-
سه سال ...
جمعه 18 تیرماه سال 1389 01:12
تابستانِ سه سالِ پیش بود که سرپرست دفتر فنی و عمرانی دانشگاه آزاد اسلامی رامسر شدم. "رامسر" دارای قابلیتهای فراوانی است. چرا این شهر، یک دانشگاه شایستهی نام بزرگش ندارد؟ خانوادههای بسیاری به "رامسر" علاقمندند و به دانشجو شدنِ فرزندانشان در این شهر. این شهر ساحلی با چشمههای آب گرم معدنی و کاخها...
-
پیوندهای کعبه با خورشید و خانهی خورشید
جمعه 11 تیرماه سال 1389 01:35
پیوندهای کعبه با خورشید و خانهٔ خورشید در تیر ماه 1385 ، خبری دربارهی کارکرد نجومیِ خانهی "کعبه" روی تلکس خبرگزاریهای ایران قرار گرفت: «تحقیقات نشان داده است که کعبهی مشرفه دقیقاً در مرکز کرهی زمین قرار گرفته است. روزنامهی الریاض چاپ عربستان به نقل از “مسلم شلتوت” استاد مرکز ملی تحقیقات خورشید و فضای...
-
کارنامهی ناتمامِ جلیل دوستخواه ...
دوشنبه 7 تیرماه سال 1389 00:27
امروز، استاد ارجمند دکتر جلیل دوستخواه ، در نامهای که این جملهی زندهیاد دکتر محمد معین سرآغازِ آن بود: «این، آن است که توانستهایم؛ نه آن که خواستهایم» ، گفتاری از دکتر تورج پارسی را برایم فرستادند؛ نوشتاری در برشمردن تلاشهای خستگیناپذیر خود. بنگرید به کارنامهی ناتمامِ او: همکارى با لغتنامه دهخدا و تألیف و...
-
راهِ طولانی به خانه (بخش سوّم: نشانی از گذشته، یا جعل ِ تاریخ؟!)
شنبه 5 تیرماه سال 1389 01:02
راهِ طولانی به خانه (بخش سوم: نشانی از گذشته، یا جعل ِ تاریخ؟!) در سال 1383، مقارن ِ تحصیل ام در دپارتمان ِ مرمت ِ دانشگاه ِ هنر اصفهان (پردیس) ، و همزمان با اکران ِ جهانی ِ فیلم ِ "الکساندر" ( Alexander ) ساخته ی فیلمساز ِ نامدار ِ هالیوودی "الیور استون" ، با اشتیاق پیگیر ِ اخبار ِ جرایدی بودم که...
-
راهِ طولانی به خانه (بخش ِ دوم: آفرینش)
دوشنبه 24 خردادماه سال 1389 20:24
راهِ طولانی به خانه (بخش ِ دوم: آفرینش) تصویر بالا: موبد ِ پارسی رمز و راز ِ نهفته در شمایل ِ گوی ِ بالدار را برای ِ یک نوجوان ِ پارسی شرح می دهد در پُست ِ پیشین ، مقدمه ای در باب ِ میراث ِ پارسی گفتم و دو لیست ِ اینترنتی را معرفی کردم که تأثیر این میراث را بر داستان های ِ علمی-تخیلی بررسی می کرد. مداقه در این گونه...
-
راه ِ طولانی به خانه (بخش ِ اول: میراث ِ پارسی)
جمعه 21 خردادماه سال 1389 20:18
راهِ طولانی به خانه (بخشِ اول: میراثِ پارسی) « چندی پیش، کسی از من خواست تا سفرنامه ی مردی پارسی را بنویسم که در سال 99 هجری از هرمز و خلیج فارس، از راه ِ آبی خودش و خانواده اش را به "سنجان" در هندوستان رسانیده و در همان جا ماندگار شده است ... مرد ِ پارسی در سال ِ 99 هجری با خانواده اش در راه ِ هندوستان است....
-
زخم و نغمه و خورشید
شنبه 8 خردادماه سال 1389 21:56
- خسته شدی مسافر؟ آری! خسته شدم! - تو مرد ِ این سفر ِ دشوار نبودی! از ابتدا نیز نبودی! چرا به این سفر آمدی؟ من .... نمیدانستم ... جوان بودم ... عاشق بودم ... من سعی خود را کردم ... - تو سعی نکردی! عاشق هم نبودی! عاشق واقعی، مانند تو بیمعرفت نیست! چطور این را میگویی؟ قلبم زخمیست و خونین! نمیبینی که خون میگریم؟ -...
-
داستانهای ِ پارسی (بخش اول: "بهرام" و "نورک")
جمعه 7 خردادماه سال 1389 02:42
خُنیاگر ِ پیر داشت از داستان های ِ پارسی می گفت ... گفتم: خُنیاگر ! این ها که می گویی، همه افسانه است و باطل است، و گذشت زمانی که پارسیان دل به آن می بستند؛ این ها را دیگر بهایی نیست! در پاسخ گفت: راز ِ ماندگاری اش را بیابی، از جاودانگان خواهی بود! هنوز خیلی مانده تا تاریخ ِ این افسانه ها تمام شود جوان! بعد با نوای ِ...
-
میمونها و گربهها
سهشنبه 4 خردادماه سال 1389 21:24
به ازبکستان که رفته بودم، در موزهی "صنعت" تاشکند ، تابلویی دیدم از نقاش فلاندریِ عهد باروک "دیوید تِنیرز" « David Teniers the Younger » با عنوان "میمونهای آرایشگر" «Monkeys barbers»؛ بوزینههایی که در حال آرایش گربهها بودند!
-
"ضحاک" به مثابه ی "دجال"
جمعه 31 اردیبهشتماه سال 1389 02:23
پیشتر، در فصل ِ "شش خطابه ی کوتاه در چرایی ِ زنده گذاشتن ِ ضحاک" ، به بررسی ِ روایات ِ پارسی ِ استوره ی "ضحاک" پرداختم و نقل ِ قولی از روانشاد "صادق هدایت" آوردم، که بیانگر تأثیر ِ روایات ِ پارسی بر دنیای ِ مسیحیت بود. با جستجو در نت، به نسخه ی الکترونیکی ِ کتاب ِ "مکاشفه ی یوحنای ِ...
-
من مسلمانم ...
پنجشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1389 01:35
"آدم" تکانی خورد؛ عطسه ای زد و سر بلند کرد و گفت: « الحمدلله رب العالمین » پاسخ آمد: « یرحمک ربک یا آدم للرحمه خلقک » (تاریخ انبیاء _ ص 90)
-
درودی به تو ای حکیم ِ گزین ...
پنجشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1389 23:32
شنبه ای که در پیش است، در تقویم «روز بزرگداشت ِ فردوسی» نامگذاری شده. ضیافتی بدین مناسبت در "از این اَوستا" تدارک دیده ام و شما خوانندگان ِ وفادار ِ این دفتر ِ اینترنتی، میهمانان ِ ارجمند ِ آن هستید. خوش آمدید! قدم رنجه نمودید! نخست، سلامی به صاحب ِ این مجلس و ضیافت: [سلامٌ علیک ای حکیم ِ گزین / سرافراز...
-
"ای"، مثل ِ "ایکار"
سهشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1389 18:19
تو برایم از دشت های ِ پهناور گفتی، و اینکه باید همچون عقاب باشم؛ مغرور و تنها و در اوج ... تو برایم از کوه ها گفتی، و شبنم ِ صبحگاهان، و پهلوی خواندن ِ بلبل: که دانَد که بلبل چه گوید همی / به زیر ِ گل اندر چه مویَد همی؟ / نگه کن سحرگاه تا بشنوی / ز بلبل سخن گفتن ِ پهلوی ... تو برایم از عشق گفتی و راستی و مهر؛ که با آن...
-
ملالِ زندگی
یکشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1389 20:49
او با دختر زیبایی ازدواج کرده بود. در دانشگاه از بهترین دوستانم بود؛ در دوره ی کارشناسی ارشدِ رشتهای جدا از رشتهی من. ذهنی قوی داشت و ادبی زاییدهی اصالت ِ دیرپای ِ خانوادگیشان. ولی خوشقیافه نبود؛ قد کوتاه و لاغر بود و موهایی کمپشت داشت. دختری که همسرش شده بود، در درس و تحصیلات فروتر از او بود، ولی ظریف و زیبا...
-
انتظار
چهارشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1389 23:48
تو زمان ِ زیادی را به انتظار گذراندی در کنار ِ آن دریاچه ... باد میآمد و شاخ و برگ ِ درختان را آوایی رازناک بود در جنگل ... قُرص ِ ماه، کامل بود و نورانی ... میتوانستی بیخستگی بنشینی و آن نور را بنگری، و به آوای ِ رقص ِ در سکوت ِ شاخساران ِ جنگل در باد گوش بسپاری و همین ...؛ اینگونه سرخوش باشی. ولی غفلتاً از پس ِ...
-
دلبستگی ِ شیخ به ریاضیات، و نه معماری!
جمعه 3 اردیبهشتماه سال 1389 23:03
امروز که گذشت، در تقویم نام ِ «روز بزرگداشت شیخ بهایی-روز معمار» را بر خود داشت. سه سال ِ پیش، به مناسبت ِ این روز ِ عزیز، مقاله ای با عنوان ِ «نشان ِ دلبستگی های ِ شیخ بهایی به ریاضیات و معماری در کشکول» نوشته و برای ِ دبیرخانه ی کنگره ی بزرگداشت ِ شیخ بهایی فرستادم. پس از مدتی نامه ای از جناب ِ آقای دکتر سید طه...
-
"فردوسـی"
یکشنبه 29 فروردینماه سال 1389 20:15
سر ِ ناسزایان برافراشتن وز ایشان امید ِ بهی داشتن سر ِ رشته ی خویش گم کردن است به جیب اندرون مار پروردن است. درختی که تلخ است وی را سرشت گرش برنشانی به باغ ِ بهشت ور از جوی ِ خلدش به هنگام ِ آب به بیخ انگبین ریزی و شهد ِ ناب سرانجام گوهر به کار آوَرَد همان میوه ی تلخ بار آوَرَد. به عنبر فروشان اگر بگذری شود جامه ی تو...
-
"شاملو"
یکشنبه 29 فروردینماه سال 1389 19:20
در آوار خونینِ گرگ و میش دیگر گونه مردی آنَک، که خاک را سبز می خواست و عشق را شایسته یِ زیباترینِ زنان که این اش به نظر هدیتی نه چندان کم بها بود که خاک و سنگ را بشاید. چه مردی! چه مردی! که می گفت قلب را شایسته تر آن که به هفت شمشیر عشق در خون نشیند و گلو را بایسته تر آن که زیباترین نام ها را بگوید. و شیرآهن کوه مردی...
-
او که رفت ، و او که ماند ...
یکشنبه 15 فروردینماه سال 1389 21:24
من دوستان بسیاری در اینترنت داشتهام که اکنون هیچ نام و نشانی از آنها نمییابم؛ گویی که از آغاز نبودهاند ... نمیدانم این چه احساسیست که دست میدهد، تا به یکباره بخواهی نام و نشان خود را از چشم دیگرانی که با تو در این دنیای مجازی دَمخور بودهاند پنهان سازی؛ دور شوی، بروی، گُم و ناپیدا شوی، بی هیچ نشان و اثری؟! سالهاست...
-
دمی برایِ با تو بودن ...
جمعه 13 فروردینماه سال 1389 23:55
شاهنامهخوانی، میراث ِ پدر بود برایم؛ که امید سایهاش همیشه بر سرم باشد. هم او بود که وقتی دبستانی بودم، شاهنامهی کلالهی خاور ، و وقتی راهنمایی بودم، شاهنامهی ژول موهل را برایم خرید. غریب نباشد که همیشه به روزگار ِ تنهاییام بدان پناه بردهام؛ به نامورـنامهی باستان ... و مولانا "ابوطالب ِ کاشی" بعد از...
-
شادی ِ نوروزی ِ تاجیکان
پنجشنبه 5 فروردینماه سال 1389 13:31
پس از انتشار ِ عکس ِ نوروزی ِ تاجیکان در پُست ِ پیشین و استقبال ِ دوستان، نامه ای به دوست ِ ارجمند ِ تاجیک-ام "دلشاد عظیم اُف" نوشته و با توجه به اینکه ایشان و پدر ِ بزرگوارشان از گردانندگانِ کارناوالهای ِ نوروزیِ تاجیکان بوده-اند، درخواست ِ عکسهای ِ بیشتری از جشن و سرور ِ نوروزی ِ مردم ِ تاجیکستان نمودم، تا...
-
ایرانیان، و حکایاتِ نوروزی
یکشنبه 23 اسفندماه سال 1388 00:35
قریبِ پنج سالِ پیش، در غروبی دلنشین، همراه با دوستی بزرگوار از بازارِ اصفهان میگذشتیم. نزدیک به سردر قیصریه که شدیم، ازدحام جمعیت از سرعت-مان کاست. در آن درنگ، توانستم به چهرهی مردان و زنان اطرافِ خود دقیق شوم؛ چهرههایِ پُر شور و پُر حرارتی که خریدِ سوغاتی را بهانهی خندهها و سرخوشی نوروزیِ خود ساخته بودند. با...
-
چرایی ِ 6 بودن ِ "گاهان"ِ زرتشت در روایت ِ "زادسپرم"
جمعه 30 بهمنماه سال 1388 03:00
چرایی ِ 6 بودن ِ "گاهان"ِ زرتشت در روایت ِ "زادسپرم" در دین ِ زرتشت، عمر ِ جهان به 12 هزار سال تخمین زده شده است؛ مطابق ِ 12 اَختر که هر اَختری یکهزار سال فرمانروایی می کند؛ ایشان را نام "بره"، "گاو"، "دو پیکر"، "خرچنگ"، "شیر"، "خوشه"،...
-
همهی دلخوشی یک معلم (بخش دوّم)
پنجشنبه 29 بهمنماه سال 1388 00:10
نامهی قدردانی ِ چند تن از دانشجویانم در گروه "مرمت و احیای بناهای تاریخی" دانشگاه نیما در شهر محمودآباد؛ و دعوتنامهی اختصاصیشان برای شرکت در جشن روز دانشجوی ِ سال 1386. «به نام یزدان پاک» بزرگ مَردا ! همچون تو رستمی باید که هفت خوان ِ زمان را طلسم بگشاید مگر دوباره جهان را به نور ِ مهر و خرد هم آنچنان که...
-
نقدی بر نقد ِ دفاع از اصالت ِ گاهان ِ زرتشت
شنبه 24 بهمنماه سال 1388 22:57
پیش از این، در اینجا درباره ی جنجالی که متعاقبِ مصاحبه های ِ استادِ فرزانه و بزرگوارم جناب آقای "دکتر پرویز رجبی" با روزنامه ی "اعتماد" به راه افتاد، سخن گفتم و تأسف ِ خود را از این بابت اعلام نمودم که مقوله ی بحث و مجادله ی علمی، از سویِ برخی بجای ِ پاسخگویی ِ مستدل، به مقوله ی ناپاکِ سیاست پیوند...
-
همهی دلخوشی یک معلم
دوشنبه 19 بهمنماه سال 1388 19:38
بیش از سه سال از آغاز معلمیام میگذرد ... در این سه سال، در دانشگاههای مختلفی تدریس داشتهام ... ولی این سه سال برایم به مانندِ سی سال گذشت! هر سال، خود را شکستهتر یافتم؛ و هر سال که گذشت، احساس کردم که بخشی از وجود و روحم را در زمان جا گذاشتهام! دلیلاش را نمیدانم ... امان از بلای یکنواختی و عادت ... ترم اوّل ِ...
-
تصویری که از او در یاد داشتم ...
دوشنبه 19 بهمنماه سال 1388 01:44
تصویری که از او در یاد داشتم، پسری آگاه و با مطالعه و سرشار از غرور بود که نوشته های ادبی ِ خوش داشت و هرچند که ذوق و خامه ی غزلسرایی در وجودش بود، می توانست گاهی تند و تیز هم بنویسد بی آنکه قضاوت ِ دیگران برای اش اهمیتی داشته باشد ... یادم است که 10 سال ِ پیش، در روزهای ِ دانشگاه، نقدی جنجالی در نشریه ی دانشجویی...
-
آخرین نبرد ِ "زرتشت"
شنبه 17 بهمنماه سال 1388 17:11
از خانه که بیرون زد، سرمایی چندش آور که از دریا برمی خاست، از پالتو به تن اش راه یافت؛ بادی سرد، و سخت نافذ بود. قطره ی بارانی به پشت ِ گردن اش چکید، سرفه ی گلوخراشی کرد و با خود اندیشید که همه ی آنچه باور دارد از ایده آل های ِ زندگی اش، پوچ و مسخره است! همه اش خواب و خیال است! در این روزهای ِ سرد ِ بارانی ... چه...
-
"مسافر" و خنیاگر
یکشنبه 4 بهمنماه سال 1388 21:16
... و "مسافر" از همسفرانش عقب مانده بود؛ پای ِ رفتن اش عجیب می لنگید. توشه ای که برای سفر ِ طولانی اش برداشته بود، رو به اتمام بود. با این همه هنوز امیدوار بود که راه را درست آمده باشد! مدام با خود می گفت: اگر اشتباه آمده باشم چه؟ چگونه این همه راه را برگردم؟ با کدام توشه؟ همانطور که هاج و واج ایستاده بود و...
-
همـی نقـد بایـد!
سهشنبه 29 دیماه سال 1388 21:28
استاد بزرگوارم جناب آقای "دکتر پرویز رجبی" چندی پیش مصاحبه ای با روزنامه ی "اعتماد" انجام دادند که تحت عنوان ِ «مروری بر سقوط ساسانیان و ورود اسلام به ایران» در این روزنامه منتشر شد. این مصاحبه، که ظاهراً بصورت تلفنی و بدون بازبینی توسط مصاحبهشونده در این روزنامه به طبع رسید، انتقادات فراوانی را...