرست دفتر فنی و عمرانی دانشگاه آزاد اسلامی رامسر شدم. "رامسر" دارای قابلیتهای فراوانی است. چرا این شهر، یک دانشگاه شایستهی نام بزرگش ندارد؟ خانوادههای بسیاری به "رامسر" علاقمندند و به دانشجو شدنِ فرزندانشان در این شهر. این شهر ساحلی با چشمههای آب گرم معدنی و کاخها...
-
پیوندهای کعبه با خورشید و خانهی خورشید
جمعه 11 تیرماه سال 1389 01:35
پیوندهای کعبه با خورشید و خانهٔ خورشید در تیر ماه 1385 ، خبری دربارهی کارکرد نجومیِ خانهی "کعبه" روی تلکس خبرگزاریهای ایران قرار گرفت: «تحقیقات نشان داده است که کعبهی مشرفه دقیقاً در مرکز کرهی زمین قرار گرفته است. روزنامهی الریاض چاپ عربستان به نقل از “مسلم شلتوت” استاد مرکز ملی تحقیقات خورشید و فضای...
-
کارنامهی ناتمامِ جلیل دوستخواه ...
دوشنبه 7 تیرماه سال 1389 00:27
امروز، استاد ارجمند دکتر جلیل دوستخواه ، در نامهای که این جملهی زندهیاد دکتر محمد معین سرآغازِ آن بود: «این، آن است که توانستهایم؛ نه آن که خواستهایم» ، گفتاری از دکتر تورج پارسی را برایم فرستادند؛ نوشتاری در برشمردن تلاشهای خستگیناپذیر خود. بنگرید به کارنامهی ناتمامِ او: همکارى با لغتنامه دهخدا و تألیف و...
-
راهِ طولانی به خانه (بخش سوّم: نشانی از گذشته، یا جعل ِ تاریخ؟!)
شنبه 5 تیرماه سال 1389 01:02
راهِ طولانی به خانه (بخش سوم: نشانی از گذشته، یا جعل ِ تاریخ؟!) در سال 1383، مقارن ِ تحصیل ام در دپارتمان ِ مرمت ِ دانشگاه ِ هنر اصفهان (پردیس) ، و همزمان با اکران ِ جهانی ِ فیلم ِ "الکساندر" ( Alexander ) ساخته ی فیلمساز ِ نامدار ِ هالیوودی "الیور استون" ، با اشتیاق پیگیر ِ اخبار ِ جرایدی بودم که...
-
راهِ طولانی به خانه (بخش ِ دوم: آفرینش)
دوشنبه 24 خردادماه سال 1389 20:24
راهِ طولانی به خانه (بخش ِ دوم: آفرینش) تصویر بالا: موبد ِ پارسی رمز و راز ِ نهفته در شمایل ِ گوی ِ بالدار را برای ِ یک نوجوان ِ پارسی شرح می دهد در پُست ِ پیشین ، مقدمه ای در باب ِ میراث ِ پارسی گفتم و دو لیست ِ اینترنتی را معرفی کردم که تأثیر این میراث را بر داستان های ِ علمی-تخیلی بررسی می کرد. مداقه در این گونه...
-
راه ِ طولانی به خانه (بخش ِ اول: میراث ِ پارسی)
جمعه 21 خردادماه سال 1389 20:18
راهِ طولانی به خانه (بخشِ اول: میراثِ پارسی) « چندی پیش، کسی از من خواست تا سفرنامه ی مردی پارسی را بنویسم که در سال 99 هجری از هرمز و خلیج فارس، از راه ِ آبی خودش و خانواده اش را به "سنجان" در هندوستان رسانیده و در همان جا ماندگار شده است ... مرد ِ پارسی در سال ِ 99 هجری با خانواده اش در راه ِ هندوستان است....
-
زخم و نغمه و خورشید
شنبه 8 خردادماه سال 1389 21:56
- خسته شدی مسافر؟ آری! خسته شدم! - تو مرد ِ این سفر ِ دشوار نبودی! از ابتدا نیز نبودی! چرا به این سفر آمدی؟ من .... نمیدانستم ... جوان بودم ... عاشق بودم ... من سعی خود را کردم ... - تو سعی نکردی! عاشق هم نبودی! عاشق واقعی، مانند تو بیمعرفت نیست! چطور این را میگویی؟ قلبم زخمیست و خونین! نمیبینی که خون میگریم؟ -...
-
داستانهای ِ پارسی (بخش اول: "بهرام" و "نورک")
جمعه 7 خردادماه سال 1389 02:42
خُنیاگر ِ پیر داشت از داستان های ِ پارسی می گفت ... گفتم: خُنیاگر ! این ها که می گویی، همه افسانه است و باطل است، و گذشت زمانی که پارسیان دل به آن می بستند؛ این ها را دیگر بهایی نیست! در پاسخ گفت: راز ِ ماندگاری اش را بیابی، از جاودانگان خواهی بود! هنوز خیلی مانده تا تاریخ ِ این افسانه ها تمام شود جوان! بعد با نوای ِ...
-
میمونها و گربهها
سهشنبه 4 خردادماه سال 1389 21:24
به ازبکستان که رفته بودم، در موزهی "صنعت" تاشکند ، تابلویی دیدم از نقاش فلاندریِ عهد باروک "دیوید تِنیرز" « David Teniers the Younger » با عنوان "میمونهای آرایشگر" «Monkeys barbers»؛ بوزینههایی که در حال آرایش گربهها بودند!
-
"ضحاک" به مثابه ی "دجال"
جمعه 31 اردیبهشتماه سال 1389 02:23
پیشتر، در فصل ِ "شش خطابه ی کوتاه در چرایی ِ زنده گذاشتن ِ ضحاک" ، به بررسی ِ روایات ِ پارسی ِ استوره ی "ضحاک" پرداختم و نقل ِ قولی از روانشاد "صادق هدایت" آوردم، که بیانگر تأثیر ِ روایات ِ پارسی بر دنیای ِ مسیحیت بود. با جستجو در نت، به نسخه ی الکترونیکی ِ کتاب ِ "مکاشفه ی یوحنای ِ...
-
من مسلمانم ...
پنجشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1389 01:35
"آدم" تکانی خورد؛ عطسه ای زد و سر بلند کرد و گفت: « الحمدلله رب العالمین » پاسخ آمد: « یرحمک ربک یا آدم للرحمه خلقک » (تاریخ انبیاء _ ص 90)
-
درودی به تو ای حکیم ِ گزین ...
پنجشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1389 23:32
شنبه ای که در پیش است، در تقویم «روز بزرگداشت ِ فردوسی» نامگذاری شده. ضیافتی بدین مناسبت در "از این اَوستا" تدارک دیده ام و شما خوانندگان ِ وفادار ِ این دفتر ِ اینترنتی، میهمانان ِ ارجمند ِ آن هستید. خوش آمدید! قدم رنجه نمودید! نخست، سلامی به صاحب ِ این مجلس و ضیافت: [سلامٌ علیک ای حکیم ِ گزین / سرافراز...
-
"ای"، مثل ِ "ایکار"
سهشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1389 18:19
تو برایم از دشت های ِ پهناور گفتی، و اینکه باید همچون عقاب باشم؛ مغرور و تنها و در اوج ... تو برایم از کوه ها گفتی، و شبنم ِ صبحگاهان، و پهلوی خواندن ِ بلبل: که دانَد که بلبل چه گوید همی / به زیر ِ گل اندر چه مویَد همی؟ / نگه کن سحرگاه تا بشنوی / ز بلبل سخن گفتن ِ پهلوی ... تو برایم از عشق گفتی و راستی و مهر؛ که با آن...
-
ملالِ زندگی
یکشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1389 20:49
او با دختر زیبایی ازدواج کرده بود. در دانشگاه از بهترین دوستانم بود؛ در دوره ی کارشناسی ارشدِ رشتهای جدا از رشتهی من. ذهنی قوی داشت و ادبی زاییدهی اصالت ِ دیرپای ِ خانوادگیشان. ولی خوشقیافه نبود؛ قد کوتاه و لاغر بود و موهایی کمپشت داشت. دختری که همسرش شده بود، در درس و تحصیلات فروتر از او بود، ولی ظریف و زیبا...
-
انتظار
چهارشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1389 23:48
تو زمان ِ زیادی را به انتظار گذراندی در کنار ِ آن دریاچه ... باد میآمد و شاخ و برگ ِ درختان را آوایی رازناک بود در جنگل ... قُرص ِ ماه، کامل بود و نورانی ... میتوانستی بیخستگی بنشینی و آن نور را بنگری، و به آوای ِ رقص ِ در سکوت ِ شاخساران ِ جنگل در باد گوش بسپاری و همین ...؛ اینگونه سرخوش باشی. ولی غفلتاً از پس ِ...
-
دلبستگی ِ شیخ به ریاضیات، و نه معماری!
جمعه 3 اردیبهشتماه سال 1389 23:03
امروز که گذشت، در تقویم نام ِ «روز بزرگداشت شیخ بهایی-روز معمار» را بر خود داشت. سه سال ِ پیش، به مناسبت ِ این روز ِ عزیز، مقاله ای با عنوان ِ «نشان ِ دلبستگی های ِ شیخ بهایی به ریاضیات و معماری در کشکول» نوشته و برای ِ دبیرخانه ی کنگره ی بزرگداشت ِ شیخ بهایی فرستادم. پس از مدتی نامه ای از جناب ِ آقای دکتر سید طه...
-
"فردوسـی"
یکشنبه 29 فروردینماه سال 1389 20:15
سر ِ ناسزایان برافراشتن وز ایشان امید ِ بهی داشتن سر ِ رشته ی خویش گم کردن است به جیب اندرون مار پروردن است. درختی که تلخ است وی را سرشت گرش برنشانی به باغ ِ بهشت ور از جوی ِ خلدش به هنگام ِ آب به بیخ انگبین ریزی و شهد ِ ناب سرانجام گوهر به کار آوَرَد همان میوه ی تلخ بار آوَرَد. به عنبر فروشان اگر بگذری شود جامه ی تو...
-
"شاملو"
یکشنبه 29 فروردینماه سال 1389 19:20
در آوار خونینِ گرگ و میش دیگر گونه مردی آنَک، که خاک را سبز می خواست و عشق را شایسته یِ زیباترینِ زنان که این اش به نظر هدیتی نه چندان کم بها بود که خاک و سنگ را بشاید. چه مردی! چه مردی! که می گفت قلب را شایسته تر آن که به هفت شمشیر عشق در خون نشیند و گلو را بایسته تر آن که زیباترین نام ها را بگوید. و شیرآهن کوه مردی...
-
او که رفت ، و او که ماند ...
یکشنبه 15 فروردینماه سال 1389 21:24
من دوستان بسیاری در اینترنت داشتهام که اکنون هیچ نام و نشانی از آنها نمییابم؛ گویی که از آغاز نبودهاند ... نمیدانم این چه احساسیست که دست میدهد، تا به یکباره بخواهی نام و نشان خود را از چشم دیگرانی که با تو در این دنیای مجازی دَمخور بودهاند پنهان سازی؛ دور شوی، بروی، گُم و ناپیدا شوی، بی هیچ نشان و اثری؟! سالهاست...
-
دمی برایِ با تو بودن ...
جمعه 13 فروردینماه سال 1389 23:55
شاهنامهخوانی، میراث ِ پدر بود برایم؛ که امید سایهاش همیشه بر سرم باشد. هم او بود که وقتی دبستانی بودم، شاهنامهی کلالهی خاور ، و وقتی راهنمایی بودم، شاهنامهی ژول موهل را برایم خرید. غریب نباشد که همیشه به روزگار ِ تنهاییام بدان پناه بردهام؛ به نامورـنامهی باستان ... و مولانا "ابوطالب ِ کاشی" بعد از...
-
شادی ِ نوروزی ِ تاجیکان
پنجشنبه 5 فروردینماه سال 1389 13:31
پس از انتشار ِ عکس ِ نوروزی ِ تاجیکان در پُست ِ پیشین و استقبال ِ دوستان، نامه ای به دوست ِ ارجمند ِ تاجیک-ام "دلشاد عظیم اُف" نوشته و با توجه به اینکه ایشان و پدر ِ بزرگوارشان از گردانندگانِ کارناوالهای ِ نوروزیِ تاجیکان بوده-اند، درخواست ِ عکسهای ِ بیشتری از جشن و سرور ِ نوروزی ِ مردم ِ تاجیکستان نمودم، تا...
-
ایرانیان، و حکایاتِ نوروزی
یکشنبه 23 اسفندماه سال 1388 00:35
قریبِ پنج سالِ پیش، در غروبی دلنشین، همراه با دوستی بزرگوار از بازارِ اصفهان میگذشتیم. نزدیک به سردر قیصریه که شدیم، ازدحام جمعیت از سرعت-مان کاست. در آن درنگ، توانستم به چهرهی مردان و زنان اطرافِ خود دقیق شوم؛ چهرههایِ پُر شور و پُر حرارتی که خریدِ سوغاتی را بهانهی خندهها و سرخوشی نوروزیِ خود ساخته بودند. با...
-
چرایی ِ 6 بودن ِ "گاهان"ِ زرتشت در روایت ِ "زادسپرم"
جمعه 30 بهمنماه سال 1388 03:00
چرایی ِ 6 بودن ِ "گاهان"ِ زرتشت در روایت ِ "زادسپرم" در دین ِ زرتشت، عمر ِ جهان به 12 هزار سال تخمین زده شده است؛ مطابق ِ 12 اَختر که هر اَختری یکهزار سال فرمانروایی می کند؛ ایشان را نام "بره"، "گاو"، "دو پیکر"، "خرچنگ"، "شیر"، "خوشه"،...
-
همهی دلخوشی یک معلم (بخش دوّم)
پنجشنبه 29 بهمنماه سال 1388 00:10
نامهی قدردانی ِ چند تن از دانشجویانم در گروه "مرمت و احیای بناهای تاریخی" دانشگاه نیما در شهر محمودآباد؛ و دعوتنامهی اختصاصیشان برای شرکت در جشن روز دانشجوی ِ سال 1386. «به نام یزدان پاک» بزرگ مَردا ! همچون تو رستمی باید که هفت خوان ِ زمان را طلسم بگشاید مگر دوباره جهان را به نور ِ مهر و خرد هم آنچنان که...